همشهری آنلاین-مهدی تهرانی:یک اودیسه فضایی:۲۰۰۱ یا نام دیگر آن "راز کیهان" محصول ۱۹۶۸؛ هشتمین فیلم بلند و یکی از مطرحترین ساختههای استنلی کوبریک است.
رمان نگهبان، نوشته آرتور سی کلارک دستمایه و منبع اصلی برای نگارش فیلمنامه توسط توسط گروه دو نفرهي استنلي کوبریک و کلارک بوده است .راز کیهان فیلمی فلسفی و سرشار از طرح معما و آفرینش خلاقیت است. نوشته زير معناشناختي چند سكانس مهم از اين فيلم را يادآوري مينمايد.
در سال 2001 میلادی ، اتفاقات خاص و اسرارآمیزی در ماه به وقوع پیوسته است ; از این رو دغدغه بسیاری از دانشمندان فضایی این است تا مجهولات و کاستیهای اطلاعاتشان را در این خصوص با اعزام سفینههایی به ماه، رفع کنند.
این در حالیاست که در این سالها، کره ماه و حاکمیت و نفوذ در هر گوشه آن مربوط به یکی از دولتهای بزرگ و یا ابرقدرتهاست.
سفینه فضایی "اوریون"با سرنشینان خود شامل دکتر فلوید و چند دانشمند فضانورد روسی به سمت ماه در حال حرکت است. فلوید از اتفاقات به وقوع پیوسته در ماه و به طور کلی از هدف این ماموریت ، اطلاعات ناچیزی دارد؛ اما دانشمندان روسی هرگز حتی در جریان این مقدار اطلاعات کم نیز قرار داده نمیشوند.
به هر روی ، سفینه در ماه فرود میآید و در منطقهای که تحت حاکمیت امریکاییهاست ، یک کنفرانس علمی برگزار میشود.
كوبريك در سكانس برگزاري كنفرانس، کم کم معماهای زیرساختی خود را یکی یکی به قصهاش وارد میکند ; اسراری که هرگز نمی توان بسادگی به حل آنها همت گماشت .
در طي برگزاري كنفرانس مشخص میشود که یکی از مهمترین اتفاقات به وقوع پیوسته در سطح ماه ، مربوط به کشف يك شي عجیب است که در نزدیکی یکی از آتشفشانها قرار گرفته و توسط فضانوردان رویت شده است .
این شی که در دهانه آتشفشانی بزرگ به نام "تیکو" ، رویت و کشف شده، در واقع یک تخته سنگ است که نشان میدهد به احتمال قریب به یقین زندگی هوشمندانهای در کره ماه وجود دارد.
تا اینجای کار ، کوبریک از بیکرانگی آسمان نهایت استفاده را برده است ; زیرا به اندازه تمام این بیکرانگی او میتواند معما پشت معما وارد قصهاش کند.ضمن این که او ، با شدیدترین لحنی دیدگاههای فردی و دریافتهای ذهنی و فلسفی خودش را در بستر قصه و لایههای آن قرار میدهد.
بسیاری از فیلمهای استنلي كوبريك به اصطلاح آثاری شخصی است . در "راز کیهان" نیز او به شیوه مخصوص خودش قصد دارد فریاد بزند که مجهولات پیرامون انسان آنقدر زیاد است که فقط یادآوری تعدادی از آنها برای اثبات ذلت و خواری بشرخاكي کافی است ، حتي اگر اين انسان بی وقفه به مطالعه و تجربه و اختراع و ابداع دست بزند و در علم به پیشرفتهای شگرفی نیز نایل آید؛ باز هم در برابر كائنات و عظمت آن ناچيز جلوهگري ميكند.
در "یک اودیسه فضایی : 2001" کوبریک تلاش پیگیر و همه جانبه بشر را برای رسیدن به سیگنال راهنما به منظور کشف نامعلومات و مجهولات تصویر میکند این روند در شروع قسمت میانی فیلم عینیت بیشتری می یابد.
یک سال و نیم پس از پایان ماموریت ناموفق دکتر فلوید ، این بار سفینه مدرن "اکتشاف" به سمت سیاره مشتری در حال حرکت است .این ماموریت نیز مانند یک سال و نیم پیش ، بسیار محرمانه بوده و کسی از اهداف آن اطلاعاتی ندارد.
سرنشینان این سفینه 2 فضانورد امریکایی به نامهای دیو بومن (با بازی کایر دالیا) و دکتر فرانک پل (با بازی گری لاک وود ) ویک رایانه پیشرفته به نام "هال - "9000 (با صدای داگلاس رین ) هستند.
در حقیقت فرماندهی عملیات و نحوه اجرای این ماموریت ، تحت رهبری هال است و اوست که اطلاعات کافی در برنامهاش قرار داده شده تا از انجام هرگونه خطا جلوگیری شود.
جدای از این 3نفر! (البته اگر هال را آدمیزاد فرض کنیم) ، سه دانشمند دیگر نیز در سفینه وجود دارند که در محفظههای خاصی به خواب فرو رفتهاند.
هنگامي که سفینه اکتشاف هرچه بیشتر به سیاره مشتری نزدیک میشود ، هال که همه چیز را زیر نظر دارد ، درمی یابد که 2 سرنشین سفینه به دلیل عدم آگاهی از اهداف این ماموریت به طور محسوسی منفعل شدهاند و نسبت به اجرای ماموریت نیز خوشبین نشان نمیدهند.او طبق برنامه ریزی های انجام شده در قسمت مغز فعالش ، تصمیم میگیرد ، هر دوی آنها را سر به نیست کند.
در "راز کیهان" کوبریک نقش ماشین در زندگی بشری را تا بالاترین سطح ممکن ارتقا میدهد و طبیعی است که قصد دارد با استفاده از قدرت استنتاج منحصر به فرد خود ، اما و اگرهای این نوع رابطه - یعنی تعامل ماشین با خالق خود یعنی انسان - را به بوته آزمایش بگذارد ، تا تهدید این موجود دست پرورده بشری را برای خود وی گوشزد کند.
- ماشين در خدمت انسان يا برعكس
صحنههایی را به یاد بیاورید که هال تصمیم میگیرد به نحوی کاملا عادی از شر سرنشینان سفینه خلاصی یابد. این مهم در ابتدای کار بسیار آسان جلوهگری میکند.
هنگامی که "پل" ناگزیر از سفینه خارج میشود تا اطراف فضاپیما را بازرسی کند ، به نحوی عجیب لولههای تنفسی او از کار میافتد که سبب مرگ او میشود.هال، این ترفند را درباره دانشمندان به خواب رفته درون محفظهها نیز به انجام رسانده و آنها را هم میکشد.
اما هنگامی که قصد دارد "بومن"را نیز اینچنین از پای درآورد ، او پیش دستی میکند و سیستم هوشمند و مغز فعال هال را از کار میاندازد ، اما از کار افتادن سیستم مغزی هال این مزیت استثنایی را به همراه دارد که طبق برنامه ریزی قبلی به محض آن که برای هال سانحهای رخ بدهد؛ به طور اتوماتیک ماموریت و اهداف آن در چند جمله از سوی اين كامپيوتر گزارش میشود در اینجاست که بومن از کل ماجرا باخبر میگردد.
کوبریک تا زمانی که هال از دور خارج نشده، مسلسل وار معما و اسرار است که بر پیکره داستان و روایت تصویری آن شلیک میکند و هرگز نگرانی بابت طرح و ارائه این همه معما ندارد ؛ زیرا معناشناختی تمام مجموعه معماها فقط به یک سرچشمه اصلی مرتبط است ؛یعنی همان تخته سنگ و علامات روی آن .
پس از حذف هال، از اینجا به بعد که "بومن" براستی تحت اختیار و فرماندهی خود است ، میل و شور و اشتیاق وافری در خود احساس میکند که راز همان تخته سنگ را هرچه زودتر کشف کند و این مهم تنها با رسیدن به تخته سنگ و شناسایی علایم روی آن امکانپذیر است .
یک سال و نیم پیش در ماموریت "دکتر فلوید" تخته سنگ در کره ماه قرار داشت و این سفینه "اکتشاف" در حال حاضر در نزدیکیهای سیاره مشتری قرار گرفته است ؛ اما در لحظهای اعجابآور "بومن" مشاهده میکند که تخته سنگ در مدار قمرهاي سیاره مشتری قرار گرفته و در حال چرخش است .
و بازهم معمایی دیگر طرح میشود.آیا در این یکسال و نیم ، تخته سنگ سفر خود را از ماه تا مشتری ادامه داده است یا به دلیل حضور فضاپیمای اکتشاف ، این روند به وقوع پیوسته است؟ اینها همه نشانههایی از یک معمای بزرگ هستند که از ذهنیت به عینیت رسیدهاند ، اما عینیتی که شامل جواب و پاسخ اسرار نیست.
در واقع بومن هرچند موفق به شناسایی و رسیدن به تخته سنگ شده؛ اما هنوز هیچ درکی از علت حضور تخته سنگ در کهکشان و هدف غایی آن ندارد.
در همین اثنا "بومن"در مکان و زمان بسیار متفاوتی قرار میگیرد ; یعنی حالات ظاهری او به زمانهای پیری ، مرگ و تولد دوباره تغییر میکند.
اینجا بومن از داخل البسه فضاییاش بیرون میآید و در ابتدا او به هیبت یک پیرمرد سالخورده دیده میشود; اما قضیه وقتی جالبتر میشود که او "بومن"های متعدد دیگری نیز میبیند و علت بازشناسی این بومنها به رغم تفاوتهای فاحش ظاهری ، صدای آشنای همه آنهاست که متعلق به اوست.
در آخرین تغییر قیافه یا به روایتی در آخرین ظهور بومن ، او بسیار پیر و فرتوت نشان داده میشود که در لحظه مرگ؛ جسد در حال احتضارش در تخته سنگ حلول میکند و در فرصتی شگفت آور به صورت یک توده جنینی درمیآید و آن گاه تخته سنگ به سوی زمین حرکت میکند. گویی قرار است بومن پس از رسیدن به زمین، متولد شود.
در حقیقت آنچه او دیده و بازشناخته ، روایت سالهای زندگی خودش از زمان ماموریت در سفینه اکتشاف تا سالها بعد و رسیدن به سنین کهنسالی بوده است .و پس از مردن و جذب خاک شدن، دو مرتبه از خاک برآمدن است چراکه انسان از خاک آفریده شده.
از سویی ، روایت فلسفی در "راز کیهان" دارای خط سیر مشخصی نیست و از جهتی دیگر آیتم های متعلق و شناخته شده مرتبط با این ژانر یعنی گونه فلسفی به حد کافی دارای پیچیدگی روایتی هستند.
کوبریک هوشمندانه سعی کرده است ضمن محفوظ ماندن و به کارگیری همان عناصر شناخته شده فلسفی در زیرساخت راز کیهان ، روند پیشبرد قصه را آن گونه رهبری کند که تماشاگر و مخاطب از دنبال کردن قصه جا نماند.
کوبریک برای رهایی از این دردسر ، پاسخ معماهای کوچک را به عنوان همان سیگنالهای راهنما در نظر گرفته است ، ضمن این که در هر سکانس یا هرچند سکانس مرتبط ، چندین صحنه کوچک را به توضیح یا مقدمه همان قسمت از داستان اختصاص داده است صحنههای آغازین فیلم را به یاد بیاورید.
میمون های بزرگ و انسان نماهای اولیه؛ علی رغم رفتار گنگ اما پرسشگر خود ، بیتابی خاصی نشان میدهند.صحنه مربوط به دعوای 2 گروه میمون رقیب را به خاطر دارید.
در آن غوغا ، یک میمون کشته میشود و سر و صداها میخوابد ، بیتابیها کمتر شده و تحرک میمونها برای مدتی کوتاه به صفر میرسد.
کوبریک دستیابی به پاسخ معماها ، و یا به روایتی دیگر به دست آوردن یا بازشناختی اسرار را از علایم سکون و سپس خویشتنداری و سرانجام رسیدن به بستر تفکر ، فرض می کند. که این خود باز یک چرخه است.زیرا این مرحله تفکر بازهم به طرح معمایی دیگر ختم میشود. سکون و آرامش از بین می رود. دغدغه و بی تابی حاکم میشود و سرانجام تحرک به این سو و آن سو پاسخ معما را به دنبال خواهد داشت و این سیر ادامه پیدا میکند.
همچنین برای این که این مقوله بیشتر به ذهنتان متبادر شود، صحنهای را به یاد بیاورید که یکی از آن میمونهای بزرگ ، استخوانی را از فرط استیصال و با نیروی هرچه تمامتر به فضا پرتاب میکند و سپس ملاحظه میشود که استخوان به یک سفینه فضایی در زمان حال تبدیل میشود.
یعنی همان دغدغه میمونها در آن زمان و مکان خاص نسبت به بعضی چیزهایی که در آسمان میدیدند و به دلیل عدم شناختشان از آن عصبانی بودند ، تبدیل به انگارهای برای کشف همان ناشناختههای قدیمی در قرنهای بعدی است.
کوبریک با هوشمندی هرچه تمامتر ، وقتی آن استخوان بزرگ پرتاب شده به آسمان را به یک سفینه فضایی مدرن در ابتدای قرن بیست و یکم تبدیل میکند ، دقیقا اشاره به این مهم دارد که مجهولات و ناشناختهها در گذر زمان حل و فصل میشوند؛ حتی اگر این زمان و مکان به آیندهای بسیار دور تعلق داشته باشد. مهم شور و اشتیاق بشر برای دستیابی به آن ناشناختههاست .
راز کیهان میتواند برای همه تاریخ سینما جزو بهترینها نام بگیرد ، کما این که در اکثر نظرسنجیها ، سینماگران صاحب نام این فیلم را در صدر فهرست انتخابی خود قرار داده اند.
به یاد داشته باشیم که این فیلم با انگارههای عجیب فلسفی خود ، 45 سال پیش ساخته شده است و عجیبتر آن که در زمان اکران فیلم در سال 1968 ، هنوز ماه نیز به تصرف انسان درنیامده بود، چه برسد به این که - همچنان که کوبریک تصویر کرده است - هر گوشه آن تبدیل به محل استقرار و نفوذ یکی از ابرقدرتها شده باشد.
2001: A Space Odyssey
كارگردان: استنلي كوبريك؛ فيلمنامه:آرتور سي كلارك و استنلي كوبريك؛ براساس داستان كوتاه نگهبان نوشته آرتور سي كلارك؛مدير فيلمبرداري:جفري آنورث؛تدوين: ري لاوجوي؛زمان فيلم: در نمايش افتتاحيه 161 دقيقه و در اكران سراسري 142 دقيقه. محصول انگلستان و آمريكا 1968 كمپاني مترو گلدوين ماير
بازيگران:كاير داليا؛ گري لاك وود؛ويليام سيلوستر؛داگلاس رين