پدرم روستانشین مردی است...
پدرم روستانشین مردی است سادهدل، مهربان و با ایمان چشم پرمهر او چراغ من است دوستش دارم از دل و از جان مرد مرد است مرد زحمت و کار مرد بذرافکن است و مرد درو دستآورد کار و همت او خرمن گندم است و خرمن جو آی کودکان شهرنشین سبزهزاران روستا زیباست پشت آن تپه لب چشمه خانه خوب و پاک روشن ماست شب مهتاب برآب چشمه پدرم شاهنامه میخواند رستم شاهنامهی ما اوست رسم همکار و کار میداند
|
|
|
|
|
|
نوشته شده
در
سه شنبه 25 شهريور 1393
توسط
مدیر پرتال
|
PDF
چاپ
بازگشت
|
|
|