روزنامه فرامنطقهاي القدس العربي در مقالهاي با اشاره به مشكلات فراروي آرمان فلسطين اين سوال را مطرح كرده است كه آيا كوچكترين اميدي در مورد اعطاي دولت فلسطين به ملت اين كشور در كرانه باختري و نوار غزه به پايتختي قدس شرقي وجود دارد؟ اين سوالي است كه با وجودي كه نياز به مطرح شدن ندارد، ميتوان آن را به اين صورت توضيح داد، ميتوان اين سوال را به اين صورت نيز مطرح كرد: آيا فلسطينيها در سايه غارت سرزمينهاي فلسطيني و قدس اشغالي و ادامه شهركسازي صهيونيستي و مهاجرت اجباري ساكنان قدس كوچكترين اميدي در دستيابي به دولت فلسطين دارند؟
بر اساس اين گزارش، آيا ميتوان به بيدار شدن وجدان تشكيلات خودگردان در كرانه باختري دل بست و منتظر بود تا آنها مسئوليت خود را در قبال ملت فلسطين انجام دهند و شكست وعدهها و حسابهاي خود را اعلام كرده و اشتباه خود در عقبنشينيهاي مكرر از حق ملت فلسطين را بپذيرند؟
طبيعي است كه اين اميد از كساني كه هر روزه با وجود غارت قدس اشغالي و تغيير چهره آن مذاكرات را تنها گزينه خود ميدانند، وجود ندارد.
"رشاد ابوشاور " نويسنده اين مقاله در ادامه ميافزايد: اين افراد جنايتهاي اشغالگران را ميبينند، اما اسير منافع و ناتواني خود و همچنين پردهدري در مقابل ملت فلسطين هستند. البته چهره غزه از كرانه باختري متفاوت است، در آنجا دولت فلسطين و وزرايي آن حضور دارند و براي مذاكره با اروپاييها و آمريكا تلاش ميكنند، آنها به دنبال دوستي با مصر هستند، اما مصر به اين دوستي پاسخ مثبت نميدهد و همچنان ساخت ديوار فولادي و افزايش برجهاي مراقبت از مرزها را ادامه ميدهد.
اين دو جريان در دو طرف آرمان فلسطين قرار دارند و راه بر آنها بسته است، هر كدام از آنها بر سقوط ديگري حساب باز كرده است.
اين مقاله ميافزايد كه تشكيل دولت فلسطيني به يك دليل ممكن نيست، آن هم اين است كه زميني براي تشكيل دولت بر روي آن وجود ندارد، دكتر "سلام فياض " [نخستوزير انتصابي فلسطين] كه با پشتيبانيهاي مختلف قويترين فرد در جريان فتح به شمار ميرود و سيطره بر دستگاههاي امنيتي را نيز در دست دارد، وعده داده كه دولت فلسطين را دو سال آينده تشكيل دهد، در صورت مراجعه به عقل ميتوان فهميد كه اين وعده توهمي بيش نيست، چرا كه زميني براي تشكيل دولت نمانده است، اين وعده غيرقابل تحقق است، چرا كه وي دائما از عقبنشيني از حق بازگشت آوارگان صحبت ميكند تا بتواند به اين ترتيب دولت آمريكا را راضي كند.
اين مقاله در ادامه با اشاره به اينكه تنها يك گزينه پيش روي ملت فلسطين باقي مانده است، تاكيد كرد كه آن گزينه اين است كه ملت زمام امور را به دست خود گيرد و از اين حالت سستي خارج شود، تنها گزينه در اين زمينه انتفاضه سوم است، انتفاضه سوم بازگشت به اصل و جوهر درگيريهاست، اما مادامي كه روند سازش "اوسلو " وجود دارد، اين گزينه از سوي فلسطينيها ناكامي خود را آغاز ميكند. تا زماني كه اين معاهده وجود دارد، تشكيل دولت فلسطين توهم است، بنابراين بايد به اصل درگيريها برگشت. درگيريهاي ميان فلسطين و رژيم صهيونيستي كه حتي با مذاكرات نيز ماهيت و سياستهاي خود را تغيير نداده است.
ابوشاور در ادامه به نقش آمريكاييها در اين زمينه اشاره ميكند و ميافزايد كه نميتوان آمريكا را در اين درگيريها بيطرف فرض كرد، چرا كه اين كشور بر اساس منافع و عقايد خود جانبدارانه عمل ميكند، بنابراين حساب كردن بر روي بيطرفي آمريكا غيرممكن است.
اين نويسنده عربي تصريح ميكند كه ملت فلسطين فاقد يك رهبر واقعي است، نكته خطرناكتر اينكه رهبران كنوني آن عامل اصلي بحران كنوني هستند، اين نكتهاي است كه بايد از آن عبور كرد و بايد در برابر آن مقاومت نمود.
انتفاضه سوم انتفاضه بيداري و بازگشت به اصل درگيريهاست، اين موضوع نشانگر اين است كه تمام توهمات سازش و خيالپردازيهاي صلح بايد كنار گذاشته شود، اين درگيري با هدف تحقق فلسطين عربي است، درگيري در اينجا درگيري وجودي و ماهيتي است نه درگيري درباره تعيين مرزها. آرمان فلسطين آرمان امت اسلام است و در اين گفتمان است كه اين آرمان به اهل و اصل خود بازميگردد.
درگيري در اين زمينه درگيري عربي- صهيونيستي است و هيچ جريان بيطرفي چه به صورت انفرادي چه دولتي از سوي عربها در ميان نخواهد بود، به اين ترتيب است كه فرق ميان كساني كه به عربيت فلسطين اعتقاد دارند و كساني كه عليه آن توطئه كرده و با اشغالگران آن همدست هستند، مشخص ميشود.
انتفاضه فلسطين پايان دادن به دوره اختلاط و گمراهي و رفتن به دنبال سرابهاست، انتفاضه سوم بازگشت به ميثاق ملي فلسطيني و اصل عربي آن است.
بر اساس اين مقاله، اين اقدامات اسرائيل در مورد شهركسازي است كه به اين گفتمان مشروعيت ميبخشد، اقداماتي كه در هر كابينهاي با يك روش ادامه دارد تا فلسطين را يهودي كرده و ساكنان آن را اخراج كند و به جنگ سال 48 كه بر اساس ديدگاههاي آنها اهداف آن هنوز محقق نشده، پايان دهد.
انتفاضه سوم باعث اصلاح انتفاضههاي اول و دوم خواهد بود و براي محافظت از آن بايد علل شكست انتفاضههاي گذشته را مورد بررسي قرار داد، نكته اول از درسهايي كه در اين زمينه گرفته ميشود اين است كه از اهداف نبايد عقبنشيني كرد، آرمان فلسطين بازي و ميدان تجربهاندوزي يا مكاني براي كسب شهرت و وجاهت در ميان ديگران يا رسيدن به سود شخصي نيست، بلكه اين ميدان تنها يك هدف دارد و آن عربي بودن فلسطين است و هيچ كسي در مالكيت آن شريك فلسطينيها نيست.
نكته دوم اين است كه نبايد فرد يا مجموعه يا گروهي بر انتفاضه تسلط داشته باشند، اين انتفاضه به آگاهي، ايثار، تعهد و مشاركت در درگيريها نياز دارد.
سوم حاكميت روح همبستگي و وحدت در ميان ملت فلسطين است، اينها ارزشهايي بودند كه در انتفاضههاي اول و دوم نيز بودند، اما مانورها و برتري اشخاص نالايق و همچنين قرار دادن سلاح به عنوان وسيلهاي براي ترساندن ملت و گسترش هرج و مرج باعث شد كه اين ارزشها مختل شوند.
وي مي افزايد: اينها اختلالاتي است كه بايد قبل از آغاز و انفجار انتفاضه سوم كه بدون شك اتفاق خواهد افتاد، برچيده شود. دشمنان ملت فلسطين غافل نيستند، آنها نقشههاي زيادي را كشيده و برنامههاي تخريب زيادي را تهيه كردهاند، آنها خود را براي از بين بردن روحيه ملت مقاوم فلسطين آماده ميكنند، بنابراين ما بايد انتظار تمام نقشههاي آنان را داشته باشيم و با وضع راهكارهايي اين نقشهها را به شكست بكشانيم. اين نوعي ابداع است كه از رهبران آينده فلسطين و نخبگان انقلابي فرهنگي انتظار ميرود، چون اينها افرادي هستند كه بصيرت دادن به ملت و مقاوم كردن آنها در برابر نفوذها و رفتارهاي غلط دشمن و مزدوران آن، بر عهده آنهاست.
ابو رشاد تصريح كرد: افرادي در انتفاضههاي قبل بودند كه با آن انتفاضهها معامله كرده و با فريب ملت آنها را تونلهاي تاريكي قرار دادند، آنها از اعتماد ملت سوءاستفاده كردند و ما هزينههاي آن را پرداخت كرديم.
روزنامه فرامنطقهاي القدس العربي در ادامه اين مقاله مينويسد: انقلابها به صوت تصادفي پديد نميآيند و انتفاضهها پيروز نميشوند، اين درس بايد از ذهن ما خارج نشود، تمسك جستن به هدف با وجود هزينه زياد و بيداري و برنامهريزي و مشخص كردن اردوگاههاي دوست و دشمن و استفاده از درسهاي دو انتفاضه گذشته، عدم تقدس به افراد و حساب كردن بر روي يك فرمانده عواملي هستند كه باعث پيروزي ميشوند، چرا كه ملتها با غفلت و ساده لوحي و اعتماد كوركورانه به پيروزي نميرسند.
اين تصادفي نيست كه رهبراني پديد آمدهاند كه اهتمام آنها درگيري در پشت ميزها و جمعآوري مال و وجاهت و تاييد شدن از سوي آمريكا و سران دشمن است و حاكمان عرب نيز عليه فلسطين توطئه ميكنند.
بنابراين انتفاضه سوم فلسطين اقدامي ملي و فراگير در فلسطين خواهد بود كه ميتواند حالت خيزش را در تمام فلسطين ايجاد كند و از كرانه باختري نيز آغاز خواهد شد، اين تنها چيزي است كه يك هدف عالي را دنبال ميكند، ملت فلسطين با يك وطن واحد و آرمان فلسطيني به عنوان آرمان موجوديتي در ميان عربها. اينگونه است كه هيچ گزينهاي جز انتفاضه سوم وجود ندارد.