ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 16 تير 1403
شنبه 16 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 22 ارديبهشت 1389     |     کد : 7550

بحثي در باره ي حجاب

حجب و حجاب هر دو مصدر و به معناي پنهان كردن است، و حجاب به معناي پرده نيز هست...

حجب و حجاب هر دو مصدر و به معناي پنهان كردن است، و حجاب به معناي پرده نيز هست. (قرشي، 2/180)
در لسان العرب چنين آمده است:
«الحجاب: الستر و امراه المحجوبه: قد سترت بستر» (ابن منظور، 4/257)
«حجاب يعني پوشش و زن محجوب يعني زني كه با پوششي پوشيده شده باشد.»
واژه حجاب پنج بار در قرآن كريم ذكر شده است و تنها در يك مورد به پوشش زن از نامحرم اشاره دارد.
«وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ...» (احزاب/53)
«هنگاميكه چيزي از وسايل زندگي را (به عنوان عاريت) از آنان (همسران پيامبر) مي خواهيد از پشت پرده بخواهيد، اين كار براي پاكي دلهاي شما و آنان بهتر است.»
در اين آيه شريفه ضمير «هنّ» به همسران رسول خدا برمي گردد، و درخواست متاع از ايشان كنايه است و معنايش اين است كه با همسران پيامبر از پس پرده صحبت كنيد، به دليل اينكه دلهايتان دچار وسوسه نشود. (طباطبائي، 16/506)
خطاب آيه متوجه مردان است كه با زنان اختلاط نيابند و در صحبت كردن با زنان حريمي نگه دارند تا موجبات تحريك فراهم نيآيد.
مي توان گفت پشت پرده قرار گرفتن كه دستاويزي براي مخالفان حجاب شده است و آن را عدم آزادي زن مي دانند، يك امر ترجيحي است و قرآن كريم هر چيزي كه به عفاف نزديكتر باشد را مورد توجه قرار داده است اين بدان معناست كه تا زماني كه ضرورت ايجاب نكند، پرده نشين بودن بهتر و مطلوب تر است و اين هيچ منافاتي با آزادي و حضور زن در اجتماع ندارد.
سيره حضرت زهرا (س) نيز مؤيد همين معنا مي باشد. ايشان هنگامي كه ضرورت ايجاب كرد براي دفاع از حق به سوي مسجد شتافت و در حضور جمع زيادي از مهاجرين و انصار خطابه اي ايراد كرده و غاصبان حكومت را زير سؤال برد.

