ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 16 تير 1403
شنبه 16 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 4 ارديبهشت 1389     |     کد : 7285

نان و حلواي اخلاق و فلسفه

حكيم، رياضي‌دان، شاعر و فقيه بزرگ دوران صفويه، شيخ بهايي در حوزه فرهنگي و فكري اصفهان در كنار ميرداماد، ملاصدرا، ميرفندرسكي و علامه مجلسي از سرآمدان بود...

حكيم، رياضي‌دان، شاعر و فقيه بزرگ دوران صفويه، شيخ بهايي در حوزه فرهنگي و فكري اصفهان در كنار ميرداماد، ملاصدرا، ميرفندرسكي و علامه مجلسي از سرآمدان بود.
او از نادر دانشمندان و علمايي بود كه افزون بر علوم ديني، حكمي و عرفاني، بر علومي چون رياضي، هندسه، فيزيك و ستاره‌شناسي تسلط داشت. از همين‌رو فهرست آثار وي را گاه به صد مي‌رسانند كه در ميان آنها «كشكول»، «خلاصه الحساب»، «نان و حلوا» و «تشريح‌الافلاك» از مهم‌ترين عناوين هستند.
نيز در عرف مردم ايران، شيخ بهايي در مهندسي و معماري معروف بوده است، چنان كه معماري حمام شيخ‌بهايي و منارجنبان و ساخت كاريز نجف‌آباد را به وي نسبت مي‌دهند. در مطلبي كه از پي مي‌آيد، مثنوي «نان و حلوا»ي وي از زاويه‌اي عرفاني و فلسفي به بحث گذاشته شده است. در واقع، اين مثنوي شرح سلوك فكري و عملي شيخ بهايي است. او در اين مثنوي با زباني رسا و شيوا به بيان موانع رشد روحي آدمي مي‌پردازد و راه‌هاي وصول وي را به اعلي‌درجات ايمان يادآور مي‌شود.

هر چت از حق باز دارد ‌اي پسر
نام كردم نان وحلوا سر به سر
گرهمي خواهي كه باشي تازه جان
رو كتاب نان و حلوا را بخوان

مثنوي نان و حلوا يا سوانح السفرالحجاز يكي از مثنوي‌هاي كوتاه و پر مغز شيخ بهايي است كه در اخلاق و انتقاد از زمانه خويش و به استقبال مولوي و به سبك مثنوي معنوي سروده شده است. اين مثنوي از شهرت اسمي برخوردار است اما كمتر كسي از محتوا و مضمون آن آگاه است و حتي گاهي به غلط آن را طنز مي‌پندارند.
با دقت در اين مثنوي مي‌توان علاوه بر آراء اخلاقي شيخ بهايي به ديدگاه‌هاي عرفاني و فلسفي شيخ بهايي نيز پي برد.
شيخ بهايي در اين مثنوي به مفهوم دنيايي كه مطرود روايات است پرداخته و با زباني لطيف آن را تبيين مي‌كند. اسم اين مثنوي خود داراي پيام است. در آن عصر حلوا از غذاهاي اغنيا و مصداق چرب و شيرين دنيا و تمثيلي از زندگي دنيا و شادي خواري است كه غافلان و عاشقان دنيا را سر مست كرده و از عقبي غافل:

نان حلوا چيست جاه و مال تو
باغ و راغ وحشمت و آمال تو
نان حلوا چيست اين طول امل
وين غرور نفس و علم بي‌عمل
نان حلوا چيست گويم با تو فاش
اين همه سعي تو از بهر معاش

شيخ بهايي در اين مثنوي به بررسي موانع رشد و رستگاري انسان پرداخته و تا حدودي رذايل اقشار مختلف از عوام تا اهل علم و صوفيان و دراويش و... را بيان مي‌كند.
او در بحث علم رسمي به استقبال مولوي رفته و در مورد توجه به علوم رسمي و قيل و قال خالي از عشق و حال، نكات مهمي را در ابياتي آبدار و زيبا بيان كرده است:

از هيولا تا به كي اين گفت‌وگو
رو به معني آر و از صورت مگو

و در تفسير معني اين صورت به حب و عشق و شور و جذبه و حال دعوتي دردمندانه مي‌نمايد:

گر كسي گويد كه از عمرت همين
هفت روزي مانده وآن گردد يقين
تو دراين يك هفته مشغول كدام
علم خواهي گشت‌اي مردتمام
علم نبود غيرعلم عاشـقي
مابقي تلبيس ابليـس شقي

از نظرجناب شيخ بهايي ابتلا به عشق ويژگي اصلي انسان است و انسان با عشق است كه از ديگر موجودات ممتاز مي‌شود و در عالم اعتبارمي يابد. او با آن ديده جمال نگر و در قالب تمثيل سخن خويش را توضيح مي‌دهد:

هركه نبود مبتلاي مــاهرو
اسم او از نوع انساني بشو
سينه خالي ز مهر گلرخان
كهنه انبانت بود پر استخوان

شيخ بهايي كه عارفي راه پيموده است و به مسيرسلوك و آيات و روايات آشنايي كامل دارد حجاب خوديت را از تيره‌ترين حجبي مي‌داند كه انسان را دربند كرده است. او هويت فرضي و موهوم و مستقل داشتن انسان را سد و سنگ راه تكامل مي‌داند و چنين تقبيح مي‌نمايد:

داند اين را هر كه زين ره آگه است
كين وجود و هستيش سنگ ره است
گوي دولت آن سعادتمند برد
كو به پاي دلبرخود جان سپرد

او اين قرباني كردن نفس در راه دوست را باعث سعادت ابدي مي‌داند و به سرزنش افرادي مي‌پردازد كه نقد جواني را به تاراج عصيان سپرده‌اند:

شد همه بر باد ايام شباب
بهر دين يك ذره ننمودي شتاب
عمرت از پنجه گذشت ويك سجود
كت به كار‌آيد نكردي‌اي جهود

اما هرگزنااميد نيست و گرچه پيري را، زمان تحكيم ريشه علايق در نفس و نفس در دنيا مي‌داند اما باز مشفقانه دعوت به جبران مافات مي‌كند و چنين اندرز مي‌دهد كه:

حاليا‌ اي عندليب كهنه سال
بازكن افغان و يك چندي بنال
چون نكردي ناله در فصل بهار
در خزان باري قضا كن زينهار

از ديگر موضوعاتي كه در نان وحلوا به آن پرداخته شده، بحث «حب الوطن من الايمان» است. شيخ بهايي در تفسير اين حديث از لايه‌هاي ظاهري عبوركرده و سعي دارد با كنار زدن قشر و پوست به مغز مطلب برسد و لـُب مفهوم را به خواننده منتقل كند:

زان كه از دنياست اين اوطان تام
مدح دنيا كي كند خير الانام
حب دنيا هست راس هر خطا
از خطا كي مي‌شود ايمان عطا

پس بازگشت به اصل و سير از ناسوت به جبروت و گذر از قوس صعودي و رسيدن به آرامش در جوار دوست را كه اكنون براي غافلان چندان نمودي ندارد را در شرح اين حديث منظور مي‌دارد.

اي خوش آن كو يابد از توفيق بهر
كاورد رو سوي آن بي‌نام شهر
رو بتاب اين جسم و جان را شاد كن
موطن اصلي خود را ياد كن
جهد كن اين بند از پا باز كن
بر فراز لا مكان پرواز كن

البته فهم آن مرتبه و رسيدن به آن مقام با سختي و بلا همراه است و شيخ بهايي در ادامه مطلب با ظرافت به اين امر مي‌پردازد.
شيخ بهايي در نان و حلوا راه رسيدن به فراغ و آسايش را عبور از تنگه بلا و رنج و سختي مي‌داند تا روح انسان صيقل يافته وجلا يابد:

رنج، راحت دان چو شد مطلب بزرگ
گـَردِ گله، توتياي چشم گرگ

گنج عشق و وصال پيچيده در رنج و سختي است «لقد خلقنا الانسان في‌كبد» و براي ظهور و تجلي حضرت عشق در دل، ره توشه، مراقبت و تقوي است و بايد ترك دنياي مذمومي كه در بالا توضيح داده را پيشه كرد:

نيست جز تقوي در اين ره توشه‌اي
نان و حلوا را بهل در گوشه‌اي

تلبيس ابليس و ريا از ديگر موانع مهم راه است كه شيخ بهايي به آن پرداخته است و آنها را از اعظم جنود و لشكريان شيطان مي‌شمارد. چه بسيارآدمياني كه براي جلوه نيكو در بين مردم به اين دام مي‌افتند و هلاك مي‌شوند:

نان و حلوا چيست‌اي شوريده سر
متقي خود را نمودن بهر زر
دعوي عز از براي عز و جاه
لاف تقوي از پي تعظيم شاه
دين فروشي از پس مال حرام
مكر و حيله بهر تسخير عوام

تذبذب و تلبيس كه براي قدر يافتن بين مردم باطل را لباس حق بپوشانيم از ديگر هشدار‌هاي شيخ بهايي است:

نان و حلوا چيست اين ترديد تو
كان بود سرمايه تلبيس تو
ني فروعت محكم آمد ني اصول
شرم بادت از خدا و از رسول

يكي از مباحث مهمي كه در عصر شيخ بهايي بسيار رواج داشته تقرب جستن عالمان غيرمهذب به پادشاهان و تفاخر به آن است و شيخ نقد خويش را به بسياري عالمان بي‌عمل مطرح مي‌كند. اگرچه خود شيخ بهايي شيخ الاسلام عصر و داراي مقام و قدرت و نفوذ فراوان بوده اما هرگز آن را دستمايه تقرب و تفاخر نمي‌داند بلكه تمام تلاش شيخ اين است كه از اين منصب براي احقاق حق و ياري خلق استفاده كند.او تلاش براي قـُرب به شاهان را آفت جان و پاي بند ايمان و از دام‌هاي مهم شيطان مي‌داند و مسابقه بسياري از
دنيا طلبان در اين راه را به سخره مي‌گيرد.

نان و حلوا چيست داني‌اي پسر
قرب شاهان است زين قرب الحذر
نان و حلوا چيست‌اي فرزانه مرد
منصب دنياست گرد آن مگرد

نقطه مقابل اين مسئله هم از نكاتي است كه ذهن شيخ بهايي را به خود مشغول كرده است و آن تشبه به اهل فقراست. صوفيان بي‌صفا بر‌اي فريب خلق، در ظاهر، خود را به اهل صفا و معرفت شبيه مي‌كردند و در باطن دل در گرو دنيا داشتند و به تمام لوازم آن پايبند بودند. بسياري از عالمان راستين آن عصر چون جناب صدرالمتألهين ملاصدراي شيرازي، جناب ميرداماد، مرحوم مير فندرسكي و شيخ بهايي به مبارزه با اين موضوع برخاسته‌اند و به ايجاز يا تفصيل در مورد آن سخن گفته‌اند. شيخ بهايي در نان و حلوا نقد خويش را با بياني لطيف ايراد كرده است:

نان و حلوا چيست اين اعمال تو
جبه پشمين، ردا و شال تو
اين مقام فقر خورشيد اقتباس
كي شود حاصل كسي را در لباس

زبان و آفات آن نيز از مهم‌ترين مسائلي است كه در نان و حلوا به آن پرداخته شده است.
از بيان شيخ بهايي يكي از مهم‌ترين آفات، هرزه گويي زبان است و حفظ زبان از صفات عالي انسان است.صمت و سكوت و خاموشي و تفكر، نشانه انسان اهل حال است:

نان و حلوا چيست قيل و قال تو
وين زبان پردازي بي‌حال تو
گوش بگشا لب فرو بند از مقال
هفته هفته، ماه ماه وسال سال

حسن ختام مثنوي نان و حلوا نكته موجزي در مورد عبادت است. شيخ بهايي عبادت واقعي را آن مي‌داند كه فقط و فقط براي رضاي محبوب و قرب به او باشد و اگر هدفي ديگر مثل ترس از جهنم يا شوق به بهشت در كار باشد به همان ميزان از ارزش واقعي عبادت كاسته خواهد شد. او معتقد است كه هر هدفي غيراز وصال و قرب به حق، از ضعف و نقص در بينش ناشي مي‌شود.
چون آدميان در اين دنيا با نعمات دنيوي و مادي سر و كار دارند و بهشت را از مصاديق كامل اين نعمات مادي مي‌دانند و لذات شهودي و معنوي را نچشيده‌اند تنها به نعمات مادي بهشت گرايش دارند و نعمات قيامت را تنها ادامه آن لذات مادي مي‌دانند ولي هرچه شناخت بهتري به دست آورند مطلوب بالاتري را طلب خواهند كرد.

نان و حلوا چيست‌اي نيكو سرشت
اين عبادت‌هاي تو بهربهشت
نزد اهل حق بود اين كاستن
در عبادت مزد از حق خواستن
چشم بر اَجر عمل از كوري است
طاعت از بهر طمع مزدوري است


همشهري آنلاين- مسعود خشنود‌زاده



نوشته شده در   شنبه 4 ارديبهشت 1389  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode