يك تحليلگر آمريكايي نوشت: هجمه تبليغاتي رسانههاي جريان اصلي و حامي دولت در آمريكا در جنگ عليه تروريسم، ذهن مردم اين كشور را به صورت يك پادگان نظامي تحت اشغال خود درآورده است.
به گزارش فارس، پايگاه خبري "Antiwar " در مقالهاي به قلم "تام هايدن " (Tom Hayden) پژوهشگر و تحليلگر آمريكايي نوشت: به موازات آنكه كنگره بودجه جنگ افغانستان را تامين ميكند، ارتش به دنبال افزايش دامنه جنگ افكار در داخل و در خارج از آمريكا است. مسئله اصلي اين است كه رسانههاي آمريكا و كنگره با استراتژي رسانهاي پنتاگون و حفظ اين رويكرد خطرناك، همكاري كردند.
اين تحليلگر مينويسد: اين مسئله تصادفي نيست كه پنتاگون به دنبال ايجاد فضاي جنگ اطلاعاتي با استفاده از روزنامهنگاران حامي پنتاگون و مجاب كردن افكار عمومي آمريكا در حمله به قندهار است.
اين مسئله هم تصادفي نيست كه ايالات متحده به دنبال خفه كردن انتقادهاي عمومي از حامد كرزي متحد نارفيقش در كابل است!
وي اضافه ميكند: هيچ شكي نيست كه تلفات جاني غير نظاميان در افغانستان پوشيده باقي خواهد ماند. تيم ويژه سازمان ملل در افغانستان كه مسئول شمارش اين تلفات است، يادداشتي در سال گذشته منتشر كرده است كه تلفات غير نظاميان را در افغانستان كه توسط UNAMA گزارش شده است، تاييد ميكند.
* تكوين جنگ رسانهاي در اشغال عراق
وي با اشاره به اينكه ذهن مردم آمريكا همانند رمانهاي جورج ارول شده است، مينويسد: آيا اين جنون است؟ آيا زندگي ما تحت سلطه افكار اورولي (جورج اورول) است؟
وي سپس تصريح ميكند: البته اينگونه نيست اما مردم، رسانهها و كنگره خيلي عادي پرداخت ماليات به پنتاگون را ميپذيرند و داستان سراييهاي كاخ سفيد را باور ميكنند. اين اقدامات از قبيل ادعايهاي دروغين، پنهان كردن كشته شدن سربازان زير آتش دشمن يا كشته شدن سه زن باردار توسط نيروهاي ويژه كه اخيرا اتفاق افتاد، شكل منزجر كنندهاي به خود گرفته است.
وي با اشاره به جنگ رسانهاي كاخ سفيد ميافزايد: دوره عمليات نظامي رسانهها با جنگ عراق آغاز شد، زماني كه پنتاگون مقامات رده بالاي ارتش را به جنگ تحريك كرد، مقامات اطلاعاتي و دفاعي به نيروي ارسال پيام چند جانبه در دولت بوش تبديل شدند.
اين استراتژي با استفاده از روابط عمومي بالا با رسانهها هر روز عميقتر ميشد. پنتاگون از علم كامپيوتر به عنوان يك سلاح در زمينه نوظهور جنگ اطلاعاتي استفاده ميكرد كه در آن كشته شدن مردان، زنان و كودكان نسبت به از بين رفتن افكار آنها اهميت چنداني نداشت.
ژنرال مك كريستال، كه همه دوره خدمتش در عراق محرمانه باقي ماند، در طول يك مصاحبه در ماه فوريه گفت: اين جنگ يك جنگ فيزيكي نيست. اينكه چگونه شما مردم را ميكشيد، آنها را دستگير ميكنيد يا پلها را منفجر ميكنيد، چندان مهم نيست، چيزي كه مهم است فكر افراد است.
مك كريستال همچنين در يك سخنراني در لندن گفته است كه افغانستان مانند يك بازي فوتبال نيست. افغانستان شبيه يك منازعه سياسي است كه در پايان هر دو طرف اعلام ميكنند كه برنده هستند!
ژنرال مك كريستال براي بالا بردن احتمال درخواستش در مورد افزايش نيروهاي نظامي آمريكا در اوايل سال جاري از يك روابط عمومي تهاجمي استفاده كرد و در مصاحبههايي جداگانه با نيويورك تايمز، لو فيگارو، نيوزويك و مركز مطالعات استراتژيك بينالمللي در لندن خواستهاش را در افكار مردم جا انداخت.
هايدن همچنين اضافه ميكند: مك كريستال در يك ارزيابي محرمانه از افغانستان در تاريخ 30 آگوست 2009 اعلام كرد كه در جنگ عليه افكار عمومي يكي از ميدانهاي اصلي مبارزه، سلطه اطلاعاتي است.
جاي خندهدارش اينجاست كه طبق تحليل شخصي مك كريستال، طالبان حتي با تكنولوژي كم نيز اعتبار ISAF، جامعه بينالمللي و دولت افغانستان را تحليل بردهاند.
وي با كنايه از سياستهاي رسانههاي آمريكايي ميگويد: مسئله ارزشمند براي دولت افغانستان اين است كه از آن به عنوان جمهوري اسلامي افغانستان در رسانهها ياد نميشود و فقط اصطلاح دولت افغانستان به كار ميرود!
اين تحليلگر با اشاره به اهميت افكار عمومي در پيش بردن اهداف جنگي آمريكاييها مينويسد: يكي از اهداف كليدي و استراتژيك به منظور بردن جنگ اطلاعاتي و پيش بردن نقشه تهاجمي اطلاعاتي به دست آوردن افكار عمومي اروپاييها و كاناداييها و حفظ اتحاد ناتو است.
* تاكيد ژنرالها به مخفي كردن اخبار منفي جنگ
به عبارت ديگر و همانطور كه بعضي از مقامات استراتژيست اذعان كردهاند، افغانستان مانند چسبي است كه ناتو را متحد نگه ميدارد.
وي سپس تشريح ميكند: ژنرال مك كريستال ميداند كه جنگ افكار نياز به يك تغيير اساسي در رفتار دارد اما تاكيد زياد بر افكار نيازمند اين است كه گزارشهاي منفي كاهش يابد يا مخفي باقي بماند.
هايدن با اشاره به افزايش تهاجمات نيروهاي ناتو به قندهار مينويسد: پيش از اين، نصف يا بيشتر از نيمي از ماموريتهاي نظامي آمريكاييها در افغانستان و همه عملياتهاي نظامي در پاكستان به عنوان عملياتهاي ويژه محسوب ميشد. تهاجمات ناگهاني گروههاي مخفي عليه طالبان، نه القاعده، اخيرا بيشتر از چهار برابر شده است. طي ماه نوامبر بيشتر از 90 حمله به طالبان گزارش شده است.
صليب سرخ گزارش كرده است، از زماني كه تهاجم به قندهار شروع شده است، عليرغم دستورات مك كريستال، تعداد كشته شدگان غير نظامي كه به ناتو نسبت داده ميشود، دو برابر شده است.
از سال 2004 تا 2009، بودجه پنتاگون 63 درصد يعني حداقل 4.7 ميليارد دلار در سال افزايش يافته است. كل بودجه "بازسازي تفكرات افغانستان " و مبازره تبليغاتي تقريبا 350 هزار دلار در سال 2009 بود.
اين مسئله به ما ثابت ميكند كه حملات آمريكا به قندهار، بزرگترين جنگ رسانهاي دولت بوده است. گستاخي آمريكاييها در حمله به قندهار زماني بيشتر آشكار ميشود كه ميبينيم، در يك نظرسنجي كه اخيرا انجام شده است، از هر 20 نفر، 19 نفر از ساكنان قندهار از مذاكره با طالبان حمايت ميكنند نه حملات نظامي. همچنين از هر شش نفر، پنج نفر از آنها طالبان را برادران افغاني خود ميدانند. اين نظر سنجي توسط مجله Wired فاش شده است نه توسط كنگره يا رسانههاي جمعي.
اين نويسنده آمريكايي در پايان مقالهاش مينويسد: به زودي كاخ سفيد و پنتاگون جلوي دوربينها اعلام خواهند كرد كه آنها قندهار سرزمين معنوي و اصلي طالبان را تصرف كردهاند. در حالي كه حملات ادامه مييابد، افراد كمي در كنگره هستند كه ميتوانند واقعيت پشت پرده جنگ عليه افكار عمومي آمريكا را درك كنند و در مقابل آن مقاومت كنند و زماني كه پيروزي در چنين جنگهايي اعلام ميشود، كنگره معمولا بودجه آن را تامين ميكند.