ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 1 مرداد 1403
دوشنبه 1 مرداد 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 23 خرداد 1387     |     کد : 794

انگليسي ناآرام

 

برتراند راسل يکي از پر نفوذترين چهره‌هاي فکري قرن بيستم و شايد پرنفوذ‌ترين فيلسوف اين قرن بود.

 بخش اعظم فلسفه معاصر توسط او، به روش او، در حمايت از او يا بر ضد او شکل گرفته است. راسل نخستين کسي بود که منطق را به عنوان مبناي تحليل در فلسفه به کاربرد و فلسفه تحليلي را ابداع کرد که جريان غالب فلسفه از آن زمان تاکنون است. راسل نخستين کسي بود که عنصر زبان را در فلسفه جدي گرفت و پس از او بيشتر فلاسفه- حتي مخالفان‌اش- زبان را محور کارشان قرار دادند. راسل با فعاليت در حيطه‌هاي گوناگون علوم و تلاش‌هايش عليه جنگ و ايدئولوژي‌هاي ضدبشري همچون کمونيسم و صهيونيسم، نه تنها تاثيراتي ژرف بر تمامي اين حيطه‌ها گذاشت بلکه نشان داد که فلسفه در دنياي امروز چه نفوذ و قابليت وسيعي مي‌تواند داشته باشد.

راسل کسي بود که نشان داد فلسفه چه نفوذ و قابليت هايي مي تواند داشته باشد.

وقتي برادر آدم رياضي‌دان باشد، وقتي پدرخوانده آدم جان استوارت ميل باشد، وقتي پدربزرگ آدم نزديک به نيم قرن نماينده مجلس و 2نوبت نخست‌وزير باشد، معلوم است که آدم، رياضي‌دان، فيلسوف و مصلح اجتماعي از آب درمي‌آيد.

ولزي‌ها، هنرمند، دانشمند، نويسنده و کلا آدم مشهور ديگري جز راسل ندارند؛ البته شايد جز رايان گيگز. راسل وقتي در 98 سالگي مثل گيوم آپولينر از آنفلوآنزا مرد، وصيت کرد خاکسترش را در کوه‌هاي ولز پخش کنند تا شايد تاريخ اين کشور قدري بارورتر شود.

اين سوال کلي راسل در فلسفه بود؛ وقتي از چيزي حرف مي‌زنيم، واقعا از چه حرف مي‌زنيم؟ او «پارادوکس راسل» را در نظريه مجموعه‌ها کشف کرد، اتميسم منطقي را بنيان نهاد وبا قوري به جنگ کليسا رفت («قوري راسل» اسم يک استدلال فلسفي است). آنقدر عمر کرد که عده زيادي از آرتور ادينگتون و هانا آرننت گرفته تا آنهايي که اسمشان را روي نقشه مي‌بينيد، مجبور شدند به اين تهديدش پاسخ دهند: «تاثير بگذار و گرنه تاثير مي‌گذارم». او تنها کسي بود که توانست کتابي بنويسد که نامش «شناخت ما از عالم خارج به‌عنوان حوزه استفاده از روش علمي در فلسفه» باشد. وينگنشتاين که ظاهرا پرسپوليسي بوده، مي‌گويد: «کتاب‌هاي راسل را بايد با 2 رنگ متفاوت جلد چاپ کرد؛ جلد قرمز براي کتاب‌هاي مربوط به منطق و رياضي که همه دانشجويان فلسفه بايد آنها را بخوانند و جلد آبي براي کتاب‌هاي مربوط به اخلاق و سياست که نبايد اجازه داد هيچ‌کس آنها را بخواند». البته بعدا بعضي کشورها فهميدند به کتاب‌هاي با جلد آبي مي‌شود اصلا مجوز چاپ نداد تا خداي ناکرده کوررنگ‌ها گمراه نشوند. راسل مي‌گفت: «راز شادکامي، درک اين واقعيت است که جهان وحشتناک، وحشتناک، وحشتناک است»؛ با اين حال خودش زور مي‌زد تا براي جهان کاري بکند. در جريان جنگ جهاني اول به خاطر تبليغات ضدجنگ‌اش جريمه نقدي پرداخت، از دانشياري کمبريج اخراج شد، آزادي سفر درون انگلستان را از دست داد و حتي 6 ماه به زندان افتاد. در جنگ دوم به خاطر عقايدش از کالج نيويورک و بنياد بارنز در پنسيلوانيا اخراج شد و محترمانه به انگليس باز گردانده شد. البته چون دولت آمريکا به نويسنده‌ اعتماد نداشت، ماموران سانسور تک تک يادداشت‌هايش از جمله کل دست‌نويس «تاريخ فلسفه غرب» را خط به خط خواندند تا براي آلماني‌ها اطلاعات مفيدي نداشته باشد و فيدبک هم دادند که «مستفيض شديم»!

راسل

پس از جنگ، اولين برنامه خلع سلاح هسته‌اي و کميته 100 را بنيان نهاد. مانيفست راسل- اينشتين را در 1955 نوشت که 10 دانشمند مطرح اتمي امضايش کردند. به خاطر يک تحصن فلج کننده جلوي وزارت دفاع، در آستانه 90 سالگي يک هفته به زندان افتاد. در بحران موشکي کوبا ميانجي آمريکا و شوروي شد. استاد رسوا کردن دروغ‌هاي آمريکايي و براي مثال اولين کسي بود که داستان رسمي مربوط به ترور کندي را با مقاله‌اش «16 پرسش در باره ترور» به چالش کشيد (حسابش را بکنيد که اگر 11 سپتامبر را مي‌ديد، چند پرسش مطرح مي‌کرد!). از اولين مخالفان جنگ ويتنام بود که سارتر وچامسکي هم به او پيوستند حتي از دبير کل سازمان‌ ملل خواست دادگاهي براي بررسي جنايات جنگي آمريکا در ويتنام «شامل شکنجه و نسل کشي» ترتيب دهد. حامي متفکران اسير خفقان کشورهاي  کمونيستي از جمله سولژنتسين بود و در 95 سالگي در فيلم ضد جنگ «آمان» (محصول 1967 باليوود) نقش خودش را بازي کرد.

آخرين اقدامش – 2روز پيش از مرگ در 1970 – نوشتن بيانيه‌اي در محکوميت تجاوزات اسرائيل بود؛ «بسيار بديهي است که فلسطيني‌ها نسبت به سرزميني که از آن رانده شده‌اند، حقي تام و کامل دارند و انکار اين حق، علت اصلي تداوم درگيرهاي در خاورميانه است... . اغلب به ما گفته مي‌شود که بايد با اسرائيل همدلي کنيم چون يهوديان در اروپاي تحت تسلط نازي‌ها رنج برده‌اند اما آنچه امروز اسرائيل انجام مي‌دهد، قابل چشم‌پوشي نيست. پيش کشيدن ترس‌ها و وقايع ناخوشايند گذشته براي توجيه وقايع امروز، عملي بسيار رياکارانه است».

 

سايت تبيان


نوشته شده در   پنجشنبه 23 خرداد 1387  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode