ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 16 تير 1403
شنبه 16 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 1 بهمن 1388     |     کد : 6274

رايحه تعالي

وجود مبارك پيامبر‌گرامي‌(ص) به منزله جان عالم است...

جود مبارك پيامبر‌گرامي‌(ص) به منزله جان عالم است...؛ همانطوري كه خداي سبحان مجاري ادراكي و تحريكي ما را آفريد، ابزار درك و كار ما را خلق كرد، بدن، مغز و قلب ما را- همه اين شئون ظاهر و باطن را- آفريد، بعد فرمود: «ثُمَّ اَنشَأناهُ خَلْقاً آخَر»(1)؛ يا فرمود: «فَإذَا سَوَّيتُهُ وَ نَفَختُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدينْ»‌(2)؛ يعني اول من ابزار بدني انسان را فراهم كردم، بعد روح منصوب به‌خودم را به او اِفاضه كردم. در كل جهان هم همين‌طور است؛ كل جهان به منزله بدن وجود مبارك رسول گرامي است. كل اين جهان خلق شد، سماوات و أرضين و همچنين انبياء و اولياء؛ بعد ذات أقدس إله وجود مبارك پيامبر را به جهان اعطاء كرد كه «لَقَدْ مَنَّ‌الله عَلَي المُؤمِنينَ إذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً»‌(3).
ما بايد ببينيم عضو فلج هستيم يا عضو سالم. بالاخره اين جهان يك بدني دارد و يك جاني؛ ما بايد ببينيم در اين بين چه‌كاره‌ايم! اگر معاذ‌الله هيچ ارتباطي با پيامبر نداشته باشيم (نه معارف او را درك كنيم، نه احكام او را بفهميم و عمل كنيم) معلوم مي‌شود يك عضو فلج و مرده‌ايم.
اگر كسي مثلا دستش فلج بود نه سرما و گرما را احساس مي‌كند، نه نرمي و درشتي را، نه ساير مَلموسات را درك مي‌كند؛ فرمان هم نمي‌برد؛ يعني روح اگر فرمان داد، آن دست فلج نمي‌تواند اطاعت كند؛ نه مي‌فهمد، نه كار مي‌كند؛ چون فلج است. در حقيقت مرده است! آن اعضايي كه سالمند،‌ هم مي‌فهمند كه روح چه اراده كرده است، هم توان تدبير را دارند و اطاعت مي‌كنند.
ما به‌عنوان عضوي از اين جهان بايد خودمان را با آن حضرت بسنجيم كه چه اندازه احكام و حِكَم او را چه در بود و نبود، چه در بايد و نبايد، چه در حكمت نظري و عملي، چه در جهان بيني، چه در فقه و اخلاق بفهميم و عمل كنيم.
تعبير قرآن كريم هم درباره بعضي‌ها اين است كه اينها مرده‌اند. فرمود: «هَلْ يَستَوِي الأحياءُ وَ الاَمواتْ‌؛ آيا زنده و مرده يكسانند؟»(4). خُب معلوم است كه زنده و مرده يكسان نيستند؛ اين ديگر احتياج به وحي ندارد! وحي از عرش أعلي، از دَنا فَتَدَلّي(5) نازل بشود، «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأمينْ. عَلي قَلبِكَ»‌(6)، وحي نازل بشود كه زنده و مرده يكسان نيستند. خُب اين را همه مي‌دانند؛ زنده و مرده يكسان نيستند! اينكه محتاج به وحي نيست. مي‌گويد به چه دليل مرده است؟ براي اينكه با روحِ عالم ارتباط ندارد. نه مي‌فهمد كه پيامبر چه دستور داد و نه دستورش را عمل مي‌كند!
هر روز بايد اين ارزيابي را داشته‌باشيم كه در كجاي عالم قرار داريم؛ در اين هندسه معرفتي جايمان كجاست. و ذات أقدس إله هم أرحم‌الرّاحمين است. نفرمود هر كاري كه كرديد، هر لفظي كه گفتيد، فوراً ما دستور مي‌دهيم كه بنويسند! فرمودند مواظب باشيد؛ هر چه گفتيد، يك عده‌اي مي‌بينند شما چه گفتيد. حالا كِي مي‌نويسند، كي نمي‌نويسند، آن تابع دستور ماست؛ «مَا يَلفَظُ مِنْ قُولٍ إلا لَدَيهِ رَقيبٌ عَتيدٌ»‌. دو نفر نيستند كه يكي رقيب باشد، ديگري عَتيد؛ رقيب است، يعني رَقبه مي‌گشايد، مواظب است و مراقب؛ عتيد است، يعني مستعد و آماده است. چيزي از يادشان نمي‌رود. اگر كار خير باشد، فوراً مي‌نويسند، پاداش هم مي‌دهند. امّا خداي ناكرده اگر غفلتي باشد، فقط مراقبند؛ يعني در ذهنشان هست كه اين كار را كرده. اگر توبه و جبران كرد نمي‌نويسند و چنانچه توبه نكرد و جبران نكرد، ممكن است بنويسند.
(1) مؤمنون / 14،(2) حجر / 29 و ص / 72، (3) آل عمران / 164، (4) فاطر / 22 ، (5) نجم / 8، (6) شعراء /193 و 194


نوشته شده در   پنجشنبه 1 بهمن 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode