ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 7 آذر 1403
چهارشنبه 7 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 20 اسفند 1388     |     کد : 6785

اشغالگري و جنگ افروزي آمريكا باعث افزايش تروريسم شده است

پايگاه خبري آنتي‏وار در مقاله‌اي با انتقاد از سوء استفاده آمريكا از موضوع مبارزه با تروريسم مي‌نويسد: دليل افزايش تعداد گروههايي كه به استفاده از ترور اعتقاد دارند اين است كه تعداد كشورهايي كه آمريكا به آنها حمله كرده افزايش يافته است.


 پايگاه خبري آنتي‏وار در مقاله‌اي با انتقاد از سوء استفاده آمريكا از موضوع مبارزه با تروريسم مي‌نويسد: دليل افزايش تعداد گروههايي كه به استفاده از ترور اعتقاد دارند اين است كه تعداد كشورهايي كه آمريكا به آنها حمله كرده افزايش يافته است.
به گزارش فارس، پايگاه اينترنتي "آنتي‌وار " (Antiwar) در مقاله‌اي به قلم "فيليپ جيرالدي " (Philip Giraldi) عضو سابق سازمان اطلاعات مركزي آمريكا "سيا "، و عضو اتحاديه "كانيسترارو "، با اشاره به حادثه 11 سپتامبر مي‌نويسد: به دنبال اين حمله تقريبا هركاري كه دولت آمريكا انجام داد بدون هرگونه انتقادي توسط افكار عمومي پذيرفته شد. قانون "پاتريوت " (مجموعه‏اي از قوانين كه پس از حمله 11 سپتامبر براي تقويت امنيت داخلي آمريكا به تصويب رسيد) سريعا و بدون هيچ مانع تراشي از سوي رسانه‌ها و كنگره به تصويب رسيد و آمريكايي‏ها از آزادي‏هايي كه به مدت 200 سال از آن برخوردار بودند چشم پوشيدند. "جورج دبليو بوش " با تعريف دكترين امنيتي خود به عنوان حق ايالات متحده به اقدام پيشگيرانه در هر كجا و در هر زمان و بر عليه هركشوري كه كاخ سفيد آن را تهديدي عليه خود بداند، جنگي را در جهان راه بندازد. او همچنين جنگ جهاني عليه تروريسم را با تعهد دولتش به استفاده از نيروي نظامي و منابع اطلاعاتي در هر كجايي كه مشمول تعريف او از تروريست‏ها مي‌‌شد اعلام كرد.

محدوديت حقوق اساسي شهروندان آمريكايي به بهانه مبارزه با تروريسم
اين كارشناس مسائل بين‏الملل با شيطاني خواندن اين سياست اضافه‌ مي‌كند: سياست مبارزه با تروريسم بوش مردم آمريكا را دلگرم مي‏ساخت كه دولت در حال انجام كارهايي است كه به امنيت بيشتر آنها مي‏انجامد، اما در همان حال بسياري از حقوق اساسي آنها را از بين مي‏برد و نظم بين‏المللي را كه تا پيش از آن اقدام به جنگ را به عنوان جنايت جنگي مورد سرزنش قرار مي‏داد، واژگونه مي‌كرد. درست از همان ابتدا بعضي از صداها حتي در كنگره و رسانه‏هاي اصلي دعوت به آرامش مي‌كردند، اما اين صداها در ميان فريادهايي كه براي انتقام زده مي‌شد گم شد.
جيرالدي در همين رابطه مي‌نويسد: انتقام به زودي به يك سري سياست‏هاي ديوانه‏وار تبديل شد كه تهاجم مصيبت‏بار به عراق يكي از مصاديق آن است. اگر از چشم انداز سال 2010 به آن سالها نگاه كنيم خواهيم ديد كه اين ترس بود كه مردم را برمي‌انگيخت. ترس زمينه را براي فرآيندي ايجاد كرد كه آمريكا را به يك مسير تاريك بكشاند و اين ترس خود از يك تهديد بي شكل از تروريسم تغذيه مي‏شد كه مرتبا از سوي كساني در دولت تكرار مي‏شد. 

اوباما راه و روش بوش را با شدت بيشتري دنبال مي‌كند
در ادامه نويسنده آنتي‌وار با اظهار تاسف از ادامه يافتن اين سياست در دوران اوباما مي‌نويسد: از زمان 11 سپتامبر تاكنون تغييرات اندكي در اين فضا رخ داده است و اين بسيار آسان است كه يك نفر در آمريكاي زمان "باراك اوباما " چشمهايش را ببندد و تصور كند كه هنوز در سال 2001 به سر مي‌برد و هنوز جورج بوش رئيس جمهور آمريكاست. سربازان آمريكايي در عراق ماندگار شده‏اند، نيروهاي آمريكايي در افغانستان در حال افزايش‏اند و آمريكا آماده دخالت در مناطقي نظير "يمن " و "سومالي " است. موشك‏هاي جهنمي كه از هواپيماهاي بدون سرنشين شليك مي‌شوند اكنون بسيار بيشتر از زمان جورج بوش بر سر مردم قبايل پاكستان مي‏بارند. زندان "گوانتانامو " هنوز داير است و زندان "بگرام " به "ابوغريبي " جديد تبديل خواهد شد. و هنوز هم غلبه ترس است كه تمامي مراحل را به پيش مي‏راند و صحبت‏هاي رسمي از سوي كاخ سفيد به مردم آمريكا هشدار مي‌دهد تهديد تروريسم جهاني همچنان تداوم دارد.
جيرالدي با اشاره به شايعه ترور بوش و آغاز يك جنگ جهاني ديگر مي‌نويسد: از همان آغاز بسياري از آمريكايي‏ها نسبت به اين موضوع بي‏اعتماد بودند و آن را به عنوان يك شعار كه نقش ضربه‏گير را براي سياست‏هاي امنيتي ايفا مي‏كند تشخيص دادند.
اين مورخ و روزنامه‌نگار آمريكايي در ادامه مقاله خود به پديده تروريسم پرداخته و معتقد است: ترور نه يك ملت است و نه يك گروه سياسي، ترور يك شيوه است. شيوه‏اي كه از زماني كه انسان اولين سنگ‏ها را برداشت كه ديگري را بزند وجود داشته است. اما در شكل مدرنش اين شيوه در دهه 1940 در فلسطين وقتي توسعه يافت كه "هاگاناه " (ارتش يهوديان) به حمله بر عليه اهداف غيرنظامي نظير هتل "كينگ ديويد " جهت بيرون راندن بريتانيايي‏ها دست زدند. اين شيوه بعدها توسط رژيم در حال پيدايش اسرائيل عليه اعراب فلسطيني جهت بيرون راندن آنها از خانه‏هايشان استفاده شد. تروريسم عبارت است از حمله به اهداف غير نظامي جهت تضعيف روحيه مردم محلي و تضعيف توان مقاومت آنها.
فيليپ جيرالدي در ادامه تروريست را گروههايي دانسته كه از ترور به عنوان يك ماهيت سياسي و روشي براي دستيابي به نتايج مطلوب‏ مدنظر خود استفاده مي‏كنند، و مي‌نويسد: واقعيت اين است كه تروريست‏هاي امروز اگر جهت بادهاي سياسي تغيير كند مي‏توانند به سياستمداران آينده تبديل شوند.
اين تحليلگر 64 ساله آمريكايي، سپس با بيان اينكه مطالعه و بررسي گروههايي كه به عقيده وي زماني از سوي جامعه جهاني تروريست محسوب مي‌شده‏اند به نظر سودمند مي‌آيد، اظهار مي‌دارد: "حزب‏الله " برجسته شد به اين دليل كه در مقابل اشغال جنوب لبنان توسط رژيم صهيونيستي مقاومت كرد. يقينا حزب‏الله به شهرك‌نشينان اسرائيلي در بخشهاي جنوبي اين كشور حمله كرد، اما هدف اصلي آن بيرون راندن اشغالگران صهيونيست بود. حزب‏الله در نهايت در 2006 با استفاده از شيوهاي مرسوم نظامي، و نه ترور، به اين هدف رسيد. در حالي كه با فراهم كردن كالا و خدمات براي بسياري از مردم فقير در منطقه تحت تسلطش شهرت خود را بازسازي مي‏كرد. اكنون حزب‏الله به يك حزب سياسي رسمي سراسري و به شريكي براي دولت تبديل شده است. حزب‌الله هنوز در امتداد مرزهاي دو كشور به منازعه با اسرائيل مي‎پردازد اما توان آن براي تهديد بقيه جهان و به خصوص ايالات متحده صفر است.
در ادامه مقاله "فيليپ جيرالدي " (Philip Giraldi) عضو سابق سازمان اطلاعات مركزي آمريكا "سيا "، و عضو اتحاديه "كانيسترارو " كه در پايگاه اينترنتي "آنتي‌وار " (Antiwar) منتشر شده است؛ نويسنده با بيان اينكه مطالعه و بررسي گروههايي كه به عقيده وي زماني از سوي جامعه جهاني تروريست محسوب مي‌شده‏اند به نظر سودمند مي‌آيد، اظهار مي‌دارد: "حزب‏الله " برجسته شد به اين دليل كه در مقابل اشغال جنوب لبنان توسط رژيم صهيونيستي مقاومت كرد. يقينا حزب‏الله به شهرك‌نشينان اسرائيلي در بخشهاي جنوبي اين كشور حمله كرد، اما هدف اصلي آن بيرون راندن اشغالگران صهيونيست بود. حزب‏الله در نهايت در 2006 با استفاده از شيوهاي مرسوم نظامي، و نه ترور، به اين هدف رسيد. در حالي كه با فراهم كردن كالا و خدمات براي بسياري از مردم فقير در منطقه تحت تسلطش شهرت خود را بازسازي مي‏كرد. اكنون حزب‏الله به يك حزب سياسي رسمي سراسري و به شريكي براي دولت تبديل شده است. حزب‌الله هنوز در امتداد مرزهاي دو كشور به منازعه با اسرائيل مي‎پردازد اما توان آن براي تهديد بقيه جهان و به خصوص ايالات متحده صفر است.
اين كارشناس مسائل بين‏الملل سپس "ويت كنگ‌ها " در "ويتنام " را مثال زده و مي‌پرسد: آيا آنها از ترور استفاده كردند؟ وي معتقد است بله آنها از ترور استفاده كردند اما آنها بسيار تلاش كردند تا كنترل سياسي را بر بخش بزرگي از حومه شهر و همچنين براي گسترش ترس در شهرهاي ويتنام برقرار كنند. وقتي آنها خودشان را به اندازه كافي قوي احساس كردند به جنگ با نيروهاي آمريكايي و ارتش ويتنام جنوبي برخواستند. و آنها يك گروه سياسي با اهداف سياسي بودند كه مي‌خواستند يك دولت ويتنامي را جايگزين دولت دست نشانده آمريكا كنند. وي سپس نتيجه مي‌گيرد آنها نيز به هيچ وجه تهديدي براي آمريكا نبوده‌اند.
جيرالدي با اشاره به اينكه طالبان از سوي دولت آمريكا به عنوان يك سازمان تروريستي اعلام شد مي‌نويسد: طالبان به كشتار غيرنظاميان براي در دست گرفتن كنترل بخش‏هايي از افغانستان دست زده‏اند. اما طالبان به جنگ عليه نيروهاي آمريكا و "ناتو " در مدل متعارف [ونه ترور] مي‌پردازد. طالبان در بسياري از مناطق محبوب‏تر از دولت حامد كرزاي است. وقتي سابق بر اين طالبان بر افغانستان حكومت مي‏كرد، قوانين سخت مذهبي را حاكم كرده بود اما همچنين توليد موادمخدر و جنگ سالاري را نيز از بين برده بود.
اين روزنامه‌نگار و مورخ آمريكايي مدعي است طالبان نيز به صورت موقت از ترور استفاده مي‌كند: بنابراين ناميدن آن به عنوان يك گروه تروريستي و اعلام اين آنها را بايد به زندان افكند و هوادارانشان را كشت ناديده گرفتن بخشي از حقايق است.
به طور مكرر اين بحث مطرح شده است كه ايالات متحده در حال جنگ در افغانستان است به اين دليل كه اين بهتر است كه با "آنها " در آنجا بجنگد تا در اينجا. هيچ چيز نمي‌تواند تا اين حد از حقيقت به دور باشد. طالبان مطلقا هيچ منافعي در ايالات متحده ندارد به جز اين كه ايالات متحده، افغانستان را اشغال كرده است. 

آمريكا مخالفان حضور خود در كشورها را تروريست مي‌خواند
جيرالدي با اشاره به نظر "ران پال " (Ron Paul) - نماينده جمهوري‏خواه در كنگره- كه اشغال و حمله به كشورها را باعث گسترش ترور مي‌داند اظهار مي‌دارد: وقتي يك واقعه تروريستي رخ مي‌دهد آنها فقط به اين خاطر اينجا هستند كه ما در كشور آنها هستيم. وقتي ما آنجا را ترك كنيم آنها اينجا نخواهند ماند چون هيچ دليلي براي اين كار ندارند. بنابراين مسئله اين است كه زباني كه ما استفاده مي‌كنيم به اين كه ما درباره يك موضوع چگونه فكر مي‌كنيم شكل مي‌دهد. هنگامي كه خود را از كلماتي مثل ترور و تروريست كه به معناي توليد ترس و عدم اطمينان است رها مي‌كنيد ممكن است با واقعيتي كاملا متفاوت مواجه شويد. گروههايي كه توسط كاخ سفيد و وزارت خارجه آمريكا تروريست خوانده مي‌شوند در عمل سازمان‌هاي سياسي هستند كه به دنبال تغييراتي هستند كه به كسب قدرت بيشتر كمك كند. چنين گروههايي هميشه بوده‌اند و هميشه خواهند بود. بيشترشان مي‌خواهند كه نيروهاي ايالات متحده كشورهايشان را ترك كنند. بسياري از آنها مي‌خواهند كه واشنگتن دست از حمايت از دولت‌هاي فاسد و مستبد عرب بردارد و تقريبا همه آنها مي‌خواهند كه ايالات متحده جنايت عليه فلسطيني‌ها توسط اسرائيلي‌ها را متوقف كند. چنانچه در پرتو اين نور به آنها نگاه شود، تشخيص انگيزه‌هاي آنها در مخالفت با ايالات متحده چندان سخت نيست. و همچنين بايد به گروههاي مختلف با عناوين مختلف نگريسته شود كه تعامل با آنها به طور گزينشي و متفاوت صورت گيرد. و نه به عنوان بخشي از يك توطئه سراسري كه وجود واقعي ندارد.
جيرالدي در ادامه مقاله خود نياز دولت آمريكا در داشتن دشمن را يادآور شده و مي‌نويسد: حقيقت اين است كه دولت آمريكا ترجيح مي‌دهد كه دشمني داشته باشد كه در معناي ماهوي به راحتي تعريف شود. دولت ايالات متحده به دنبال اين است با معرفي تروريسم به عنوان يك كليت نسبتا يكپارچه ترس را در بين مردم آمريكا به وجود آورد، درحالي كه در واقعيت اين موضوع بيش از يك تركيب درهم و برهم از گروههاي سياسي است كه انگيزه‌ها و اهداف گوناگون و متفاوت دارند. شايد تنها وجه مشتركي كه آنها دارند اين است كه بعضي مواقع از ترور به عنوان يك شيوه عمل استفاده مي‌كنند. تنها دليلي كه باعث شده تعداد گروههايي كه به استفاده از ترور اعتقاد دارند افزايش يابند اين است كه تعداد كشورهايي كه آمريكا تحت اشغال خود درآورده و يا به آنها حمله كرده نيز در حال افزايش است، با اين وجود اين تعداد قابل توجه نيست.
وي با اشاره به بمب‌گذاري در هواپيماي آمستردام مي‌نويسد: آنهايي كه اكنون از تروريسم استفاده مي‌كنند جرياني حاشيه‌اي و آماتور هستند. همانطور در بمب گذار نيجريه‌اي كه بمب را در زير لباس خود جاسازي كرده بود مشهود بود. طرحي كه در خوش شانس ترين حالت به سختي امكان موفقيت داشت. اگر اشتباهاتي در روند امنيتي و تبادل اطلاعات رخ نداده بود، "عمر فاروق عبدالمطلب " قبل از ورود به هواپيما در "آمستردام " دستگير شده بود.

رها كردن تروريست‌ها بهترين سياست خارجي و امنيتي
جيرالدي در انتهاي مقاله با بياني طنزآميز خطر كوسه را براي آمريكايي‌ها بيش از ترور دانسته و مي‌نويسد: آمريكايي‌ها نبايد بيش از اين درباره تروريسم حرف بزنند يا از آن بترسند به اين دليل كه به طور كلي در حال حاضر ترور يك تهديد توخالي است. يك نفر بيشتر محتمل است بوسيله يك كوسه خورده شود تا اين كه در يك حمله تروريستي كشته شود. حكومت آمريكا با حفظ ترس مردم از ترور تداوم جنگ را تضمين مي‌كند.
اين مقام سابق سازمان سيا با اشاره ضمني به نظريه "هدف وسيله را توجيه مي‌كند " اظهار مي‌دارد: بسياري از گروهها در جهان وجود دارند كه در رقابت براي كسب قدرت هستند. بعضي از آنها به اين كه چگونه اين قدرت را بدست آورند بي توجه هستند و اين شامل تمايل به استفاده از ترور نيز مي‌شود. به هر ميزان كه ايالات متحده به آنها توجه مي‌كند بيشتر نسبت به دولت و مردم خود بي‌دقت مي‌شود بنابراين رها كردن آنها به حال خود مي‌تواند بهترين سياست خارجي و امنيتي باشد كه ايالات متحده مي تواند در پيش گيرد.



نوشته شده در   پنجشنبه 20 اسفند 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode