ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 17 تير 1403
يکشنبه 17 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 26 خرداد 1389     |     کد : 8029

هدايت‌گر و هدايت‌جو

امامت در نيمه اول قرن سوم هجري معناي ديگري از آنچه پيش از آن داشت به‌خود گرفت...

امامت در نيمه اول قرن سوم هجري معناي ديگري از آنچه پيش از آن داشت به‌خود گرفت.
پس از خلافت سي‌ساله مأمون و معتصم فرزندان هارون‌الرشيد كه هر دو داراي گرايش‌هاي اعتزالي بودند، متوكل، مستعين و معتز عباسي به‌خلافت رسيدند كه تمايلات آشكار ظاهري‌گري و اهل حديث در ايشان به وضوح قابل مشاهده بود. از سوي ديگر از سال 232 هجري، عنصري ديگر جايگزين عنصر ايراني در دربار عباسي شد كه تنها جنگاوري و اداره حرب مي‌شناخت و از علم و فضل و فرهنگ و هنر بهره كم داشت و آن عنصر تركان آسياي ميانه بود كه به سبب ضعف روزافزون بارگاه بغداد، اينك فرصت يافته بودند تا جايگاهي براي خويش بيابند.
اين امر البته جز آن علت كه برشمرده شد معلول اسباب گسترده‌اي بود كه حتي شايد بتوان ضرورت زمانه را نيز در ميان اين عوامل به‌شمار آورد. به هر روي نفوذ عنصر ترك و سيطره يافتن تمايلات ظاهري كه از قضا تركيبي متجانس و مانوس از تعصب، قشري‌گري و بي‌رحمي را به نمايش مي‌گذاشت، زمينه از ميان رفتن پديده‌اي به نام تكثر مذهبي بل ديني را كه تا آن روز نشان بارز دارالخلافه بغداد بود و مايه مباهات خلفا، از ميان برد.
اينك امامت مي‌بايست در فضايي سنگين دستمايه هدايت بندگان را فراهم مي‌آورد. آغاز امامت امام هادي(ع) كه به‌سان پدر در 8سالگي و در سال 220 هجري روي داد، در چنين زمينه و زمانه‌اي بود. در اين جستار كه به مناسبت شهادت امام علي‌بن‌محمدالنقي(ع) در سوم رجب سال254هجري سامان يافته است، مي‌كوشيم تا گوشه‌اي از اين تلاش‌ها را كه البته با نوآوري‌هاي بي‌شمار نيز همراه است، قلمي نماييم.
بنا به گزارش شيخ محمد‌بن‌يعقوب كليني در كتاب الحجه كافي، ولادت آن امام گرانقدر در نيمه ذي‌الحجه سال212 هجري بوده است. همچنين شهادت ايشان در بيست و ششم جمادي‌الثاني سال254 هجري بوده است.
كليني البته به نقل روايتي مي‌پردازد كه شهادت ايشان را در رجب سال 254 مي‌داند. بنابراين در اين هنگام امام، 41سال و 6ماه عمر داشته‌اند. مادر ايشان نيز‌ ام‌ولدي بود سمانه نام كه مؤمنه‌اي نيكوكار و پاكدامن بوده است. شيخ در كافي تنها به مكان شهادت ايشان كه اينك محل دفن ايشان نيز هست اشاره مي‌كند؛ يعني پادگاني نظامي به نام «سُرَّ من رأي» كه امروز سامرا نام دارد و محل زيارت شيعيان آن حضرت است. در مقابل ذكري از محل ولادت ايشان در كافي نيست.
بنابراين براي پي بردن به محل ولادت ايشان بايد به منابع ديگري همچون الارشاد شيخ مفيد مراجعه كرد. بنابر آنچه در الارشاد آمده است، محل ولادت ايشان، صرياست. دوران تقريبا طولاني- 33ساله- ايشان همزمان با 6 خليفه عباسي بوده است. اين خلفا به‌ترتيب عبارتند از: 1- معتصم (217- 227 ) 2- واثق (227-232) 3- متوكل (232- 248) 4- منتصر (6 ماه از سال248) 5- مستعين (248 -252) و 6- معتز (252-255). اين دوران را چنان‌كه در مقدمه گذشت مي‌توان به 2بخش تقسيم كرد. البته ما گزارش چنداني از بخش اول كه دوران معاصرت امام با معتصم و واثق است نداريم.
نخستين روايات تاريخي از برخورد امام با خلفا مربوط به دوران متوكل است. متوكل علاوه بر صفات پيش‌گفته، نسبت به پسر عموهاي هاشمي خويش از تيره امام علي(ع)، كينه و حقد گسترده‌اي به دل داشت و اين صفت چندان در او حكمفرما بود كه حتي مورخان مدح‌كننده عهدعباسي نيز گريزي از ذكر آن نداشته‌اند. چنان‌كه عزالدين‌بن‌اثير صاحب الكامل في‌التاريخ، مورخ بزرگ اهل سنت اينگونه متوكل را توصيف مي‌كند: «كان المتوكل شديد البغض لعلي‌بن‌ابي طالب و لاهل‌بيته و كان يقصد من يبلغه عنه انه يتولي عليا و اهله باخذ‌المال و الدم / متوكل نسبت به علي‌بن‌ابي طالب و اهل‌بيت او بغض شديدي داشت و اگر به او خبر مي‌دادند كه كسي از مردم علي و خاندان او را دوست دارد، مال و جان او را قصد مي‌كرد.» ( الكامل في‌التاريخ، ج7، ص 56 ) ابو‌الفرج اصفهاني نيز كه خود از امويان بود و در بغداد زندگي مي‌كرد در مقاتل الطالبيين مي‌نويسد: «متوكل شخصي به نام عمر بن فرج خجي را بر حكومت مدينه و مكه گماشت.
او آل‌ابي‌طالب را از معامله با مردم منع مي‌كرد تا حدي كه اگر مي‌شنيد كسي به آنها كوچك‌ترين خدمتي كرده، شكنجه و جريمه‌اي سنگين براي او قرار مي‌داد.... كار به جايي رسيد كه برخي سادات به سبب نداشتن لباس مناسب، مجبور بودند هنگام نماز به تناوب و توالي با يك لباس نماز بخوانند و بعد از نماز آن لباس را زير خود مي‌انداختند و روي آنكه دست بافته خود ايشان بود مي‌نشستند!» (مقاتل الطالبيين، ص 598) از ديگر جنايات متوكل چنان‌كه ابن‌اثير در الكامل في‌التاريخ نقل كرده است، جنايت هول انگيز تخريب مقبره سيد‌الشهداء(ع) و هموار كردن زمين‌هاي آن بقعه براي زراعت بوده است كه به دستور شخص متوكل صورت پذيرفت و سبب برانگيخته‌شدن احساسات شيعيان شد.
از اين‌رو دوران متوكل را بايد شديدترين دوران نسبت به اهل‌بيت به‌صورت عمومي و نسبت به امام هادي(ع) به‌خصوص دانست. امام اما در مقابل، شيوه تقيه فعال را در پيش گرفت. اين شيوه بر 2پايه اساسي استوار بود؛ نخست پنهان كردن باورهاي بنيادين مذهب شيعه كه آشكار شدنشان مي‌توانست دستمايه خشم و انتقام نابخردانه متوكل را فراهم كند. و دوم احياي سازماني پنهاني به نام سازمان وكلاء كه در 4منطقه از سرزمين‌هاي اسلامي به نشر معارف اهل‌بيت و تربيت شاگرداني براي اين مكتب مي‌پرداخت.
اين حوزه‌ها به‌ترتيب اينگونه تقسيم شده بودند: 1- بغداد، مدائن، سواد و كوفه كه در مجموع به عراق عرب معروف بود. 2-‌بصره و اهواز كه مناطق شمالي خليج‌فارس را پوشش مي‌داد و تا بحرين و عمان از سمت جنوب و تا كرمان و سيستان از سمت شمال خليج‌فارس امتداد مي‌يافت. 3- قم و همدان كه شامل عراق عجم مي‌شد و شهرهايي مثل اصفهان، يزد، شيراز و همدان را در‌برمي‌گرفت. 4- حجاز، يمن و مصر كه شامل شبه جزيره عربي، شمال آفريقا و شامات مي‌شد. وكلاي امام، از طريق نامه و در نهايت پنهان كاري و براساس يك شيوه زوجي با يكديگر ارتباط برقرار مي‌كردند.
اين شيوه براساس آشنايي يك سرگروه با 2نفر زيردست استوار بود و هر كسي در اين نظام تنها با كساني در ارتباط بود كه نيازمند ارتباط با او بود و در اصطلاح، اطلاعات حيطه‌بندي داشت و در اختيار كسي قرار مي‌گرفت كه بدان واقعا محتاج بود. اين شيوه گاه از مسائل فرهنگي تجاوز مي‌كرد و براي تاديب مخالفان خطرناك و دشمنان قسم خورده امام(ع) نيز به كار گرفته مي‌شد. قضيه ساطور كه به‌صورت مفصل در كتب روايي و تاريخي نقل شده است، نمونه‌اي از تاديب مخالفان به‌وسيله اين سازمان به شمار مي‌رود. اين سازمان همچنين تلاش مي‌كرد تا در قالب دعا به تبليغ و ارشاد بپردازد.
بررسي گسترده‌تر عملكرد و كاركردهاي گوناگون اين سازمان البته به مجال گسترده‌تر نيازمند است اما ذكر مجدد اين نكته ضروري به‌نظر مي‌رسد كه اين سازمان پايه اصلي سياست تقيه فعال امام را سامان مي‌داد. پايه ديگر اين سياست اما به وسيله خود امام با ظرافت خاصي انجام مي‌گرفت. در توجيه اين ظرافت بايد بيان كرد كه امام(ع) نمي‌توانست مستقيما و براساس شيوه معهود فقه، اخلاق و كلام شيعي به تبليغ بپردازد، لذا خود شيوه‌اي ابتكاري را بناكرد كه تا‌كنون شناخته شده نبود.
اين شيوه كه داراي مصاديق بسيار متنوع و متعددي بود به امام(ع) اين امكان را مي‌داد تا در پوششي مناسب كه از تقرب ظاهري امام به شيوه‌هاي استدلالي مذاهب فقهي مجاز آن روزگار، پديد مي‌آمد، به معالم تشيع و آموزه‌هاي آن بپردازد. نمونه‌اي از اين شيوه را مي‌توان در استناد امام به آيات قرآن كريم در موضوعات به‌ظاهر غيرمرتبط با آيه كه شيوه رايج فقهي برخي مذاهب آن روزگار بود اشاره كرد. البته اين شيوه در بيان ائمه گذشته نيز بروز يافته بود و كاملا غريب و ناشناخته نبود، هرچند شيوع و رواج تام نداشت.
در واقع حضرت با اين شيوه بديع علاوه بر اينكه خود را از تنگناي تقيه خارج ساخته است، حكمي الهي را با شيوه‌اي جديد و قابل‌تعميم برخلاف مذاهب آن روز بيان مي‌دارد. در كارايي اين شيوه در عصري كه تقيه حاكم نيست، ترديد وجود دارد. نمونه‌اي از اين ترديد‌ها را مي‌توان در استناد به آياتي كه در مورد اقوام گذشته است در كتب اصولي متاخر در مورد مسئله برائت نسبت به شبهات حكمي و موضوعي به مشاهده نشست. اما بي‌گمان امام با علم الهي خويش از آن براي مقاصد خود به خوبي بهره برده است.
شهادت امام اما در سوم رجب سال254 هجري، سبب شد تا امامت وارد عصري كه تمهيد و مقدمه‌ساز غيبت كبري بود شود.

همشهري آنلاين- سهند صادقي


نوشته شده در   چهارشنبه 26 خرداد 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode