ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 17 تير 1403
يکشنبه 17 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 18 خرداد 1389     |     کد : 7918

حيات، هماهنگ كننده ساختارهاي علم و قدرت

انسان، كثرتي و انباري از قواي ادراكي و تحريكي به هم ريخته نيست كه بي‏وحدت سازمان يافته عمل كند..

 انسان، كثرتي و انباري از قواي ادراكي و تحريكي به هم ريخته نيست كه بي‏وحدت سازمان يافته عمل كند، چون كثرتِ قواي انسان اگر به وحدت برنگردد و عامل هماهنگ كننده نداشته باشد، موجودي واقعي نيست، زيرا وحدت با هستي مساوق است. ديگر آنكه آن واحدي كه همه مجموعه‏هاي وجود انسان را هماهنگ مي‏كند و امامت آنها را به عهده دارد و همه ساختارها زيرمجموعه و شئون اويند، حيات انسان است. حيات، عامل هماهنگ كننده
ادراك، اراده و فعل است. آن واحد حقيقي كه هم مي‏فهمد و هم اراده و فعل دارد و هم اراده و فعلِ او تحت تدبير فهم و ادراك اوست، حي است.
واژه «حي» صفت مشبهه است كه بر ثبات و دوام دلالت دارد و از نظر مفهوم، گفتار مفسّران در تعريف آن مختلف است:
امين الاسلام طبرسي مي‏نويسد: «حي كسي است كه محال نباشد در پرتو وصف حيات، دانا و توانا باشد و مي‏توان گفت حي كسي است كه هرگاه مدركات را بيابد، بايد آنها را ادراك كند».(1)
علاّمه حلّي مي‏گويد: «چون خدا قادر و عالم است، حي است».(2)
مرحوم بلاغي معناي حي را «واضح و آشكار» مي‏داند.(3) ظاهراً ايشان نظر به معناي عرفي دارند.
علاّمه طباطبايي(قدس‌سرّه) مي‏نويسد: «فالحياة نحو وجود يترشّح عنه العلم و القدرة».(4)
گفتني است كه معناي «الحيّ هو الدرّاك الفعّال» اين نيست كه هر دارنده ادراك و فعل حي است، بلكه كسي حي است كه علم و فهم او مشرف بر فعلش باشد و فعل وي از علم و فهم او دستور گيرد.
اين حيات مراتبي دارد: اگر حيات موجودي حيواني بود، شئون ادراك و ميل و فعل او را به شكلي رهبري مي‏كند و چنانچه حيات انساني مصطلح بود، اين شئون را به گونه‏اي ديگر رهبري مي‏كند و اگر حيات قرآني يا همان حيات
متألّهانه بود، در سطح ديگري رهبري خواهد كرد.
حيات متألّهانه، همان روح ملكوتي انسان است كه در آيه «ونَفَختُ فيهِ مِن رُوحي»(5) از آن خبر داده است. روح ملكوتي انسان ساختارهاي علمي، ارادي و فعلي او را به گونه‏اي رهبري مي‏كند كه برترين هماهنگي بين آنها برقرار و علم انسان، مشرف بر عمل او شود و عمل وي از علم او دستور بگيرد و انساني زنده، عالِم و عامل شود.

1. مجمع البيان، ج2 ـ 1، ص626.
2. كشف المراد، ص287.
3. آلاء الرحمن، ج1، ص422.
4. الميزان، ج2، ص329.
5. سوره ص، آيه 72.
تفسير انسان به انسان، ص191-193


نوشته شده در   سه شنبه 18 خرداد 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode