یک کاروان اینجا یک کاروان آنجا صدقافله خسته درقلب یک صحرا آنها همه بودند در جستجوی آب شد برکه ای پیدا چون تکه ای مهتاب شد برکه آیینه تابید در صحرا هرکس در آن میدید آینده خود را خورشید می تابید همراه او یک ماه هرکس شنید آنجا هذا علی مولاه