ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 17 تير 1403
يکشنبه 17 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 20 خرداد 1389     |     کد : 7936

ساختار تمايلات انسان

يكي از اصلي‏ترين ساختارهاي وجودي انسان، ساختار ارادي و ميلي اوست. در اين ساختار وجود انسان، سخن از قواي جذب و دفع، تمايل و تنفّر درباره حق و باطل، صدق و كذب، زيبا و زشت و... است...

يكي از اصلي‏ترين ساختارهاي وجودي انسان، ساختار ارادي و ميلي اوست. در اين ساختار وجود انسان، سخن از قواي جذب و دفع، تمايل و تنفّر درباره حق و باطل، صدق و كذب، زيبا و زشت و... است؛ مثلاً روح انسان به توحيد تمايل دارد و از شرك متنفّر است. از سوي ديگر، قواي انساني مربوط به
اين ساختار (اعم از فطري و طبيعي) برخي نقش جذب و برخي نقش دفع را ايفا مي‏كند، بنابراين در مباحث مربوط به اين ساختار به موازات بررسي قواي جذب، قواي دفع نيز مطرح مي‏شود.
نيروي جذب و دفع در ساختار تمايلات: در ساختار تمايلات انسان و در راستاي وجود او از طبيعت تا آن سوي طبيعت، قوايي به موازات قواي ادراكي و در تعامل با آنها وجوددارد. جذب و دفع در نوع موجودات هست؛ امّا هر چه موجود كامل‏تر باشد، جذب و دفع در آن رقيق‏تر مي‏شود و نام لطيف‏تري مي‏گيرد.
اين جاذبه‏ها و دافعه‏ها در رگه‏ها و رده‏هاي كوه هم هست: خاك بايد مواد مخصوص را جذب، و موانع ويژه را دفع كند تا معدن طلا، مس يا... ايجاد شود؛ مثلاً اگر توده‏اي خاك يا سنگ بخواهد «لعل گردد در بدخشان يا عقيق اندر يمن» بايد مناسبهاي خويش را جذب و منافيهاي خود را طرد كند، تا عقيق يمن يا لعل بدخشان شود. سطح جمادات فقط جذب و دفع است.
همين جذب و دفع در گياهان هم هست: اگر گياهي بخواهد رشد كند، هر ماده‏اي را نمي‏تواند جذب كند، بلكه مادّه مناسب خود را بايد بگيرد تا پرورش يابد و رشد كند، پس همين جذب و دفعي كه در سطح طبيعي جمادات بود، در سطحي بالاتر در گياهان يافت مي‏شود و در سطح برتر و كامل‏تر در حيوان و انسان هم هست: در حيوانات فقط به صورت شهوت و غضب ظهور مي‏كند و در انسانها افزون بر آن، به عنوان ارادت و كراهت يا محبت و عداوت بروز مي‏يابد و همان جاذبه را هرگاه تحت تربيت عقل و وحي رقيق شود، تولّي مي‏خوانند و همان دافعه را وقتي تحت تدبير عقل و وحي قرار مي‏گيرد، تبرّي مي‏نامند و جزو متن دين و از اركان عبادي مي‏شود و در بخشهاي فقهي و فروع ديني قرار مي‏گيرد كه همان قبول و نكول است.
اين مرتبه از جذب و دفع، حتي درباره ذات اقدس الهي نيز تصوّر مي‏شود: مي‏شود گفت كه خداي تعالي، ولي چه كسي است و از چه كسي بيزار است: ﴿واَذنٌ مِنَ اللّهِ ورَسولِهِ... اَنَّ اللّهَ بَرِي‏ءٌ مِنَ المُشرِكينَ ورَسولُهُ... ﴾(1)؛ ﴿اللّهُ ولِي الَّذينَ ءامَنوا﴾.(2) البته اينها در مقام فعل و جزو صفات فعلي پروردگار است. آن ولايتي كه فعل خداست، مسئله‏اي كلامي است و بيرون از بحثِ كنوني؛ ولي تولّي درباره انسانِ مكلّف به معناي وجوب پذيرش ولايت و امامت اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) است. هر مسئله‏اي كه موضوعش، فعل الله باشد، كلامي است و هر مسئله‏اي كه موضوع آن، فعل مكلّف باشد، فقهي است، لذا تولّي و تبرّي در اين سطح در رديف نماز، روزه، خمس و زكات و جزو واجبات فقهي قرار گرفته است. بدين‏گونه ميان انسان و همه موجوداتي كه جذب و دفع دارند، تمايز پديد مي‏آيد.
كشش وجودي و همچنين گريز در انسان، همانند حقيقت وجود، داراي درجات ضعيف و شديد است: گاهي در حدّ شهوت و غضب ظهور مي‏كند و زماني در اندازه ارادت و كراهت و هنگامي در مرتبه محبّت و عداوت و بالاتر از آن در مرتبه والاي تولّي و تبرّي، ظهور مي‏يابد و مؤمن خاص، تولّي مخصوصي نسبت به «الله» دارد؛ يعني در تولّي به حق و تبرّي از باطل، دقيق است و در ارادت و كراهتْ محقّق و نيز در محبّت و عداوت، هشيار است.
يادآور مي‏شويم كه در حكمت متعاليه، حيوان به عنوان متحرّك به ميل
شناخته شده است؛ نه متحرّك به اراده.(3) البتّه ممكن است گاهي تفاوت بين اراده و ميل كه يكي برتر از ديگري است، رعايت نشود و عنوان اراده، كاربرد عنوان ميل را داشته باشد؛ ولي تفاوتي دقيق بين آن دو محفوظ است.

1.سوره توبه، آيه 3.
2.سوره بقره، آيه 257.
3.الحكمة المتعاليه، ج8، ص158.


نوشته شده در   پنجشنبه 20 خرداد 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode