ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 30 آذر 1404
يکشنبه 30 آذر 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : چهارشنبه 8 آبان 1392     |     کد : 61925

پنجشنبه9 آبان 1392-25ذی الحجه 1434 -31اکتبر 2013

به دنبال حمله نیروی هوایی ارتش بعث عراق به کشتی‏های تجاری در خلیج فارس ...

9آبان - 25 ذی الحجه - 31 اکتبر

* 9 آبان در دفاع مقدس

* صدور قطعنامه 540 شورای امنیت در پی حملات عراق به کشتی ‏های تجاری در خلیج فارس(1362 ش)
اشاره:
به دنبال حمله نیروی هوایی ارتش بعث عراق به کشتی‏های تجاری در خلیج فارس از سال 1360، و نیز مختل کردن امنیت این منطقه در ادامه آن، قطعنامه شماره 540 شورای امنیت سازمان ملل در آخر اکتبر 1983 م برابر با نهم آبان 1362 ش صادر شد و حق کشتی رانی و بازرگانی آزاد در آب‏های بین المللی رامورد تاکید قرار داد و از همه کشورها خواست که آن را رعایت کنند. در این قطعنامه از دو طرف متخاصم خواسته شد که درگیری‏های خود را در خلیج فارس پایان داده و به تمامیت ارضی کشورهای ساحلی احترام بگذارند. در این قطعنامه همچنین از دو طرف خواسته بود که از هر اقدامی که صلح و امنیت بین‏المللی و همچنین حیات دریایی در منطقه خلیج فارس را در معرض مخاطره قرار می‏دهد خودداری ورزند.این قطعنامه در حالی صادر شد که عراق حملات خود را به پایانه و کشتی‏های نفتی ایران شدت بخشیده و بی‏توجه به منع سازمان ملل، به ناامنی منطقه می‏افزود. در قطعنامه 540 عناصر مثبتی وجود دارد از جمله: لزوم بررسی واقع بینانه جنگ، عدم اشاره به قطعنامه‏های قبلی شورا، عدم اشاره به آتش‏بس یا خروج نیروها، اشاره به گزارش هیئت بازرسی، حمله به مناطق مسکونی و تلاش دبیرکل برای رسیدن به راه حلی کامل، عادلانه و شرافتمندانه و قابل قبول برای هر دو طرف. این، اولین قطعنامه‏ای بود که به اتفاق آرا به تصویب نرسید و دارای سه رای ممتنع بود. هرچند این گمان می‏رود که صدور این قطعنامه، ناشی از گزارش هیئت اعزامی دبیرکل به منطقه باشد، ولی در واقع بیشتر از هر چیز، متأثر از عملیات والفجر 4 بود که اواخر مهرماه آن سال به اجرا درآمد و طی آن هفتصد کیلومتر مربع از منطقه عملیاتی به دست نیروهای اسلام افتاد.

* شهادت شهید حسن طالبی ‏‌فر (1359ش)
اشاره:
شهید حسن طالبی‏‌فر، این طالب و عاشق و شهادت، دوازدهم اردیبهشت سال ۱۳۳۹ش چشم به جهان گشود. او هم‏‌زمان با طلوع خورشید متولد شد، حسن در آغوش خانواده‏ای مذهبی و معتقد و پای‏‌بند به اصول اسلام و معتقدات مذهبی رشد کرد و سر‏انجام به ثمر نشست. این شهید به مطالعه و تحقیق و بررسی اعتقادات خود همت گماشت. میل به عبادت و مسجد رفتن را زیاد داشت روحیه‏‌ اخلاقی و تقوا در او آرام‏‌آرام می‌‏بالید. از سنین کودکی به نماز و روزه گرفتن علاقه شدید داشت. همین روح ایمان و کنجکاوی باعث شد که به مطالعه بپردازد. به خواندن قرآن و نهج‏البلاغه علاقه‏ای شدید داشت و مطالعه کتاب‏‌های مختلف مذهبی و سیاسی جزئی از برنامه‏‌اش بود. حسن به سحرخیزی عادت داشت و در کارهای خانه و پذیرش مسئولیت در محیط خانواده شرکت می‌‏کرد. حسن از نظر رفتار و اخلاق یک ایثارگر واقعی بود تا آنجائی که رفع نیاز از عهده او برمی‌‏آمد با کمال رضایت و بدون چشم‏داشت کمک می‌‏کرد. وی مبارزی سرسخت با زورگویان و ناحق‏‌گویان بود. شهید بزرگوار در سن ۱۴ سالگی از مهر پدری محروم گردید بعد از فوت پدر عزیزش، علاقه و جدیت بیش‏‌تری برای کار کردن در فصل تابستان از خود نشان داد تا بتواند مخارج تحصیل خود را مهیا کند و کمکی نیز به خانواده‏اش کرده باشد. تابستان به‏‌همراه مهندسین مشغول جاده‏سازی در روستا‏‌ها و شهرهای خوزستان شد. در زمان خفقان و اختناق و هنگامی‏‌که سیاهی ظلم و جور به سرزمین اسلامی‏‌مان سایه گسترده بود، حسن از جمله کسانی بود که در تظاهرات علیه رژیم منفور همراه برادرش کوکتول‏‌ملتف می‏‌ساخت و هنگامی‏که امام (ره) در تبعید بود و اعلامیه می‌‏فرستاد آن‌ها را جمع‏آوری می‌‏کرد و به روستا‌ها می‌‏برد و مطالب را برای آن‌ها بازگو می‌‏کرد و نسبت به رژیم سیاه منفور پهلوی افشاگری می‌‏نمود. حسن در سال ۱۳۵۷ش موفق به گرفتن دیپلم در رشته راه و ساختمان شد. شهید در اواخر فروردین ۱۳۵۹ش به خدمت مقدس سربازی شتافت. دوره آموزشی را در کرمان طی نمود سپس به شیراز منتقل و بعداً به پادگان زمینی دزفول منتقل گردید. در شهریور ۱۳۵۹ش جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع شد، وی تصمیم گرفت از پادگان به جبهه برود و با دوستان خود عهد بست که از فرمانده بخواهد آن‌ها را به جبهه بفرستد. فرمانده به آن‌ها می‌‏گوید فعلاً نوبت تیپ دزفول نشده است. حسین و چند تن از دوستانش مرتب پافشاری می‌‏کردند که به جبهه بروند و خوشبختانه در این میان از لشکر ۲۱ حمزه پیام می‏‌رسد که حدود ۳۰ نفر سرباز احتیاج داریم، آن‏‌ها نیز بی‏‌‌نهایت خوشحال می‌‏شوند و فرمانده قرار می‌‏گذارد که بین آن‌ها قرعه‏کشی شود ولی حسن به همراه چند تن از دوستانش می‌‏گویند قرعه چه به اسم ما باشد یا نباشد محبت فرمائید به جبهه اعزاممان کنید و آخر هم به آرزوی خود رسید و در‌‌ همان روز، او برای خداحافظی با یک لندیور ارتشی به دیدار مادر و خواهر و برادران و آشنایان رفت. حسن درحالی‏‌که اسلحه ژ-۳ در دست داشت و کوله‏پشتی و لباس رزم بر تن و ماشین از گل پوشیده شده بود، به منزل آمد. چون مادرش می‌‏پرسد فرزندم چرا این ماشین از گل پوشیده شده در جواب می‌‏گوید مادرجان! ما سرباز خمینی (ره) هستیم و به گفته او جهت دفاع از دین و میهن عازم جبهه‏ایم و بوسه بر دست و روی مادر می‌‏زند، گویا می‌‏داند که آخرین وداع است... حسن همراه سایر هم‏‌رزمانش که حدود ۲۰ الی ۳۰ نفر بودند مدت ۱۵ روز یا ۲۰ روز در میدان حق علیه باطل مردانه به مبارزه پرداختند و در این مدت چند بار به او پیشنهاد مرخصی می‌‏شود ولی حسن قبول نمی‌‏کند و می‌‏گوید شرمنده هستم به دزفول بروم درحالی‏‌که دشمن شهر ما را به موشک و توپ بسته و تا زمانی‏‌که زنده‏ام دفاع می‌‏کنم و اگر موفق بودیم و دشمن را بیرون کردیم به منزل خواهم رفت... حسن چند ساعت قبل از آن‏‌که به شهادت برسد به دوستان خود پیشنهاد می‌‏کند که در آب کرخه غسل کنند... او بعد از غسل شهادت، به راه می‌‏افتد... روز نهم آبان ۱۳۵۹ش متوجه می‌‏شوند که دشمن مزدور می‌‏خواهد که به سپاه اسلام حمله کند... در این حمله، گلوله‏‌ای به کتف حسن اصابت می‏‌کند و در همین حال فشنگ‏‌های او هم تمام شده ولی اسلحه دوست شهیدش را برمی‏‌دارد و حدود ۱۵ یا ۲۰ تن از دشمنان بعثی را به هلاکت می‌‏رساند که در همین حین، به‏‌علت اصابت گلوله‏هایی دیگر به قلبش، در تاریخ نهم آبان‏‌ماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی به درجه رفیع شهادت نائل می‌‏آید و به لقاءالله می‏پیوندد.

* شهادت شهید احمدرضا ربانی (1359ش)
اشاره:
شهید احمدرضا ربانی در سال ۱۳۴۳ش در خانواده‌ای روحانی دیده به جهان هستی گشود. تحصیلات ابتدایی را در یکی از مدارس مذهبی اصفهان گذراند و به‏‌دنبال اوج‌گیری مبارزات انقلابی، احمدرضا با این‏‌که نوجوانی بیش نبود، با الهام از تعالیم اسلامی که از خانواده‌اش آموخته بود، شروع به فعالیت کرد. بعد از پیروزی انقلاب شکوه‌مند اسلامی به عضویت کمیته مرکزی اصفهان درآمد و پس از چند ماه به تهران رفت و لباس سبز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بر تن نمود. در آنجا دوره‌های مختلف آموزش نظامی را در چند پادگان گذراند و پس از چند ماهی در پی فرمان امام (ره) برای سرکوبی ضد انقلابیون، به استان کردستان اعزام شد. او در شهرهای مختلف کردستان، همراه با دیگر برادران رزمنده به سرکوبی مهاجمین پرداخت و پس از چند ماه کوشش بی‌دریغ در منطقه کردستان به اصفهان بازگشت و در مدتی کوتاه به آموزش کاراته پرداخت. ربانی در اوایل تابستان سال ۱۳۵۹ش برای بار دوم عازم کردستان شد و در شهر دیوان‏‌دره که همواره مورد هجوم مهاجمین و گروهک‏‌های آمریکایی بود، به پاک‏‌سازی ضد انقلابیون پرداخت و یک‏‌بار نیز در راه سنندج - دیوان‏‌دره در تیررس دشمن قرار گرفت و از ناحیه سر به‏‌شدت مجروح و در بیمارستان بستری شد. احمدرضا در مهرماه سال ۱۳۵۹ش به شهر خود اصفهان بازگشت و بنا به فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر آموزش‏‌های نظامی، مسئولیت بسیج چند مسجد از جمله مسجد جامع این شهر را بر عهده گرفت و شروع به آموزش نظامی کرد. با آغاز جنگ تحمیلی، او نیز عازم جبهه شد و در شهر آبادان به‏‌همراه برادران سپاه پاسداران زاهدان به ستیز با دشمن پرداخت. احمدرضا پس از ۲ سال مبارزه، در پی به هلاکت رساندن گروهی از بعثیان در تاریخ نهم آبان‏‌ماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی در سن شانزده سالگی در ذوالفقاریه آبادان شربت شیرین شهادت را نوشید.

