تفسير انسان به انسان، براي تغيير ساختار او در جهت سعادت است. اين نكته فاخر، جامع بين خرد و هنر است، زيرا تفسير محض از كتاب نفس جز ثمر علمي بهرهاي ديگر ندارد، چنان كه تغيير بدون سبق تفسير دقيقْ هنرمندانه نخواهد بود، زيرا اِثمْ جاهلْ بيش از نفع اوست و هرگونه تحويل و دگرگون ساختن هويّت بشر بدون آشنايي كامل از هندسه وجودي وي ممكن است از قبيل بالاي شاخ رفتن و بن آن را بريدن باشد.
هرچند عنصر محوري اين نوشتار را تفسير تشكيل ميدهد، جهت يابي آن براي تغيير قبله تزكيه به سمت معبودي است كه در عين ﴿اينما تولّوا فَثَمّ وَجه الله﴾(1)، جهت ويژهاي را معين كرد كه از آن به كعبه ياد ميشود: «و الكعبة قبلتي».(2)و براي تفسير انسان به انسان؛ كتاب ديگري لازم است.
بر اين اساس، تفسير انسان بر تأمين سعادت او مقدم است. برخي پيش از تفسير محقّقانه از انسان، به فكر تغيير آن به منظور تأمين رفاه افتادهاند، چنان كه پيش از تفسير صحيح از جهان، در انديشه تغيير آن به منظور اصلاحش بودهاند.
راز تقديم تفسير بر تغيير، آن است كه با تفسير انسان يا جهان، معلوم ميشود كه آيا تغيير پذير است يا نه و در صورت تغيير پذيري، راه آن چيست و به كدام قسمت ميتوان آن را تغيير داد و نيز تغيير آن به كدام جهت صواب است و چگونه درست خواهد بود. اين امور و مانند آن، پيش از تفسيرِ صائب از انسان، ناصواب است، چنان كه درباره جهان نيز همينگونه بوده است.
تضارب آرا درباره تفسير انسان، بيش از امور ديگر است، زيرا اثر مثبت يا منفي هرگونه تحوّلي كه در علم، صنعت، معرفتشناسي، زيستشناسي، روانشناسي، اقتصاد و مانند آن پديد ميآيد، سريعاً به تفسير انسان منتقل ميشود، زيرا يا موضوع اصلي آنها انسان است؛ مانند علوم انساني؛ يا كاربرد آنها درباره انسان است؛ نظير علوم تجربي.
البته تأثير تحوّل علوم متنوّع در كيفيّت تفسير انسان، يكسان نيست. آنچه از افلاطون، ارسطو، توماس آكوئيناس، هابز، جان لاك، هيوم، ايمانوئل كانت، داروين، نيچه، زيگمونه فرويد، لودويك ويتگنشتاين و مانند آنان از متقدّمان و متأخّران نقل شده است، نشان از تحوّل عميق و متفاوت تفسير انسان از يك سو، و تأثّر آن از فراز و فرود علوم، صنايع و معارف بشري از سوي ديگر است و همانگونه كه در متن كتاب بارها بيان خواهد شد، هدايتِ پروردگاري كه انسان آفرين و جهان آفرين و پيوندساز عالم و آدم است، متقنترين رهنمود تفسير انسان است: ﴿ولايُنَبِّئُكَ مِثلُ خَبير﴾.(3)مفاد كتابهاي ديني، اگر سره و بدون تحريف ارائه شود، هرگز با علم صائب، نه فرضيه خام كه زودهنگام به بازار معرفت عرضه ميشود و مانند بسياري از فرضيههاي بينتيجه ديگر، غروب آن فوراً طلوع آن را بدرقه ميكند، چالش نخواهد داشت.
1. سوره بقره، آيه 115.
2. تهذيب الاحكام، ج3، ص286.
3.سوره فاطر، آيه 14.
تفسير انسان به انسان، ص 49-50 .