دیشب عروسکم را ...
دیشب عروسکم را او داشت دسته مویی نرم و لطیف و زیبا حالا دو چشم سبزش غمگین و غصه دار است حالش کمی گرفته انگار بی قرار است او را بغل گرفتم مثل همیشه محکم گفتم نخور عزیزم یک ذره غصه و غم حتی بدون مو هم من عاشق تو هستم آن وقت بر سر او توری سفید بستم
|
|
|
|
|
|
نوشته شده
در
چهارشنبه 27 آذر 1392
توسط
مدیر پرتال
|
PDF
چاپ
بازگشت
|
|
|