* عملیات ذوالفقاریه در منطقه آبادان و عقب‏ راندن دشمن از جزیره آبادان (1359 ش)

* 9 آبان در گذر تاریخ

* واگذاری امتیاز کشتیرانی در کارون به انگلیسی‌‏ها در زمان ناصرالدین شاه قاجار(1267ش)
اشاره:
یکی از امتیازاتی که در زمان ناصرالدین شاه قاجار به انگلیسی‏ها واگذار شد،آزادی کشتیرانی در رودخانه کارون در استان خوزستان بود. چرا که سیاستمداران این کشور از سال‏ها قبل به اهمیت رود کارون از جهات تجاری و اقتصادی و سیاسی پی برده بودند و امتیازی در این مورد می‏خواستند. این مجوّز که انگلیسی‏ها، نیم قرن برای به دست آوردن آن تلاش کردند، علاوه بر توسعه نفوذ سیاسی و نظارت بر نواحی جنوبی ایران، از نظر منافع تجاری، استفاده از این راه طبیعی برای حمل و نقل اجناس انگلیسی و هندی به شهرهای مرکزی از راه عادی بوشهر - شیراز - اصفهان بود. علت مخالفت ابتدایی دولت ایران با اعطای این امتیاز، هراس از روس‏ها بود، لیکن پس از اعطای امتیاز شیلات شمال‏به روس، امتیاز کشتیرانی در روخانه کارون به انگلیس واگذار شد.

* تصویب قانون سربازگیری در مجلس شورای ملی در جریان جنگ جهانی اول (1294 ش)
اشاره:
به دنبال تاخت و تاز نیروهای بیگانه در کشور در جریان جنگ جهانی اول و به خطر افتادن استقلال ایران، و همچنین ضعف قوای غیر منظم و محدود ژاندارمری موجب شده بود که در مقابل یکّه تازی بیگانگان، هیچ اقدامی از سوی دولت انجام نگیرد و فقط در برخی مناطق، افراد محلی از سر غیرت ملی در مقابل بیگانه مقاومتی کنند، که آن هم به سبب نابرابری تعلیمات و تجهیزات چاره ساز نبود. از این رو، مجلس، بهترین راه را جمع‏آوری سرباز از ولایات و روستاها پیش بینی کرد و قانون سربازگیری را به تصویب رساند. به موجب این قانون، هر روستا، برای تدارک عده‏ای سرباز برای حکومت، تعهد می‏نمود و در مقابل، دولت، خرج سرباز و کمک مالی به خانواده او را عهده دار می‏شد.

* تصویب انقراض حکومت قاجاریه توسط مجلس و آغاز دیکتاتوری «رضا خان پهلوی»(1304 ش)
اشاره:
تغییر حکومت قاجار و جایگزینی پهلوی، از سال‏های قبل مد نظر رضاخان میرپنج بود تا اینکه مسافرت طولانی احمدشاه به اروپا، بهترین فرصت را برای او مهیا نمود. در این هنگام با حمایت هواداران رضاخان در مجلس، احمدشاه از فرماندهی کل قوا عزل گردید و این مقام به رضاخان سردار سپه واگذار شد. پس از مدتی با فشار نظامیان بر مجلس شورای ملی، در جلسه نهم آبان 1304، ماده واحده مبنی بر خلع قدرت و انقراض سلسله قاجار به تصویب رسید. در پی این جلسه، خاندان کهنسال قاجاریه پس از یکصد و پنجاه سال سلطنت، با یک قیام و قعود ساده، به سرعت منقرض گردید و حکومت ننگینِ 53 ساله پهلوی آغاز شد. تصمیم مجلس در نهم آبان، بازتاب گسترده‏ای در مطبوعات جهان به دنبال داشت و تمام خبرگزاری‏ها، تغییرات ایران را با آب و تاب تمام در صفحات اول روزنامه‏های خود انتشار می‏دادند. در همان هنگام که دولت فروغی در تهران سرگرم برگزاری جشن تاجگذاری بود، احمد شاه قاجار در پاریس طی یک مصاحبه مطبوعاتی و صدور اعلامیه، عزل خود را از سلطنت، غیرقانونی خواند و آن را به زور اسلحه و قشون دانست. رضاخان سرانجام در 22 آذرماه 1304به سلطنت دائمی دست یافت و در چهارم اردیبهشت سال بعد تاجگذاری رضاخان نمود. پس از آن، محمدحسن میرزا ولیعهد با خواری راهی مرز گردید و رضاخان پهلوی که از آن پس والاحضرت اقدس خوانده می‏شد به ریاست حکومت موقت معین گردید. تصویب انقراض حکومت قاجار توسط مجلس شورای ملی ایران، با توطئه‏های پنهان و آشکار رضاخان پهلوی و وابستگان انگلیسی صورت گرفت. حدود یک ماه و نیم پس از آن، رضاخان، خود را شاه ایران خواند و سلسله پهلوی را تأسیس کرد.

* کارخانه ریسندگی و بافندگی سمنان طعمه حریق شد.(1349ش)

* مبادلات بازرگانی ایران و چین آزاد شد(1350ش)

* محمد انورسادات رئیس جمهوری مصر در جریان سفر خود به کشورهای خارجی برای یک دیدار کوتاه مدت از ایران وارد تهران شد(1356ش)

* اتاق اصناف تهران در مجلس شورای ملی مورد حمله قرار گرفت(1353ش)

* بین ایران و رومانی موافقتنامه ی علمی و فرهنگی امضاء و مبادله شد(1350ش)

* 25 ذی الحجه در گذر تاریخ

* درگذشت «ابن سراج» ادیب و شاعر بغدادی(316ق)
اشاره:
ابوبکر محمد ابن سراج در کودکی به مجلس درس ابوالعباس مبرّد، نحوی معروف آن عصر راه یافت و با هوش‏ترین شاگرد او گردید. پس از مرگ استاد به بررسی آراء و ارزیابی نظرها و گفته‏های علمای معروف این علم پرداخت. ابن سراج در زمینه‏ی علوم قرآنی، نویسندگی و شعر نیز مهارت بسیار داشت و درفن نویسندگی و شیوه‏ی نگارش از نثری فاخر برخوردار بود. ابن سراج در کتاب الاصول فی النحو، کوشیده است تامسایل نحوی را با نظم و ترتیبی خاص گردآوری کند، به گونه‏ای که می‏توان هر موضوع را در بخش معینی یافت.

* درگذشت «علامه سید ناصر حسین موسوی هندی» فقیه اصولی و محدث(1361 ق)
اشاره:
سیدناصر حسین هندی ملقب به «شمس العلماء» فرزند سیدحامدحسین، از بزرگان علمای هندوستان و مفتی و مرجع اهالی آن سامان، در نوزدهم جمادی الثانی سال 1284 ق به دنیا آمد. وی از محضر والد معظم و سیدمحمدعباس، تحصیل مراتب علمی نمود و در تمامی‏فضائل و کمالات نفسانیه یگانه بود. برادر وی «سید ذاکر حسین» نیز از علمای نامدار هند است و بر «کتاب عَبَقات» پدر خود شرحی نوشته است. دیوانُ الخُطَب، دیوان الشّعر، المَواعظ، نَفَحاتُ الاَزهار فی فَضایلُ الاَئِمَه الاَطهار(ع) از آثار اوست. سرانجام سیدناصر حسین، این فقیه اصولی و محدث رجالی در 77 سالگی بدرود حیات گفت و به لقاء اللَّه رسید.

* نزول سوره‏ ی دهر در شأن امام علی(ع)، حضرت زهرا(س) و امام حسن و امام حسین(ع) و روز خانواده
اشاره:
پس از آن که امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) برای برآوردن حاجت خویش، سه روز روزه را نذر کرده بودند و نوبت به ادای آن رسید، در سه روز متوالی مسکین و یتیم و اسیری به دَرِ خانه‏ی آن‏ها آمد و غذایى طلب کرد. آن بزرگواران نیز غذای خود را به آن‏ها داده و خود با آب، افطار نمودند. این خانواده‏ی کریم در مقابل این عمل، هیچ جزایی را از افراد نخواستند و اجرِ خود را از خدا طلبیدند. در این هنگام بود که وحی بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد و سوره‏ی دهر یا انسان در شأن امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) نازل گردید.

* پذیرش خلافت توسط امام علی(ع) پس از قتل عثمان در مدینه(35 ق)
اشاره:
پس از شورش مردم و قتل عثمان بن عفان خلیفه‏ی سوم در 18 ذی‏حجه‏ی سال 35 ق، مردم از امام علی(ع) خواستند تا خلافت را بپذیرد. با وجود امتناع ایشان، پافشاری و اصرار مردم باعث شد تا آن حضرت، خلافت را قبول کنند. اما تلاش گسترده‏ی امام برای اجرای عدالت و حقیقت خواهی ایشان در دوره‏ی حکومت، باعث شد که عده‏ای از صاحبان قدرت و ثروت به مخالفت با آن حضرت بپردازند و سه جنگ جمل، صفین و نهروان را به امام، تحمیل نمایند

* درگذشت فقیه جلیل و عالم مجاهد آیت‏ اللَّه «محمد غروی کاشانی» (1398 ق)
اشاره:
مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد غروی کاشانی از علما و مجتهدین مجاهد عصر ما و همکار و یار نزدیک مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی بود که در تهران سکونت داشت. او به سال 1314 هـ . ق برابر با 1275 هـ . ش در بیت علم و فقاهت دیده به جهان هستی گشود. پدرش مرحوم حاج محمد حسین نطنزی از علمای بزرگ و مراجع قرن سیزدهم هجری (حاکم شرع کاشان)، فرزند آیت الله العظمی حاج ملا احمد نطنزی (داماد فاضل نراقی) بود. وی قبل از این که به سنّ 9 سالگی برسد پدر خود را از دست داد و سرپرستی او را مادرش که فرزند یکی از بازرگانان سرشناس کاشان بود به عهده گرفت. آیت الله غروی تحصیلات مقدماتی و سطح را در کاشان نزد آیت الله مرحوم حاج ملا حبیب الله کاشانی و صرف و نحو را از آخوند ملاّ محمّدحسن نحوی (متوفّی 1340 هـ . ق) فرا گرفت. وی پس از چندی برای طیّ مدارج بالاتر رهسپار اصفهان شد و پای درس علمایی چون: آخوند ملاّ محمّد کاشانی، آقا سیّد مهدی دُرچه‌ای ، مرحوم جهانگیر خان قشقائی و میرزا احمد نشست و با اندوخته‌ای وافر از فلسفه، حکمت، ریاضی، فقه و اصول به زادگاه خود بازگشت و برای بار دوّم در جلسات درس و بحث ملاّ حبیب الله شریف شرکت نمود. معظّم له در سال 1341 هـ . ق برابر با 1301 هـ .ش عازم نجف اشرف گردید و چهارده سال در آن دیار از محضر: میرزا محمّدحسین نائینی، سیّد ابولحسن موسوی اصفهانی، شیخ ضیاء الدّین عراقی و شیخ اسد الله زنجانی بهره‌ها برد و موفّق به اخذ اجازة اجتهاد گردید و همچنین نجوم را از شمس تبریزی از علمای مقیم نجف آموخت. آیت الله غروی یکی دو سال آخر اقامت خود در نجف دچار بیماری ریوی شد و با شدّت آن، توان ماندن خود را در آن دیار از دست داد، به ناچار با تجویز پزشک معالج برای تغییر آب و هوا، با وجود آن که استادانش به وی تکلیف ماندن در حوزة علمیة نجف نموده بودند در خرداد 1314 این شهر را به قصد کاشان ترک کرد. مشارّالیه چند سالی در کاشان بود و سپس به مشهد مقدّس روی آورد و مدّت دو سال آنجا بود و بعد از آن به کاشان مراجعت کرد و به ارشاد خلق و رفع مشکلات آنان و تعلیم و تدریس اشتغال می ورزید تا این که در سال 1329 هـ .ش به تهران رفت و در آنجا سکونت اختیار کرد.آیت الله غروی خانه‌ای محقّر در جنوب تهران داشت که این منزل پایگاهی سیاسی، دینی، علمی و ادبی برای روحانیان، استادان، دانشجویان، شاعران و بازاریان و دیگر طبقات جامعه محسوب می‌شد. معظّم له گذشته از آن که در فقه و اصول و کلام و دیگر علوم شرعی کم نظیر بود، حکمت و ریاضی و ادبیّات تازی و فارسی را نیکو می‌دانست و به راز و رمز آن وقوفی کامل داشت. خطّش زیبا و در نگارش قلمش شیوا بود و در ترسّل به شیوة قائم مقام می‌نوشت. محفوظاتش بسیار بود به گونه‌ای که سوره‌ها و آیات بسیاری از قرآن مجید و خطبه‌های نهج البلاغه را در لوح خاطر داشت و اشعار فراوانی از شعرای عرب و عجم از متقدّم تا متأخّر می‌دانست و به تناسب در سخنرانی و کلام از آنها بهره می‌جست، سخنش شیرین و محفلش گرم بود. در عین فقاهت ذوقی عارفانه و طبعی شاعرانه داشت و در خور مقال گاهی بیتی می‌سرود و مثنوی مولانا را حفظ و به دقایق عرفانی آن آگاه بود و با شعر سعدی و حافظ انسی تمام داشت. آیت الله غروی مردی وارسته و عالمی پرهیزگار و روشنفکر و بسیار فروتن بود زندگی ساده‌ای داشت و امرار معاشش از راه اندک اجاره‌ای بود که از بازماندة املاک پدریش در کاشان حاصل می‌شد. وی با وجودی که وجوه شرعی بسیاری در اختیار داشت، دیناری از آن به مصرف شخصی خود نمی‌رسانید و در پرداخت این وجوه شرعی هم دقّت بسیاری داشت که گیرنده در خور استحقاق باشد چنانچه تشخیص می‌داد که گیرنده استحقاقی ندارد، در حدّ امکان از وجهی که از آن خود بود به وی می‌داد و یا از دیگران برای او یاری می‌خواست. او به قلم و درم مشکل‌گشای خلق بود و در این راه تا توان داشت از پای نمی‌نشست. وی فقیهی شجاع و عالمی پارسا و پیشوائی زنده دل بود که دین را از سیاست جدا نمی دانست. آیت الله غروی در نبرد بی امان با طاغوت شبانه روز تلاش کرد و جوانان پرشور را در جریان انقلاب اسلامی هدایت نمود. وی در دوران اختناق به طور علنی به تجلیل از مقام شهدای انقلاب اسلامی پرداخته و هنگام جنگ شش روزه نیز اجتماع و تظاهرات عظیمی بر ضد قوای اشغالگر صهیونیستی برپا کرده بود. آیت الله غروی در پنجم آذر 1357 برابر با 25 ذیحجّة الحرام 1398 در سن 82 سالگی در بیمارستان جم تهران درگذشت، جامعة روحانیّت تهران با وجود حکومت نظامی مراسم تشییع جنازة ایشان را صبح روز سه شنبه 7 آذر ماه اعلام کرد. در این مراسم مأموران برای متفرّق کردن جمعیّت تیراندازی نمودند و در نتیجه سه نفر شهید و چند تن مجروح شدند؛ در عصر همان روز پیکر آن عالم مبارز به کاشان انتقال یافت و پس از تشییع بی سابقه‌ای در این شهر ـ با وجود مخالفت و عدم رضایت مأموران حکومتی ـ در مقبرة خانوادگی پدرش مقابل بقعة ملاّمحسن فیض به خاک سپرده شد.

* 31 اکتبر در گذر تاریخ

* تولد «چیان کایْ ‏چِک» رئیس‏جمهور پیشین چین ملی (1886م) (ر.ک: 6 آوریل)

* برگزاری اولین مسابقه فوتبال در جهان (1901م)

* آزمایش اولین بمب هیدروژنی امریکا (1952م)

* حمله انگلستان و فرانسه به مصر پس از اعلام ملی شدن کانال سوئز (1956م)

* درگذشت «لویی ماسینْیون» خاورشناس معروف فرانسوی (1962م)

* ترور خانم «ایندیرا گاندی» سیاست‏مدار و نخست وزیر پیشین هند (1984م)

* کناره‏گیری داوطلبانه «ماهاتیر محمد» از نخست وزیری مالزی (2003م)


نوشته شده در   چهارشنبه 8 آبان 1392  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode