تا كنون چند بار اين جمله را به خود گفته يا از ديگران شنيدهايد: «من هرگز خودم را به خاطر اين كار نميبخشم»
يا «اي كاش وقتي پدر و مادرم زنده بودند به آنها محبت ميكردم» و جملاتي از اين دست كه در واقع همان احساس گناهي است كه اغلب آدمها آن را بارها تجربه كردهاند.
كارشناسان بر اين باورند كه احساس گناه دو جنبه مثبت و منفي دارد و تشخيص اين دو وجه براي برخي واقعاً مشكل است، اما اين بسيار مهم است كه بدانيد چه موقع احساس گناه كردن سودمند و چه موقع زيانبار است، چرا كه گاهي احساس گناه مثل يك ويروس روحي عمل ميكند
نه ويروسي كه شما را بكشد بلكه از نوعي كه همواره شما را خسته نگاه ميدارد و اميدتان را كاهش ميدهد و شما را متقاعد ميكند كه هرگز نميتوانيد احساس خوبي داشته باشيد.
اين ويروس حتي ميتواند آسيبهاي جدي به شما وارد كند. روانشناسان معتقدند وقتي احساس گناه ميكنيد، به نوعي تاييد نكردن خود را تقويت كرده و اعتماد به نفس و ارزشگذاري به خود را از دست ميدهيد. زماني كه در احساس ناشايستگي و احساس گناه به سر ميبريد، مشغول ريشه كن كردن و از بيخ و بن كندن اعتماد به نفس خود هستيد.
احساس گناه تلقين منفي ميكند
قرار گرفتن زير بار احساس گناه و خود محكوم كردن كمكم سبب ميشود شما باور كنيد كه ذاتاً آدم شيطانصفتي هستيد و يا اينكه هيچ انساني واقعاً خوب نيست. در حالي كه واقعاً چنين نيست. از طرفي ديگر احساس گناه شما را بيش از حد وظيفهشناس ميكند به طوري كه شما از هر عملي كه نتيجه منفي براي ديگران در بر داشته باشد ناراحت ميشويد و حتي گاهي موجب ميشود كه از نيازها و خواستههاي خودتان چشمپوشي كنيد.
گاهي اوقات نيز شما را بيش از حد حساس ميكند و نسبت به عملكرد، كلمات و تصميمات خود وسواس پيدا ميكنيد و به نشانههاي عملكرد اشتباهتان در قبال ديگران حساس ميشويد.
از ديگر آثار منفي احساس گناه بيتحركي است و براي غلبه بر ترس از كردار و گفتاري اشتباه، بهتدريج تصميم به سكون، سكوت و ماندن در موقعيت موجود ميگيريد.
احساس گناه مانع تصميمگيري شما ميشود. تصميمگيري درست همواره مهم است، اما شما مصون از گناه نيستيد همچنين شما را از همه هيجانات و احساسات موجودتان غافل ميكند و شما ديگر قادر نخواهيد بود كه از جنبههاي مثبت زندگيتان لذت ببريد و يا جنبههاي منفي را تجربه كنيد.
گاهي احساس گناه شبيه ماسك عمل ميكند، ماسكي براي باورهاي منفي در مورد خودتان. شايد شما واقعاً اعتماد به نفس پاييني داريد، اما ادعا ميكنيد كه دلايل اين احساس منفي غوطه وري در احساس گناهي است كه تجربه كردهايد. گاهي هم بهصورت غلط شما را راهنمايي يا جهت دهي ميكند. زيرا باورهاي غيرمنطقي چندي در پشت احساس گناه شما وجود دارد.
احساس گناه هميشه هم بد نيست
كاملا درست است كه احساس گناه از بسياري جهات انسانها را آسيبپذير ميكند، ولي بدون حس گناه نيز كمتر شاهد حركتهاي مثبت در جوامع بوده ايم و اگر در انسانها اين حس وجود نداشته باشد امكان فساد و تباهي انسانها يا در بهترين حالت، سكون انسانها بسيار وجود دارد. در واقع احساس گناه مانند بوق ماشين است.
از بوق براي جلوگيري از خطرات احتمالي استفاده ميكنند اما اگر پشت سر هم نواخته شود صدايش بيش از اندازه گوشخراش ميشود. فرزنداني هستند كه احساس گناه موجب بيداري وجدانشان ميشود، شوهراني نيز هستند كه بهعلت احساس گناه از راه كجي كه ميرفتند بازگشته و قبول مسئوليت كردهاند. ميتوان گفت گاهي اوقات انتقاد شديد از خود، زمينه بهتر شدن شماست.
اگر احساس گناه به شكل درست باشد ايجاد تعادل اخلاقي ميكند، به طور مثال شما ميخواهيد كار خلافي انجام دهيد و وجدان قدم به جلو ميگذارد و شما را قبل از آن كه ضرري متوجهتان شود هشيار ميكند و از راه كج منصرف ميسازد.
يا اينكه اگر غذاهايي مصرف ميكنيد كه براي قلب ضرر دارد، يا اگر آن قدر سيگار ميكشيد كه بدن خود را براي ابتلا به سرطان ريه يا بيماري قلبي مستعد ميسازيد، بهجاست اگر احساس گناه كنيد. به طور كلي هدف از احساس گناه، احساس خوب داشتن است يا بهتر بگويم وسيله رسيدن به هدف است.
همشهری استانها - ناهيد محمدپور