«آیتالله حاج سید عبدالحسین لاری »، در شب جمعه، سوم ماه صفر سال 1264 هجری، در نجف اشرف به دنیا آمد. خانوادهی او، از علما و روحانیون دزفولیالاصل ساكن نجف اشرف بودند كه قرنها پیش، به عراق، مهاجرت كرده بودند و نسب آنها، به عارف نامی قرن نهم، ركنالدین دزفولی میرسد. شجرهی طیبهی نسب او را با نوزده نسل، به امام موسی كاظم (ع) رسانیده است.
از میان استادان سید، چهرهی دو تن بیش از همه جلب توجه میكند؛ آیت الله میرزای شیرازی و آخوند همدانی. دلیل اصلی این توجه، مبارزات سیاسی آنان و تأثیری است كه بر رفتار سیاسی سید داشتهاند. شخصیت و فعالیتهای سیاسی آیت الله میرزای شیرازی، برای جامعهی علمی ایران، آشنا است و فقط به این نكته اشاره میشود كه سید، یكی از شاگردان شاخص او بوده و از معدود علمایی است كه از ایشان اجازهی اجتهاد گرفتهاند. متن اجازهی اجتهاد سید كه از طرف میرزای شیرازی نوشته شده، به تاریخ چهاردهم ربیع الاول سال 1310 هجری است. سید، ارتباط نزدیك و تنگاتنگی با استاد خود داشته است؛ به گونهای كه به توصیه و سفارش او، به مهاجرت دست میزند و این ارتباط، پس از هجرت، تا سالها بعد نیز تداوم داشته است. نامههای متعددی بین طرفین رد و بدل شده كه برخی از آنها موجود است. آنچه كه از شواهد تاریخی پراكنده به دست میآید، نشان از ارتباط نزدیك سید با آیت الله میرزای شیرازی است.
از دیگر استادان سید كه به احتمال بسیار، تأثیر عمدهای بر نظریات سیاسی و فقهی او داشته، آیت الله شیخ حسینقلی همدانی است. اگرچه اطلاع اندكی از حیات و فعالیتهای سیاسی او در دست است، اما از اشارات اندك منابع برمیآید كه ایشان، تأثیر بسیاری بر شاگرد معروفش سید جمال الدین اسدآبادی داشته است و بعضی از محققین، رفتار سیاسی سیدجمال را متأثر از آموزههای آخوند همدانی دانستهاند. از طرز تفكر ایشان، شرح نسبتاً روشنی در «دوحهی احمدیه» موجود است: در این رساله آمده است: آیت الله حسینقلی همدانی، از كلیهی محبوبات از بلاد كفره اجتناب میفرمود و استعمال قند و چای و دخانیات نمیكرد؛ حتی آن كه از اطعمه و اشربهی بازار احتراز میكرد. آیت الله همدانی گفته است كه «راضی نیستیم كه كسی به حوزهی درس من حاضر شود مگر آن كه متقی باشد یا مجاهد» . این اشارات، نشان میدهد كه این مرد بزرگ، در مبارزه علیه استعمار و استثمار و در مجاهدهی نفس، مصمم و قاطع عمل میكرده و احتمالاً این سلوك، تأثیر بسیاری بر شاگردان او ـ و از آن جمله آیت الله لاری ـ داشته است.
سید، دوران جوانی خود را در محضر استادان بزرگ حوزهی علمیهی نجف گذرانید و به درجهی اجتهاد رسید و پیش از مهاجرت به ایران، در حوزهی علمیهی نجف تدریس میكرده است. در حالی كه سید مشغول تدریس در حوزهی علمیهی نجف بود و استعداد و توانایی او، به تدریج، وی را در محافل علمی و سیاسی مطرح نمود، حوادثی در جنوب فارس و بخشهای پس كرانهای خلیج فارس به وقوع پیوست كه با حیات سیاسی سید گره خورد و او را به ترك زادگاه و مهاجرت به ایران وادار نمود. در سال 1309 هجری قمری، انجمن تجار لارستانی، هیئتی به سرپرستی حاج علی وكیل، به نجف اشرف و كربلا اعزام نمود تا جهت زعامت روحانی و سیاسی منطقه، نسبت به اعزام یك عالم فرزانه، اقدام نمایند. این هیئت، در همان سال، وارد عتبات عالیات شدند و تلاش خود را برای شناسایی و دعوت عالم روحانی آغاز نمودند. تلاش آنها، در شهرهای نجف و كربلا به نتیجهای نرسید و آنان به سامره و نزد آیت الله میرزای شیرازی رفته، تقاضای خود را مطرح نمودند. سرپرست تجار لارستانی، از آیت الله میرزای شیرازی تقاضا میكند تا «نسبت به اعزام عالمی كه برائت از ظلمه داشته باشند» ، آنان را یاری نماید. این عبارت، نشان میدهد كه هیئت، در جستجوی یك عالم و روحانی است كه بتوانند با اتكا به رهبریت او، علیه حاكمان و قدرتمندان محلی، دست به اقدام بزنند. تأكید سرپرست هیئت در ملاقات با آیت الله میرزای شیرازی، مؤید این مطلب است. میرزای شیرازی نیز با توجه به مذاكرات خود با هیئت لارستانی و با شناختی كه از علمای عراق داشت، توصیه كرد كه آنان به سراغ آیت الله سید عبدالحسین بروند و او را برای انجام چنین مقصودی، مناسب دانست. این انتخاب آگاهانه، نشانگر این مطلب است كه احتمالاً فعالیتهای سیاسی و علمی سید، تا آن دوره، از چنان وسعت و شهرتی بهرهمند بوده كه میرزای شیرازی، او را برای مبارزه و برائت از ظلمه توصیه كرده است. از طرفی دیگر بیانگر آشنایی كامل استاد، از روحیهی شاگرد و دستپروردهاش نیز هست.
ورود سید به لارستان، بتدریج موجب تغییرات اساسی در ساختار قدرت اجتماعی و سیاسی منطقه گردید. او توانست با اقدامات خود، لار را به عنوان پایگاه اصلی مبارزات ضد استعمار و استبداد قرار دهد و با حمایت بیدریغ تجار لارستانی كه در آن دوره، در شهرهای مهم بندر لنگه، بندر عباسی، بندر دبی و «بندر بمبئی» دفاتر تجاری و بازرگانی داشتهاند، نهضت بزرگی را پیریزی نماید و از همان ابتدای ورود، نسبت به جریانات و رویدادهای سیاسی، واكنش نشان داده و از این رهگذر، حمایتهای گستردهی اقشار مردم جنوب ایران را به دست آورد.
اقدامات سید در لارستان:
نخستین اقدام سید در سال 1309 هجری، تأسیس حوزهی علمیه در شهر لار بود. طلاب از حوزههای جغرافیایی مختلف ایران و از آن جمله از داراب، جهرم، شیراز، بوشهر، بندر لنگه، حاجیآباد، فیروزآباد و بعدها حتی از طلاب شیعه هندوستان به لار وارد میشدند و با حضور خود در كلاسهای درس آیتالله لاری با نظریات فقهی ـ سیاسی او آشنا شدند. در این مباحث موضعگیریهای صریح سید با اشكال مختلف «ظلم» و مصادیق آن مطرح میشد و به صورت دست نوشته و كتاب چاپ میشد. نخستین رسالهی سیاسی سید كه نشانگر موضعگیری فكری او در قبال جریانات سیاسی آن دوره است در سال 1314 هجری و با عنوان با مسمای «آیات الظالمین» به چاپ رسید. سید در این رساله با استناد به آیات و روایات و احادیث اشكال مختلف ظلم و مصادیق آن را مشخص نموده است. از دیدگاه او حكومت قاجارها نماد ظلم در جامعه است و همكاری و همراهی با آن حرام است.
با توسعهی حوزهی علمیه و جذب شاگردان مختلف از نواحی جنوب ایران نمایندگان آیتالله لاری در مراكز مختلف شهری مستقر شدند و با ایجاد شبكهی گسترده و منسجم باعث شكلگیری قدرت جدیدی در منطقه شدند كه در رأس آن آیتالله لاری قرار داشت. اسامی بسیاری از شاگردان سید و محل استقرار آنان در منابع ذكر شده است كه مشهورترین آنان شیخ زكریای دارابی در داراب، سید محمد حقشناس در جهرم، زائر محمدخان اشكنانی در اشكنان، سید محمد بحرانی در فیروزآباد و سید محمد شُبّر در بندر لنگه را میتوان نام برد.
بسیاری از شاگردان او در هنگام آرامش به عنوان مبلغین مذهبی و در موقع درگیری به عنوان نیروهای نظامی در خدمت او قرار داشتند. یك شاهد عینی از ورود سید و نیروهایش به شیراز گزارش داده است كه در بخشی از آن آمده است:
«نزدیكی ظهر بود كه همهمهی ورود سید بلند شد آقا سوار بر الاغ در جلو و اطراف او عدهای آخوند ژولیده تحت الحنك انداخته سوار بر اسب تفنگ به دوش عبای سفید كه آن را چقه میگفتند در بر قطارهای فشنگ را روی عبا بر كمر بسته بودند.»
تربیت نیروهای مؤمن و وفادار از نخستین اقدامات سید بود كه با موفقیت به انجام رسید و موجب تقویت مبانی اقتدار سید و روحانیون گردید و در آستانهی انقلاب مشروطیت او و یارانش به عنوان قدرتمندترین نیروهای اجتماعی و مذهبی فارس شناخته شدند. منشأ اقتدار سید تواناییهای فردی، باورهای عمیق مذهبی، سرسختی در مبارزه با ظلم و حمایت گستردهی مادی و معنوی تجار و مردم از ایشان بوده است. اطمینان و اعتماد و اقتدار فوقالعاده سید در اعلامیهی ضد یهودی او كه احتمالاً بین سالهای 1315 تا 1320 هجری به طور گسترده در سطح منطقه توزیع گردیده است میتوان مشاهده نمود. شهرت و قدرت او در فارس را میتوان از بیانات یك شاهد عینی دریافت نمود كه در این مورد مینویسد:
«سید در پیشوایی و ترویج احكام دین و در زهد و تقوی و پرهیزگاری در سراسر فارس شهرتی بسزا داشت و لاریها در هر كجا كه بودند نسبت به مقام او طوری با ایمان و علاقمند بودند كه در راه اجرای احكامش از بذل جان و مال دریغ نداشتند. خصوصیتی كه سید را از سایر پیشوایان دینی ممتاز ساخته بود سرسختی عجیب و دشمنی آشتیناپذیری بود كه با حكام و خوانین محلی و دار و دستههای آنان داشت و این صفت در او ساختگی نبود. نشست و برخاست و معاشرت و حتی دیدن شكل و قیافه آنان را كفر و گناه میدانست. مساعدتی كه به مشروطه طلبان نمود قصدش قیام بر ضد ظلم، جور و استبداد بود.» روزنامهی حبل المتین در سال 1327 هجری ضمن چاپ عكس سید در صفحهی اول خود از او به عنوان «بلندكنندهی بیرق مشروطیت و متحرك سازنده حس ملیت در ممالك جنوب حضرت مستطاب سیدالاعلام حجةالاسلام» یاد كرده است.
آیت الله لاری و مشروطیت
آیت الله لاری، سالها پیش از وقوع انقلاب مشروطیت، با تربیت شاگردان زیاد و تكیه بر حمایت مردم، اقتدار خود را در فارس جنوبی تثبیت نمود. اقدامات انقلابی او، با مبارزهی ضد میسیونری و ضد یهودی و تألیف رسایل سیاسی، به اوج خود رسید. وی با انتشار رسالهی سیاسی «آیات الظالمین» در سال 1314 هجری، موضع خود را در قبال رژیم قاجار مشخص نمود. محتوای این رساله، بیانیهای تند علیه مظالم و حكومتهای محلی است و میتوان دریافت كه او، در اجرای احكام فقهی خود، حاضر به انجام هرگونه اقدام خطرناكی بود. ثبات قدم و سخت كوشی او در مبارزه علیه ظلم، بر همگان، روشن شده بود.
حاج علی اكبر فال اسیری، روحانی مشهور و سردمدار جنبش تنباكو در فارس، گفته است:«من فكر میكردم كه خودم تندرو هستم، اما میبینم آقا سید عبدالحسینی، از من جلوتر است.»
یكی از معاصرین او كه در جناح مخالف سیاسی ـ عقیدتی سید قرار داشت، مینویسد: «سید، به عمال دولت و حكام دیوانی اعتنایی نداشت و آنان را اهل ظلمه میدانست.»
از سید حاج سید میرزا نورالدین شیرازی نقل شده است كه بعضی از علمای شیراز، از سید عبدالحسین لاری پرسیدند كه این كه شما میگویید باید جهاد كرد، در چه شرایطی واجب است و ایشان گفته بود: «الجهاد من المهد الی اللحد». این خصیصه، بارزترین ویژگی شخصیتی او در سالهای مبارزهی تا آخرین روزهای حیات به شمار میرود. بر این اساس، «سید»، طی سالهای بیش از انقلاب مشروطیت، با تأسیس حوزهی علمیه، تربیت شاگردان، تشكیل نیروهای مردمی و ایجاد ارتباط بین قدرتمندان محلی جنوب فارس، توانست به عنوان قدرتمندترین نیروی سیاسی جنوب شناخته شود.
با اعلام پیروزی انقلاب مشروطیت، آیت الله لاری، دستور تشكیل انجمنهای محلی با عنوان انجمن اسلامی را صادر نمود. اعضای انجمن اسلامی لار دوازده نفر بودند كه به ریاست حاج علی لاری برگزار گردید. به دستور آیت الله لاری، انجمنهای مشابهی در شهرهای بندر لنگه، بندرعباس اِوَز، اشكنان، بستك، داراب و جهرم تشكیل شد و به طور عملی، ادارهی امور سیاسی این مناطق را برعهده گرفتند. احكام صادره از سوی آیت الله لاری، در این ایام، با امضای «سردار مختار ملت» و مُهر عبده عبدالحسین موسوی موجود است و نشان دهندهی انضباط اداری در تشكیلات انقلابی آن دوره است.
شواهد امر نشان میدهد كه انجمنهای فارس جنوبی، با یك شبكهی ارتباطی قوی، با هم در ارتباط بودهاند و دستورات لازم، از مقر آیتالله لاری در شهر لار، به اعضا، ابلاغ میشده است. مهمترین وجه مشخصهی این دستورات، لزوم رعایت موازین شرعی و اسلامی است كه در تمامی دستورالعملها به چشم میخورد.
ارتباط انقلابیون جنوب فارس با شیراز و تهران، بهوسیلهی خط تلگراف برقرار میشد. خط تلگرافی لار و بندر لنگه و بندر عباس، در دورهی مشروطیت، در اختیار انقلابیون قرار داشت. انجمنهای اسلامی بنادر عباس و لنگه، تحت نظر آیتالله لاری فعالیت مینمود و دستورالعملها، بهواسطهی تلگراف و پیك ارسال میشد.
اقتدار بیچون و چرای آیتالله لاری در فارس جنوبی و شهرت اقتدار و انضباط و هماهنگی نیروهایش، به شیراز و تهران رسید و انقلابیون، او را با عنوان رهبری مقتدر و تسلیمناپذیر و مردمی میشناختند و احترام خاصی برای او قائل بودند. انقلابیون شیراز كه توان رویارویی با زیادهخواهیهای محمدرضا خان قوام الملك را نداشتند، در یك جلسهی مشورتی، تصمیم گرفتند كه آیتالله لاری و نیروهایش را به شیراز دعوت كنند.
یكی از اعضای انجمن مشورتی شیراز، در این باره مینویسد: «زعمای انجمن اسلامی، برای اولین بار، حضرت آیتالله لاری و آقای حاج سید عبدالحسین طاب ثراه را از لار به شیراز دعوت كردند. سبب این دعوت این بود كه انجمن اسلامی، در برابر نیروی استبداد كه در نهایت قدرت بودند، به پشتیبانی یك روحانی بزرگ بنا داشت و چون با هیچ حیله و تزویری نتوانسته بودند حضرت آیتالله محلاتی كه بزرگترین و بانفوذترین و عاقلترین روحانی عصر خود بود، را وارد معركهی مشروطه خواهی كنند و در زیر نفوذ خود بگیرند و مرحوم آیتالله اصطهباناتی، آقای شیخ محمدباقر، از نظر شیخوخیت و سادگی، مرد چنان میدانی نبود و آیت الله لاری، در خصومت با عوامل استبداد و دستگاه جور، شهرت زیادی داشت، او را به این مناسبت طلبیدند كه از وجود او و نفوذ كلمهی او، در راه پیشرفت مشروطیت و تقویت جبههی آزادی، استفاده نمایند.»
دعوت انجمن اسلامی از سید، فرصت جدیدی را برای او و یارانش فراهم آمد تا بتواند نهضت ضد ظلم خود را به نواحی دیگر فارس گسترش دهد. سید، به دعوت انقلابیون شیراز پاسخ مثبت داد و با تدارك نیروی پنج هزار نفری از چریكهای عشایری و شبه عشایری جنوب فارس، به طرف شیراز حركت كرد. نیروهای نظامی همراه او، از عشایر دولخانی، كوهستانی، بیخهای، بیرمی، اشكنانی، بنارویی، و شرفویی، و تفگچیان لاری تشكیل میشد. ورود او و یارانش به شیراز، با هیاهوی بسیار و استقبال فراوان روبهرو شد.
یك شاهد عینی در این باره مینویسد:
«روز ورود سید به شیراز، در شهر، هیجانی به پا بود؛ مردم، دسته دسته، هم برای تجلیل از پیشوای با آوازه و هم برای طرفیت او با قوامیها و این كه حالا به كمك مشروطهخواهان آمده برای استقبال خود را آماده نموده و در دروازهی سعدی كه سید و همراهان از آن راه وارد میشدند، اجتماع كردند. سید، بر الاغی سوار بود، تحت الحنكی انداخته و عمامهی سیاهی بر سرداشت. از حیث قیافهی ظاهری، دارای قامتی متوسط، چهرهای گندمی، بلكه مایل به تیرگی و محاسن معمولی داشت. از هیكل و قیافهی سید، چیزی كه جلب توجه میكرد، چشمان او بود. بعدها در نماز جماعت و در بلوای شاهچراغ كه آن هم داستانی دارد، شخصاً و مكرر در مكرر او را دیدم كه چشمان وی، جذابیت و گیرندگی خاصی داشت و روی هم رفته، در تأثیر چشمان سید جمال الدین افغانی، آنچه كه خوانده بودم، در دو چشم سید دیدم. من تا آن روز، آخوند تفنگی و عمامه به سر ندیده بودم. روز ورود سید به شیراز، آخوندهای تفنگی عمامههای بزرگ و سیاه خود را بر سر، تحتالحنك انداخته، عباهای سفید نازك (چقه) به دوش، یك قطار فشنگ به كمر بسته و تفنگهای پنج تیر خود را مهیای نشانهگیری و تیراندازی كرده بودند. رییس ملازمین كه اسب سفید او، دنبال الاغ سید بود،و اسمش شیخ زكریا و برادرش شیخ عبدالحسین بود. كلیهی اهالی سركوه، از مجاهدین و فداییان سید به شمار میرفتند. غیر از تیپ آخوند و عمامه به سر، دو سه نفر كاكاسیاه در ركاب سید بودند كه میگفتند در شب تاریك، پای مور را با تیر میزنند و تیرشان خطا نمیكند.»
سید و یارانش، بلافاصله پس از ورود به شیراز، در منزل یكی از تجار لاری ساكن شدند و نخستین نماز جماعت، با حضور جمع كثیری از همراهان، برگزار گردید. حضور او در شیراز، توازن قوا را به نفع مشروطه خواهان به هم زد و انقلابیون را برای رویارویی مستقیم با قوامالملك شیرازی و نیروهای مستبد، آمادهتر ساخت. با استقرار نیروهای سید در شیراز، صف آرایی مشروطه خواهان و مستبدین آغاز شد و هر دو طرف، حداكثر توان خود را برای یك رویارویی جدی و خصمانه به كار گرفتند.
سید، بهمنظور حفظ انضباط جمعی و منظم كردن تشكیلات نظامی و سیاسی خود، در نخستین اقدام، به تأسیس انجمنی جدید با نام انصار مبادرت نمود. تشكیل این انجمن و تدوین اساسنامهی آن با حمایت جدی انجمن اسلامی شیراز و انقلابیون همراه شد.
انجمن انصار
سید كه با دعوت انجمن اسلامی به شیراز آمده بود، بلافاصله پس از ورود، خود، به تأسیس انجمنی به نام «انصار» اقدام نمود. این انجمن، از تمامی مهاجرین لارستانی و جنوب فارس و از مشروطه خواهان آن نواحی تشكیل شده بود.
ورود سید به شیراز و شركت مؤثر او در تحولات فارس، برای نخستینبار، در مذاكرات روز نهم رمضان سال 1325 ه .ق مجلس شورای ملی انعكاس یافت. در مذاكرات یكماههی مجلس، مباحث موافق و مخالفی علیه سید مطرح گردید. در شیراز نیز مستبدین بیكار نشستند و برای نخستینبار، در صدد ترور سید برآمدند. نقشهی قتل سید، با هوشیاری محافظین او خنثی گردید. اعضای «انجمن انصار»، در اعتراض به این اقدام، در صحن شاهچراغ متحصن شدند. نظامالسلطنه مافی، والی فارس، امكان مقابله با این حوادث را نداشت و در روز هفتم رمضان سال 1325ه.ق، از مقام خود استعفا داد و بلافاصله به طرف اصفهان حركت كرد. دو روز بعد، امام جمعهی شیراز كه مایل نبود سید لاری در مسجد نماز جماعت به جای آورد، پیشدستی كرده و برای ادای نماز، به مسجد نو رفت. تفنگچیان لاری و كواری مسجد را محاصره كردند و درگیری بین نیروهای حامی امام جمعه و سیدلاری آغاز شد و به مدت چند روز ادامه یافت و هر دو طرف برای تصرف تلگرافخانه به حملهی نظامی دست زدند. نیروهای قوامالملك توانستند پیش از نیروهای مشروطهخواه، در تلگرافخانهی شیراز مستقر شوند. درگیری تمام عیاری بین نیروهای سید و قوامالملك به وقوع پیوست. در یك نامهی شخصی، سید، تعداد نیروهای خود را 5 هزار تن ذكر كرده است. نیروهای مستبدین، در هنگام استقرار خود در تلگرافخانه، تلگرافات متعددی به شكایات از معتمد دیوان كواری و نصیر الملك مخابره نمودند. انجمن ایالتی فارس نیز به حمایت از مشروطهخواهان وارد صحنه شد و سیل تلگرافات، به تهران، سرازیر شد. سید عبدالحسین لاری كه خود را در موقعیتی خطرناك احساس میكرد، طی نامهای، از اسماعیل خان صولتالدوله، رییس ایل قشقایی، تقاضای كمك نمود. نیروهای كمكی قشقایی، در بیست و نهم ماه رمضان، وارد شیراز شدند. تعداد این نیروها، تا 6 هزار نفر برآورد شده است .از سوی دیگر محمد رضا خان قوام الملك نیز از نیروهای عشایری ایل خمسه استمداد طلبید و نیروهای خمسه نیز در یك لشكركشی تمام عیار، وارد شیراز شدند. مشروطهخواهان توانستند تلگرافخانه را از تصرف مستبدین خارج كنند. در همان حال، سید عبدالحسین لاری كه از حمایت كنسول بریتانیا در شیراز از مستبدین مطلع شد، مكتوبی به قنسول اعلیحضرتی انگلیس نوشت و در آن نامه تهدید كرد كه چنانچه پسران قوامالملك از تهران وارد شیراز شوند، جنگی بزرگ به وقوع پیوسته و جان اروپاییان در معرض خطر جدی واقع خواهد شد.
اقتدار دینی یا حكومت اسلامی
اقدامات آیتالله لاری در دورهی استبداد صغیر در جنوب فارس، به تسلط كامل او و یارانش در محدودهی وسیعی از منطقه منجر گردید. سید، در مقر خود ـ شهر لار ـ و در راستای اجرای اهداف اسلامی، اقداماتی را به انجام رسانید. مهمترین اقدامات او در این دوره، عبارتاند از:
1ـ تشكیل نیروی نظامی و انتظامی انقلابیون، با استفاده از نشان و علامت ویژهی خود؛
2 ـ چاپ و تكثیر تمبر مخصوص با عنوان «پست ملت لار» و «پست ملت اسلام»؛
3 ـ اجرای حدود اسلامی در مناطق و نواحی تحت سلطهی خود؛
4 ـ اخذ مالیاتهای شرعی از اقشار مختلف مردم منطقه؛
5 ـ اعطای نشان و القاب به سرداران و سران نظامی و مذهبی نهضت؛
6 ـ اعلام غیر شرعی بودن حكومت محمدعلی شاه قاجار؛
7 ـ انتشار رسالهی «احكام قانون بلدیه» و اعلام نظریات خود دربارهی كیفیت ادارهی امور شهری؛
این اقدامات، از دیدگاه مخالفین سید، با عناوین «شورش علیه دولت» و «تجزیهطلبی» و از نظرگاه موافقین، با عناوین «تشكیل حكومت اسلامی» و اجرای عملی نظریه «ولایت فقیه» تعبیر شده است.
بازگشت آیتالله لاری به لارستان، مصادف با به توپ بستن مجلس و آغاز دورهی استبداد صغیر بود. سید در نخستین واكنش خود، حكومت «محمدعلی شاه» را غیر مشروع و همكاری با آن را برای عموم مسلمین حرام دانست. خلأ قدرت سیاسی در فارس و مناطق جنوبی، موجب شد كه ادارهی امور، به كلی مختل شود. دستورات و احكام دولتی، توسط مردم نادیده گرفته میشد و ضابطین محلی، قدرت لازم را برای اجرای مقررات نداشتند. حاكم لارستان، به دلیل درگیری خونین سال 1326ه .ق، قادر به حضور در شهر نبود و در مهاجرتی ناخواسته، با نیروهای نظامی خود، به جمع نیروهای حبیب الله خان قوامالملك پیوسته بود. در این شرایط، شهر لار و مراكز همجوار آن، از نیروهای دولتی خالی شد و امور جاری اداری و سیاسی منطقه مختل گردید.
آیت الله لاری، به منظور حل این مشكل، در وهلهی اول، اقدام به تشكیل نیروی نظامی و انتظامی نمود. این نیرو، از داوطلبین محلی تشكیل شد و طرحی نو از لباس و آرم و نشان، برای آنان، درنظر گرفته شد. سید، طرح پیشنهادی خود را از پرچم، نشان سینه و كلاه نظامیان را در رسالهی سیاسی خود با عنوان «مشروطه مشروعه» به چاپ رسانید. عبارت «نصرمن الله و فتح قریب» بر پرچم و یا به گفتهی سید، «لواء احمد و علم نصرت» نقش بسته بود. نقش شعار و نشان سر و سینه، با عبارت «لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار» و نقش سكّهی مباركهی اسلام با عبارت «الاسلام یعلوا و لا یعلی علیه» تزیین شده بود. آرم و نشانی با عنوان «نقش شمشیر و سیف» نیز در رسالهی سید به چاپ رسیده بود كه به حدیثی از پیامبر اكرم (ص) مزین شده بود. هیچ سند قطعی، دال بر اجرای این طرح بر روی پرچمها یا شمشیر یا سكه در دست نیست و به احتمال قریب به یقین، به دلیل فقدان امكانات كافی، انجام این طرحها عملی نشد.
سید، به منظور تشویق و ترغیب سران نظامی خود، آنان را ملقب به اسامی مختلف مینمود. عناوین «سردار ملی» به حسین حاجی آبادی، «نصیرالاسلام» به شیخ زكریا دارابی، «علم الهدی» به سید مرتضی مجتهد اهرمی و «وكیل» به حاج علی لاری، از آن جمله هستند.
از آنجاییكه ارسال نامههای شخصی در این دوره با مشكلات بسیار روبهرو میگردید، سید دستور چاپ تمبری با دو عنوان «پست ملت لار» و «پست ملت اسلام» را صادر نمود. قطعاتی از این تمبرها، در آلبومهای شخصی موجود است و وزارت پست و تلگراف جمهوری اسلامی ایران، نمونههایی جدید از تمبر پست ملت اسلام را به چاپ رسانیده است.
این اقدامات، به منظور ایجاد انضباط جمعی و پركردن خلأ قدرت مركزی انجام شد. در مناطق تحت نفوذ سید، به پیشنهاد او، انجمنهای محلی تشكیل شدند. در بندر لنگه ، بندر عباس ، اِوَز ، داراب ، حاجی آباد ، بیرم و لار، انجمنها تشكیل شد و مجمعی از نمایندگان این انجمنها در لار، با عنوان «انجمن ملی ولایتی لارستان» به وجود آمد كه نقش هماهنگكنندهی نیروهای انقلابی را بر عهده داشت.
سید، دستورالعملهای خود را به رؤسای انجمن ابلاغ میكرد و آنها را با عنوان «سردار مختار ملت عبده عبدالحسین الموسوی» امضا مینمود. رونوشت نامهای از سید، در كتاب «تاریخ دلگشای اوز» به چاپ رسیده كه بیانگر نظریات و آرای سیاسی ـ اقتصادی اوست. در بخشی از این نامه كه خطاب به خواجه زینالعابدین اوزی، از بزرگان و رؤسای مشروطهخواه اهل سنت اوز نوشته شده، آمده است:
«از جانب عموم ملت و ارباب شریعت خواجه زنیل وكیل و ناظر و كلانتر كه به قوانین عدلیه و قواعد شرعیه و مراتب دینیه فیمابین رعیت به عدل و احسان و تأمین و امان و دین و ایمان به قانون مشروطهی مشروعهی مضبوطه رفتار و قرار و مدار نمایید و قسمی كه یك دینار ظلم و عدوان به مسلمین وارد نیاید و غیر از حق الخراج و زكوة ، چیزی از مسلمین نگیرد و به رییس سردار مسلمین برساند كه در خصوص مصالح عامه خود به مصرف مقرر شرعی صرف شود بر خلاف سابق.»
از دیگر اقدامات سید اجرای حدود اسلامی در محدودهی نفوذ خود بوده است. روایات شفاهی، دلالت بر تشكیل دادگاههای شرعی در لار، طی سالهای 1326 و 1327 قمری دارد. اجرای حدود اسلامی، با نظارت كامل و شدت عمل خاصی انجام میشد. استفاده از ابزار موسیقی و برگزاری جلسات موسیقی ممنوع شد. متخلفین از موازین شرعی، بشدت مجازات شدند و كوچكترین اغماضی دربارهی مجرمین در نظر گرفته نمیشد. اجرای حدود شرعی، با شدت عمل مأمورین، زمینههای نارضایتی را در اقشار مرفه و متوسط جامعهی شهری لار به وجود آورد و این طبقه، به تدریج، حمایت سیاسی و اقتصادی خود را از سید قطع نمود.
اقدام دیگر سید، انتشار رسالهی فقهی «احكام قانون ادارهی بلدیه» است كه در آن نظریات سید دربارهی كیفیت ادارهی شهر بر اساس موازین اسلامی بیان شده است. محتوای این رساله، پاسخ سید به پرسشهای زیر است:
1 ـ احكام قانون ادارهی بلدیه چیست؟
2 ـ دربارهی طهارت و نجاست و حلیت و حرمت، مثل قند و چای و نفت و شمع و جوهریات و مصنوعات بلاد كفره، چه میفرمایید؟
3 ـ بیع و شراء و تعاطی اسباب و آلات ملاهی و مناهی منكرات جایز است یا نه؟
4 ـ چه میفرمایید بعضی اخبار جواز دفّ و غنا و اجرت مغنیه و عروسی و عزا؟
5 ـ چه میفرمایید در حكم حَلْقِ لِحْیَه و محاسنتراشی؟
6 ـ چه میفرمایید در حكم عادت به وافور و تریاك و قهوه و تنباك ] تنباكو [ ؟
7 ـ نظر اجنبی به اجنبیه و بالعكس، جایز است یا خیر؟
8 ـ چه میفرمایید در جواز تداوی مرض به خمر؟
9 ـ چه میفرمایید در حكم اموال و املاك این مستبدین مشهور و معهود؟
10 ـ چه میفرمایید در حكم اعانه و اعوان ظلمه؟
11 ـ چه میفرمایید در احكام خود ظالم و فاسق؟
پاسخ سید به این پرسشها و دیگر سؤالات، گردآوری شد و در مجموعهای به نام احكام قانون ادارهی بلدیه به چاپ رسید. دیدگاههای او در این رساله، كاملاً شرعی و مبتنی بر تمایلات دینی است. از دیدگاه او، احكام قانون ادارهی بلدیه، عبارت از دفع مفاسد و جلب منافع و مصالح بلدیه است؛ ولی بر وجه مشروعیت عدل و احسان، نه بر وجه بدعت و ظلم و عدوان و قیاس و استحسان كه فارق بین اهل كفر و ایمان است.
اساس نظریات او را در اصل، «مشروعیت احكام» و مبارزهی همه جانبه با ظلم تشكیل میدهد و این اصول را در رسالهی جدید خود و ادارهی شهر و مناطق نیز به كار میبرد. انتشار رسایل سیاسی «مشروطهی مشروعه» و «قانون در اتحاد دولت و ملت» و اتكای او به موازین شرعی و اصولی، موجب شد كه متفكرین سیاسی عصر، او را در جناح «مشروطه خواهان» قلمداد كنند. واكنش او در مقابل اظهار مخالفت با مشروطیت و شعار مشروعهخواهان تهران بسیار صریح و بیانگر موضعگیری سیاسی اوست.مخالفت با مشروطه را مخالفت با اسلام دانست. در رسالهی «قانون در اتحاد دولت و ملت» آمده است:
«و اینكه مشروطه نمیخواهیم، دین نبوی خواهیم و به امثال این شعریات و مغالطات، بهانهی رد و ایراد و افروختن آتشكدهی استبداد و فتنه و فساد و افساد و قتل و غارت و تخریب بلاد به اصناف مضاعف آتش نمرود و شداد و یزید و ابن زیاد و تفریق و داد و اتحاد و شق عصای مسلمین و تفریق مؤمنین و ارصاداً لمن حارب الله و رسوله.....»
انتشار افكار او در رسایل سیاسی موجب واكنش شدید مشروعهخواهان علیه سید گردید و مواضع تندروانهی علیه محمدعلی شاه نیز مزید بر علت شد و دو گروه قدرتمند سیاسی و مذهبی آن ایام، در صدد مبارزهی جدی با آیتالله لاری برآمدند. اقدامات اصلاحی آیتالله لاری و پیروانش در محدودهی جنوب فارس و اثرات علمی در آن در اجرای حدود شرعی و انضباط عملی در رسانههای آن دوره، به طور گسترده انعكاس یافت و از او چهرهای اصولگرا و ثابت قدم به جامعهی سیاسی ایران نشان داد.
آیت الله لاری، با كمك و همراهی تجار جنوب و نیروهای نظامی وفادار عشایر و شبه عشایر منطقه، به مدت یك سال، نظم و كنترل اداری و سیاسی جنوب فارس را برعهده گرفت. او در اجرای احكام سیاسی و فقهی، فعال مایشاء بود و اعتنایی به واكنش دولتمردان و سردمداران سنتی فارس و مركز نداشت. با توجه به اقدامات ویرانگرانهی حبیب الله خان قوامالملك در شیراز و حمایت قطعی محمدعلی شاه از خانوادهی وی در این دوره، سید، با ارسال تلگرافی به مركز، موضعگیری خود را در قبال رویدادهای سیاسی اعلام نمود. او در این تلگراف، خاطر نشان كرد:
«اگر فوراً در مقام استرضای خاطر مشروطه خواهان و تأسیس مجلس شورای ملی برنیایید، خاك شیراز را اشغال و پیروانت را به خاك و خون خواهم كشید.»
موضعگیری تند سید و نامهی تهدیدآمیز او به محمدعلی شاه قاجار، عواقب سختی را برای نهضت او به دنبال آورد. شاه ایران مصمم شد تا با هر شیوهی ممكن، سید را سركوب نماید. «محمدعلی شاه» طی حكمی خطاب به حبیب الله خان قوام الملك، دستور حمله به لارستان را صادر نمود. از آنجاییكه تمامی نیروهای نظامی سید، در مأموریتهای خود و در نقاط دوردست مشغول تحكیم مواضع خود بودند، شهر لار و مردم آن، به طور عملی، در مقابل تهاجم مستبد بی دفاع بودند.
در یك بررسی كوتاه از موقعیت آیتالله لاری در سال 1326ه.ق، میتوان دریافت كه اقدامات او علیه خوانین محلی و كشته شدن بسیاری از سران سیاسی و احكام محلی در درگیری نابرابر سال 1326ه .ق در شهر لار، موجب برانگیخته شدن خشم بسیاری از گروههای سیاسی قدرتمند لارستان گردید و آنان، مترصد فرصتی جهت انتقام از این رویداد، منتظر حملهی نیروهای دولتی ماندند و در موقعیتهای بعدی، به عنوان نیروهای داخلی، علیه سید و همرزمانش، به اقدامات گستردهای دست زدند.معروفترین گروههای مخالف سید در این مقطع زمانی، عبارت از خوانین لار و فرزندان فتحعلی خان، خوانین بیدشهر، خوانین بستك، خوانین جویم، رؤسای هرمود و صحرای باغ و بخشی از رؤسای محلی اِوَز، بودند. آنان در یك اتحاد سیاسی و نظامی، تمامی توان خود را علیه سید و یارانش بسیج كردند و در تمامی تهاجمات دولتی به شهر لار شركت فعال داشتند.
از سوی دیگر، اقدامات قاطع سید در اجرای احكام شرعی و چاپ تمبر و عدم پرداخت مالیات به دولتمردان و تشكیل انجمنهای شهری و روستایی در سال 1326ه.ق، موجب شد تا دشمنان او، این اقدامات را با عناوین «تجزیهطلبی»، «خودمختاری سیاسی» و «تشكیل حكومت مستقل» معرفی نمایند و از آن، به عنوان دستاویزی قانونی برای حمله به سید و یارانش استفاده میكنند.
در یك برداشت كلی و عمومی میتوان گفت كه در هیچكدام از آثار قلمی و عملی سید، نشانی از «تجزیهطلبی» و «خودمختاری سیاسی» دیده نمیشود و اجرای احكام اسلامی و شرعی، از دیدگاه او، امری واجب و لازمالاجرا بود و از سالهای اولیهی ورود خود به جنوب فارس، آن را به اجرا رسانده بود. چاپ تمبر نیز راه حل موقتی برای مشكل ارتباطی جنوب فارس در دورهی استبداد صغیر به شمار میرفت. اقدامات او علیه دولت وقت و حكام محلی نیز در راستای روحیهی ظلم ستیزی او قابل تحلیل است و ربطی به حوادث مشروطیت و نتایج آن نداشت. تمایلات دینی و علاقهی وافر او به شرع مقدس اسلام و حمایت قاطع مردم محلی از او، موجب تشویق و تحریض او به اجرای احكام شرعی شد و در این اقدام، اهدافی جز انجام وظیفهی شرعی، براینمیتوان متصور بود و كاربرد واژهی تجزیه طلب برای او، امری غیر واقعی و تا حدی غیر منصفانه است؛ زیرا در موارد بسیار وطن خواهی و «مردم دوستی» او را میتوان به وضوح مشاهده نمود.
سید در رسالهی مشروطهی مشروعه و در دفاع از قانون ملی و مشروطهی مشروعه مینویسد:
«از تاریخ هشتاد سال تاكنون كه در عبرت و اعتبار و سیاحت و تجربه و اختیار كه خاطر داریم و به چشم بصیرت و حسن فطرت تعقل كردهایم، قریب ده كرور مسلمان داخله فرار به خارجه نمودهاند و با این واسطه، بلاد محرومهی ایران در تنزل و خواب و بلاد خارجه در ترقی و آبادی است. در این خصوص، یك عراق از بغداد الی كوفه و بصره پنج كرور ایرانی از هر صنف مشغول عمران و آبادی و تجارت هستند و از عرب در تمام ایران ده نفر نیست.»
اقدامات او، در راستای تحقق اهدافی بود كه به عنوان رهبر روحانی و مذهبی مدنظر داشت و آن را غایت حقیقی حیات سیاسی و اجتماعی خود تلقی میكرد.
بر همین اساس وی از مشروطیت و مشروطهخواهان، حمایت همه جانبهای را به انجام رسانید و در دورهی استبداد صغیر، با اقدامات عملی خود، به عنوان سرسختترین دشمن محمدعلی شاه و مستبدین شناخته شد.
اقدامات گوناگون سید و یارانش را باید در راستای روحیهی كاملاً مذهبی و ضد ظلم او جستوجو و تحلیل كرد و آن را ارزیابی نمود. سیر حوادث بعدی و واكنشدر مقابل آنان، بهترین و قطعیترین دلیل برای اثبات این مدعا است.
در بخشی از احكام جهاد سید آمده است:
«اعلان به همه جا و هركس از فرق ششصد كرور مسلمین داخله و خارجه و حتی برصبیان و نسوان واجب فوری است، جهاد و دفاع این كفار و اعوان این كفار و سد ابواب طمع و بهانهی مالیات و گمرك و قرنطینه.»
او در این اعلامیه، جهاد را بر نسوان و صبیان واجب دانسته كه همین امر، موجب گردید كه بعضی از علما، نسبت به صدور این فتوا، ایراداتی وارد سازند. سید، در پاسخ به این اظهارات، «بیانیهی دفاعیهی جنگ اول» را منتشر ساخت. اگرچه امكانات چاپ این رساله فراهم بود، اما نسخههای آن، در تعداد زیاد، تكثیر و توزیع گردید. او در بخش اول دفاعیه، وسعت خطر ورود احتمالی نیروهای روس و انگلیس را به خاك ایران برشمرده و نوشته بود:
«شدت فساد و افساد ایشان به حدی است كه اذا دخلوا قریه افسدو جعلو اعزه اهلها اذله و كذلك یفعلون، بلكه جمیع اسلحه و مال و منال و حال و لسان و جان و زبان و ایمان و اقتدار و اختیار مردم را من جمیع الجهات خواهند گرفت و میگیرند، حتی اختیار ملك و مالكیت و املاك و آب و زمین و آیین و عرض و ناموس به آنها نمیگذارند.»
بر این اساس و با دلایل فقهی مندرج در بیانیهی دفاعیه، سید جهاد علیه روس و انگلیس را حتی بر زنان و كودكان ایرانی واجب میداند. به این ترتیب، او در حالی كه فاقد هرگونه نیروی نظامی جهت اعمال قدرت بود، با تمام توان فكری، در مقابل تهاجم بیگانگان ایستاد و در مبارزهای شركت جست كه به دلایل گوناگون نمیتوانست از آن پیروز بیرون آید.
حمایت سیاسی ـ نظامی صولتالدوله قشقایی پس از انشقاق بزرگ ایل و نیز شكست او از نیروهای دولتی، نمیتوانست شامل حال سید گردد. از این رو سید به طرف «قیر» حركت نموده و از آنجا، به پیشنهاد بعضی از بزرگان جهرم، به آن شهر، مهاجرت نمود و مدت شش سال پایان عمرش را در این دیار گذرانید. سالهای پایانی زندگانی او، همراه با نوعی مبارزه علیه مظالم رفته بر جامعه بود و با اینكه او از هرگونه امكانات نظامی ـ مالی جهت اعادهی روزهای اقتدار بی بهره بود، اما فكر مبارزه و سازش ناپذیری او، همچنان پابرجای و استوار باقی مانده بود.
در یك جمعبندی میتوان گفت كه نهضت او، برخاسته از اصل ظلمستیزی و از تفكری كاملاً دینگرایانه و مذهبی و در چهارچوب مبارزهای جدی و مستمر با نمادهای «ظلم» صورت گرفت. در این راستا، بارزترین وجه مشخصهی چهرهی سیاسی سید و یارانش، ظلم ستیزی بوده است. او و یارانش توانستند دورهای از مبارزهای مقدس و كاملاً مذهبی را علیه مظاهر ظلم در منطقه شكل داده، صحنههای فراموش نشدنی را در سالهای مبارزه و قیام بهوجود بیاورند. نهضت او، با كمكهای مالی تجار لارستانی و با حمایت نیروهای ایلی و شبه ایلی جنوب فارس، با پشتوانهی قدرتمند و تقدس گونهاش، توانست سالهای اوج و اقتدار را در فارس شاهد باشد.
سالهای تنهایی
سالهای پیروزی پس از استبداد صغیر، نهضت او، به دلیل درگیریهای سنتی ـ ایلی دو عشیرهی قدرتمند فارس ـ بختیاریها و قشقاییهاـ مورد بیمهری مركز قرار گرفت و سالهای قیام پیآمدی ناخوشایند برای او و یارانش بهدنبال داشت. با همهی این احوال، سید، در جبهههای گوناگون فكری ـ نظامی داخلی و خارجی، به مبارزهای دست زد كه خشم بسیاری را برانگیخت. همین عوامل و عدم تواناییهای ساختاری جمعیت سید، ناهمگونی نیروهای همراه و ابعاد گستردهی حمایتهای سیاسی مركز از دشمنانش، در نهایت حركت او را به سوی افول و به سالهای ركود كشانید.
با همان كیفیت، «سید»، بهتدریج، نیروهای نظامی خویش را در درگیریهای متفاوت از دست داد و سرانجام در یك درگیری نابرابر، در سال 1332 ه .ق ناگزیر به «هجرت» و روی آوردن به سالهای مبارزهی فكری گردید. او در اواخر عمر، تمامی یارانش را از دست داد. ولی با همان تنهایی، باز هم برای مبارزه علیه مظاهر ظلم مصمم باقی ماند و در لحظات پایانی عمر سیاسی خویش، زمانی كه از هیچ گونه حمایت سیاسی برخوردار نبود، عزم خود را در راه ادامهی مبارزه تا آخرین حد تلاش، چنین بیان كرده است:
«بالفعل و در معنی، محبوس به حكم ابالیس انگلیس و روس (هستم) لكن بههیچوجه، قصور و فتور و ضعف و كسور نورزیده و تا آخر قطرهی خون، مصمم و ثابت القدم، به نحو اتم و الزم در شهادة و جهاد یزید و ابن زیاد به مواعید صادق صادق مصدق و كان حقاً علینا نصر المومنین و ان تنصروا الله ینصركم و یثبت اقدامكم هستم .»
سید، در نهایت، در روز جمعه، چهارم شوال سال 1342 ه .ق، برابر با پانزدهم اردیبهشت 1303 ه .ش و پنجم ماه مه 1924 میلادی، پس از اقامهی نماز جمعه، دعوت حق را لبیك گفت و در یكی از محلات جهرم، با تشییع جنازهی باشكوهی، به خاك سپرده شد. بدینسان، زندگی روحانی بزرگ لارستانی، پس از هفتاد و هفت سال عمر پربركت كه بخش اعظم آن در مبارزه و تلاش سپری شد، به پایان رسید.
منبع: "آیت الله لاری و جنبش مشروطه خواهی" نوشته "دکتر باقر وثوقی"
انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بهار 1383