مفهوم خمار و جلباب
دو واژه «خمار» و «جلباب» نقش كليدي در فهم حدود حجاب اسلامي دارند، و از اين دو با عناوين «مقنعه» و «چادر» در جامعه ما ياد مي شود.
ضرورت پوشيدن خمار از آيه شريفه سوره نور استفاده مي شود كه مي فرمايد: «وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ...» (نور/31) «روسري هاي خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشيده شود»
راغب ذيل واژه خمار مي نويسد:
«اصل الخمر ستر الشيء و يقال لما يستر به خمار و لكن الخمار صار في التعارف اسما لما تغطي الامرائه رأسها»؛ «خمار در اصل به معناي پوشاندن چيزي است و در اصطلاح پارچه اي كه زن سرش را با آن مي پوشاند اطلاق مي شود.» (راغب اصفهاني، 210)
در لسان العرب مي خوانيم:
«و الخمار للمرأه، و هو النصيف و قيل: الخمار ما تغطي به المرأه رأسها» (ابن منظور، 4/257)
«خمار براي زن است و آن دستاري است كه زن سرش را با آن مي پوشاند.»
بنابراين مي توان گفت كه «خمار» به معناي چارقد و مقنعه است و از آن جهت به آن خمار مي گويند كه سر را مي پوشاند، امّا نكته اي كه قابل توجه است اين است كه كاركرد مقنعه فقط پوشاندن سر نيست؛ بلكه بايد گريبان را نيز بپوشاند و اين معنا از كلمه «جيوب» فهميده مي شود .
صاحب «التحقيق» در تعريف «جيوب» آورده است:
«ماينفتح علي النحر، والجمع اجياب و جيوب و جابه يجوبه» (مصطفوي، 2/157)
«يعني قسمتي از پيراهن كه براي داخل شدن سر به آن باز مي باشد، پس جيب به معناي گريبان است.»
در اين آيه شريفه خداي متعال طرز پوشيدن خمار را به زنان آموزش مي دهد و به زنان مؤمن دستور مي دهد كه از پوششي استفاده كنند كه علاوه بر سر، گريبان آنها را هم بپوشاند، چون تا آن زمان خانم ها از روسري استفاده مي كردند و غالبا پشت گوش مي انداختند و چون يقه لباس آنها باز بود، پوشش كافي نداشتند و گردن و گريبان آنها در معرض ديد بود تا وقتي كه اين آيه نازل شد و امر به پوشاندن اين اعضا داد. (زمخشري، 3/235)
آيه اي ديگر چگونگي پوشيدن چادر را به زنان آموزش مي دهد و مي فرمايد:
«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» (احزاب/59)
«اي پيامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو چادرهاي خود را بر خويش نزديك كنند، اين كار براي اينكه شناخته شوند و مورد آزار و اذيت قرار نگيرند بهتر است، (اگر خطا و كوتاهي از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده و رحيم است.»
كلمه «يدنين» از ريشه «دنو» به معناي نزديك است. (راغب اصفهاني، 172) «جلباب» جامه اي است سرتاسري كه تمامي بدن را مي پوشاند . (طباطبائي، 16/364)
ابن منظور ذيل «جلباب» چنين مي آورد:
«ثوب اوسع من الخمار، دون الرداء، تغطي به المرأه رأسها و صدرها» (ابن منظور، 1/272)
«لباسي بزرگتر از خمار (روسري) كه غير از رداء است و زن سر و سينه‌اش را با آن مي‌پوشاند.»
در قاموس المحيط آمده است:
«جلباب كسرداب و ثوب واسع للمرأة دون الملحفه او ما تغطي به ثيابها من فوق كالملحفه او هو خمار» (فيروز آبادي، 1/49) «جلباب به غير از ملحفه بلكه مثل آن است و مانند «خمار» روي لباسهاي ديگر پوشيده مي‌شود.
عده اي گويند منظور از «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابِيبِهِنَّ» يعني اينكه جلبابها را بر روي خويش بيافكنند و صورت خويش را بپوشانند، در صورتيكه روايات وارده از ائمه اطهار عليهم السلام بر عدم ضرورت پوشش وجه و كفّين دلالت دارد، وليكن هرگاه زن احساس كند كه مورد نگاه شهواني مردان قرار دارد واجب است كه وجه و كفين را نيز بپوشاند.
جلباب در ملل و نحل مختلف مصاديق گوناگوني پيدا مي كند، امّا آن چيز كه در همه مشترك است، پوشش اندام و برجستگي هاي بدن است و بيانگر يك نوع پوشش سرتاسري است كه در ايران به آن چادر گفته مي شود و به عنوان حجاب برتر ياد مي شود.

رابطه عفاف و حجاب
«عفاف» حالتي دروني و نفساني است كه غرايز را تعديل و تحت كنترل خود در مي آورد، مي توان گفت «حجاب» نيز به عنوان يكي از مهمترين ابعاد عفّت به كنترل درآوردن و تعديل غريزه خودنمايي و جلوه گري در زنان مي باشد.
در حقيقت عفاف را زباني بايد و آن حجاب است كه نماد تفكّر و انديشه ديني مي باشد. خداي تعالي در فرهنگ باشكوه عفاف از زن مي خواهد به عنوان يك انسان ، ارزش وجودي خويش را بشناسد و خود را ملعبه دست نامحرمان نسازد و از سوي ديگر همگان را به چشم پوشي از نامحرم دستور مي دهد، بلكه همه دست به دست هم نهاده عفاف اجتماعي را رقم زنند.
اگر بگوييم مهم‌ترين و پردامنه‌‌ترين بحث عفاف حجاب است، سخني به گزاف نگفته‌ايم؛ زيرا حجاب نقش بسزايي در كم نمودن تحريكات جنسي در جامعه به عهده دارد.
از آنجا كه زن از ظرافت‌ها و زيبايي هاي دروني خاصي برخوردار مي باشد، همواره مطلوب و مورد توجه مرد بوده است و از سوي ديگر غريزه خودنمايي و جلوه گري در زنان، كشش خاصي بين اين دو برقرار مي نمايد.
با توجه به اين مسائل، اسلام براي تعديل اين كشش و روابط بين زن و مرد حجاب را به زن مسلمان توصيه مي كند، تا فضاي جامعه پاك و پيراسته از هر گونه عامل تحريك زا باشد.
جواز كشف حجاب در مقابل نامحرم، اين غريزه را جهت مي دهد كه خودآرايي زن مختص به شوهر باشد و منع آن در برابر نامحرم، اين غريزه را كنترل مي سازد و از مرز شكني جلوگيري مي كند.
حضرت علي (ع) پوشش را مهمترين عامل تعديل حس زيبايي دوستي و خودنمايي دانسته و مي فرمايند:
«زكات الجمال العفاف» (آمدي، 4/105) «زكات زيبايي عفاف است.»
البته تنها با پوشش زنان در قالب چادر نمي توان ادّعاي عفاف كرد، زيرا ممكن است اين نيز حجابي باشد براي بي عفتي، به عبارت ديگر بيش از آنكه تن زن مرد را به سوي خود دعوت كند، كردار و گفتار وي تحريك كننده است، و حركات او را، نگاه هاي او را، و... حجابي ديگر بايد كه عفاف مستلزم آن است .
اگر چه حجاب شرط لازم براي رسيدن به عفاف است اما كافي نمي باشد و بايستي با ابعاد ديگر عفاف همگام شود.
بنابراين زن موظف است كه غرايزش را تحت كنترل در آورد و سپس تن خويش را در حجاب كامل بگيرد، زيرا اين نفسانيت زن است كه مرد را به سوي خويش مي كشد و حجاب تن هيچ مانعي براي چنين كششي نخواهد بود و اين تسلط بر نفسانيت در حد اعتدال همان عفاف است.
در هم تنيدگي اين دو آنقدر زياد است كه بدون يكديگر معناي خود را از دست مي دهند، در حقيقت مي توان گفت، حجاب بدون عفت صدفي است بدون مرواريد.
زن در قبال رعايت حجاب علاوه بر اعلام عفت خود، عفت جامعه را نيز تضمين مي‌نمايد، همان گونه كه خداي متعال پس از امر به درست پوشيدن چادر مي فرمايند:
«ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ»
«اين كار براي اينكه (به عفت) شناخته شوند و مورد آزار و اذيت قرار نگيرند، بهتر است.»
بنابراين رعايت حجاب بهترين راه اعلام عفت است و ثمره آن امنيت جنسي مي باشد، همان امنيتي كه امروزه حلقه مفقوده‌اي در جوامع غربي است.

منابع و مآخذ :
1. ابن منظو، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، الطبعة الاولي، دار صادر بيروت،1997م.
2. فيروز آبادي، محمد بن يعقوب؛ قاموس المحيط، الطبعة الاولي، دار الجيل بيروت.
3. طوسي، نصير الدين؛ اخلاق ناصري، انتشارات خورشيد، تهران.
4. مكارم شيرازي، ناصر؛ اخلاق در قرآن، چاپ دوم، قم،1381ش.
5. نراقي،احمد؛ معراج السعادة، چاپ اول، قم،1371ش.
6. طباطبايي، محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن، ترجمه موسوي همداني، قم،1366ش .
7. هاشمي رفسنجاني، اكبر؛ تفسير راهنما، قم،1374ش.
8. محمدي ري شهري، محمد؛ ميزان الحكمة، ترجمه حميد رضا شيخي، چاپ اول، دار الحديث.
9. طبرسي، فضل بن الحسن؛ جوامع الجامع، ترجمه احمد اميري، مشهد، 1374ش.
11. ----------------؛ مجمع البيان، ترجمه علي كرمي، تهران، 1380ش.
12. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، چاپ بيست و پنج، تهران، 1376ش.
13. آمدي، عبد الواحد، غرر الحكم و درر الكلم، ترجمه محمد خوانساري، تهران، 1366ش.
14. حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، تحقيق شيخ محمد شيرازي، الطبعة الاولي، مؤسسه آل بيت، قم، 1412هـ.
15. قرشي، علي اكبر، قاموس قرآن، دار الكتب الاسلامية، تهران، 1354ش.
16. راغب اصفهاني، ابوالقاسم، معجم مفردات الفاظ قرآن، الدار الشامية، بيروت، 1412هـ.
17. مصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، الطبعة الاولي، وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامي، 1368ش.
18. زمخشري، محمود بن عمر، الكشاف عن حقائق التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التأويل، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1427هـ.

منابع:
1. فصلنامه پژوهش های قرآنی، 1386، شماره 51، پاییز و زمستان، نوشته سعيده موسوي نيا


نوشته شده در   چهارشنبه 22 ارديبهشت 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode