افسردگي ميتواند باعث افزايش درد فيزيكي شود و همچنين درد جسماني ميتواند افسردگي را در پي داشته باشد.
در برخي اوقات و زماني كه افراد دچار بيماري ميشوند افسردگي نيز بهدليل طولاني شدن بيماري و شدت درد به سراغ آنها ميآيد. در برخي از مواقع نيز افراد حين سپري كردن دوران افسردگي به يك بيماري مبتلا ميشوند كه اين همزماني افسردگي با بيماري فيزيكي ميتواند باعث شدت يافتن درد ناشي از بيماري شود.
غالبا افراد افسرده افراد ملول و ناراحتي هستند كه نميتوانند افكار خود را كنترل كنند و در واقع ميتوان گفت افكار بر آنها مسلط شده و آنها را بهشدت آزار ميدهد. در مواردي كه بيماري نيز بر افراد افسرده عارض ميشود آنها فكر خود را عميقا متوجه بيماري ميكنند و به نوعي با تلقين شديد بيماري، خود را در معرض دردهاي شديدتري قرار ميدهند. با مثالي ساده شايد بتوان بهتر اين مسئله را توضيح داد. تصور ميكنيم فرد افسردهاي دچار سردرد شده است.
او به محض دچار شدن به اين بيماري موقت، فكر خود را معطوف آن ميكند و بهطور غيرواقعي بهخود تلقين ميكند كه دچار درد بسيار شديدي شده است اين تلقينات سبب ميشود كه او به واقع درد را با شدت بسيار بيشتري از آنچه هست حس كند.
اين قضيه سويه ديگري نيز دارد؛ بر مبناي نظر بسياري از محققان و بهويژه روانشناسان افرادي كه دچار بيماريهاي طولاني همراه با درد شديد ميشوند به مرور در معرض خطر ابتلا به افسردگي قرار ميگيرند، درد واقعاً ناراحتكننده است و افسردگي سبب تشديد آن ميشود.
افرادي كه داراي بيماريهاي جسماني مزمن هستند و همواره درد ميكشند سه برابر افراد معمولي در معرض خطر ابتلا به بيماريهاي رواني- ازجمله تغيير حالت و اضطراب- قرار دارند. اين افراد اگر دچار افسردگي شوند، احتمال اينكه افسردگي در آنها به يك بيماري مزمن تبديل شود نيز سه برابر افراد عادي است.
وجود درد باعث ميشود تا روند بهبود افسردگي به تاخير بيفتد و از سوي ديگر افسردگي نيز باعث ديرتر بهبود يافتن درد ميشود. بهعنوان مثال اين امكان وجود دارد كه بيمار هيچگونه تمايلي به شركت در برنامههاي توانبخشي از خود نشان ندهد. افسردگي باعث ميشود تا شخص از اجتماع دوري گزيند و اين انزوا باعث بدتر شدن بيماري او ميشود.
درد هم فرد را از تحرك باز ميدارد و بيتحركي نيز خود زمينهساز بهوجودآمدن دردهاي بعدي ميشود.
درد و افسردگي كاملا به هم مرتبط هستند. افسردگي باعث بروز نشانههاي جسماني غيرقابل توضيح مانند درد پشت و كمر يا سردرد ميشود. در برخي از موارد نيز افسردگي موجب افزايش پاسخ به درد يا حداقل افزايش رنج همراه با درد ميشود.
از طرف ديگر درد مزمن نيز استرسزا است و موجب افسردگي ميشود. گاهي افسردگي و درد دور باطلي را ايجاد ميكنند.
تحقيقات گذشته نيز نشان داده بود كه درد و افسردگي داراي الگوهاي مغزي مشابه در مغز هستند. در واقع برخي از مواد شيميايي پيامرسان در مغز، درد و روحيه و خلق خو را كنترل ميكنند. افزون بر آن درد مزمن و افسردگي از عوامل مشترك ژنتيك و محيطي تأثير ميپذيرند.