شناخت كنه انسان بلكه شناخت كُنه هر چيزي ممتنع است و اين معرفت، مختص ذات اقدس الهي است، چون كنه اشيا فيض خاصّ خداست كه بسيط محض و بدون امتزاج است و اين «وجهِ باقي خدا» (نه ذات خدا) در هر چيزي بدون ممازجه، حضور قيّومي دارد، بنابراين تنها مقداري از شناخت كه در محدوده امكان باشد، مقدور انسان است. البته هر موجودي چون مستفيض است، در حدّ خود با فيض الهي مرتبط است و به همان اندازه از معرفت فيض برخوردار ميشود؛ ليكن چون فيض منبسط در عين بساطت و بدون امتزاج، در هر جا حضور دارد، اكتناه آن مقدور نيست، مگر كسي كه خودش «وجيه نزد خدا» و «وجه الله»(1) باشد. چنين انساني ميتواند صادر اوّل يا ظاهر نخستين و مظهر اسم اعظم الهي باشد كه ساير انسانها بايد به او اقتدا كنند و هركدام به مقدار سعه هستي خود به وي نزديك و از كمال علمي و عملي او بهرهمند شوند.
1.«نحن وجه الله» (بحار الانوار، ج4، ص7 ـ 5).
تفسير انسان به انسان، ص 61-62 .