ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 17 تير 1403
يکشنبه 17 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 26 خرداد 1389     |     کد : 8022

مبدأ اوصاف ستوده و نكوهيده

آيات فراواني در بيان اوصاف و ويژگيهاي انسان است كه در بعضي وي ستايش و در برخي نكوهش شده است...

آيات فراواني در بيان اوصاف و ويژگيهاي انسان است كه در بعضي وي ستايش و در برخي نكوهش شده است.
مبدأ اين ستايشها فطرت‏گرايي و منشأ اين نكوهشها طبيعت‏گرايي انسان است؛ نه خودِ طبيعت يا فطرت او، چون اين دو، قواي روح و مخلوق تكويني خدايند.
به سخن ديگر، حاكميت فطرت بر وجود، به رعايت عدالت و حفظ امينانه امانت مي‏انجامد و چون انسان به اختيار خويش فطرت را حاكم كرده است، قرآن او را مي‏ستايد و كار او را حَسَن مي‏داند. حاكميت طبيعت بر وجود نيز به ظلم به خويشتن و خيانت در امانت پايان مي‏پذيرد و چون انسان به سوء اختيار خويش طبيعت را حاكم كرده است، قرآن او را نكوهش مي‏كند و
كار او را زشت مي‏شمارد، بنابراين همه فضايل انساني به فطرت‏گرايي و تمام رذايل به طبيعت‏گرايي انسان بازمي‏گردد. اگر او به طبيعت خود روآورد و از هويت انساني خود كه روح اوست، غافل گردد، نه تنها از پيمودن مسير كمال بازمي‏ماند، دچار انحطاط مي‏شود و پست‏تر از حيوان: ﴿اُولئِكَ كالاَنعمِ بَل هُم اَضَلُّ﴾.(1)
آري اگر چهره دلِ كسي از سمت فطرت توحيدي او به سوي طبيعت حيواني‏اش برگردد، هرگز از فيض الهي بهره نمي‏برد؛ همانند ظرف واژگون كه هر چه باران از بالا ببارد، چيزي درون آن نمي‏ريزد. قلب منكوس به طرف طبيعت، به گونه‏اي است كه هر فيضي از طرف خداوند تنزّل كند، چيزي درون آن فرود نمي‏آيد، چون اين قلب متوجه خاك است. انساني كه همانند ديگر حيوانات، منكوس الرأس است، تمام اهتمامش به سوي خاك منعطف است، پس قيامت نيز چون حيوانِ منكوس محشور مي‏شود: ﴿اِذِ المُجرِمونَ ناكِسوا رُءوسِهِم﴾(2).
اگر انسان به بُعد فطري خود رو كند، نه تنها حقوق بدن و جنبه طبيعي روح او پاي‏مال نمي‏گردد، بلكه در تكامل به «افق اعلي» و مقام «أو أدني» مي‏رسد كه از مقام فرشتگان برتر است: ﴿اِنّي خلِقٌ بَشَرًا مِن طين ٭ فَاِذا سَوَّيتُهُ ونَفَختُ فيهِ مِن رُوحي فَقَعوا لَهُ سجِدين﴾.(3)
صورتش بر خاك و جان بر لامكان ٭٭٭٭ لامكاني فوق وهم سالكان(4)
براين اساس، در قرآن هر جا نكوهش انسان مطرح است، گفت‏وگو از انساني است كه از خاك آفريده شده است و به سوي آن گرايش تام دارد و هر جا از كرامت و بزرگي مقام انسان سخن مي‏رود، درباره انساني است كه مسجود فرشتگان و جانشين خدا در زمين است؛ يعني نكوهشها به طبيعت‏گرايي انسان و ستايشها به روح فطرت‏خواهي او برمي‏گردد:
جان ز هجر عرش اندر فاقه‏اي ٭٭٭٭ تن ز عشق خاربن چون ناقه‏اي
جان گشايد سوي بالا بالها ٭٭٭٭ در زده تن در زمين چنگالها(5)
گفتني است آيات نكوهش انسان، در واقع، هشدارها و توصيه‏هايي براي ايمني انسان در برابر خطرات است: همان‏گونه كه پديده‏هايي مانند گاز، برق و مانند آن براي انسان منافعي دارد كه بي‏كاربرد روش صحيح بهره‏برداري از آنها زيانبار مي‏شود و براي محفوظ ماندن از خطرات آن، توصيه‏هاي ايمني تكرار مي‏شود تا انسان از خطرات و مضرّات آن محفوظ بماند، شهوت و غضب و... نيز جهت جذب منافع و دفع ضررها براي انسان سودمند است؛ ولي پيوسته با خطر همراه است، ازاين‏رو خداوند همواره به انسان سفارش مي‏فرمايد كه مواظب باشد در دام آن خطر گرفتار نشود؛ مثلاً براي جذب منافع و حفظ نسل، به انسان شهوت داده است؛ امّا او را از افراط در آن باز مي‏دارد كه بد پيامدي به دنبال دارد.
در آيات ستايش كننده انسان توصيه‏هاي ايمني نيست، زيرا نور معنوي به سفارش ايمني نياز ندارد و فطرت كه بينش و علم صائب و گرايش به عمل صحيح است، توصيه ايمني نمي‏خواهد؛ بر خلاف انتفاع از نور ظاهري مانند
نور خورشيد. چون خورشيد منافعي دارد و ضررهايي، سفارش مي‏شود كه مستقيم به آن نگاه نشود؛ يا برهنه برابر آن ايستاده نشود.
نتيجه آنكه آيات بيان كننده نقاط ضعف طبيعت‏خواهي انسان و آيات نكوهش كننده طبيعت‏گرايي در انسان، در اين مقام نيست كه بگويد جنبه طبيعت انسان كه به حس، وهم و خيال برمي‏گردد هيچ فايده‏اي ندارد، بلكه درصدد تبيين سود و زيان طبيعت است.

1.سوره اعراف، آيه 179.
2.سوره سجده، آيه 12.
3.سوره ص، آيات 72 ـ 71.
4.مثنوي معنوي، دفتر اوّل، بيت 1581.
5.مثنوي معنوي، دفتر چهارم، بيت 1546 ـ 1545.
تفسير انسان به انسان، ص213-216
.


نوشته شده در   چهارشنبه 26 خرداد 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode