هوشمندي جهان هستي يكي از اركان چهارگانه هدايت است؛ از آنجا كه ميان هر شيء و كمال يا غايت آن، نظم عِلّي و معلولي برقرار است، بيشك حركت به سوي آن غايت و كمال، به هدايت نيازمند است و چون تمام موجودات، داراي شعور و فهم هستند، پس هدايت براي تمامي اشيا ضرورت دارد.
از نظر تكويني، چيزي در جهان هستي از هدايت الهي بيرون نيست؛ چنان كه قرآن كريم گفت و گوي حضرت موسي(عليهالسلام) با فرعون را اينگونه ذكر ميكند كه فرعون پرسيد: خداي شما كيست؟ حضرت موسي(عليهالسلام) جواب داد: ﴿قال ربّنا الّذي أعطي كلّ شيء خلقه ثمّ هدي﴾(1)؛ پروردگار ما كسي است كه جهاز تكاملي و ساختار مناسب هر چيزي را به او داد و آن را به مقصد ويژهاش هدايت كرد. پس خداوند هر چيزي را به سلاح كماليابي و هدايت دروني مجهّز كرده، او را راهنمايي كرده است تا با استفاده از آن، به سوي هدف نهايي خود حركت كند.
سه ركن ديگر هدايت، نظامهاي داخلي، فاعلي و غايي اشياست؛ نظام داخلي يعني هر چيزي داراي جهاز كماليابي مناسب است و نظام فاعلي آن كه بخشنده اين آمادگيهاست، تنها خداست و نظام غايياش در پيمودن راه مستقيم به سوي مقصود و مقصد نهايي نهفته است.
قرآن كريم سراسر جهان هستي را داراي شعور و هدايت ميداند؛ ﴿و إن منشيءٍ إلاّ يسبّح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم﴾(2) و ﴿ربّنا الّذي أعطي كلّ شيءٍ خلقه ثمّ هدي﴾(3) و ﴿سبّحِ اسم ربّك الأعلي٭ الّذي خلق فسوّي٭ و الّذي قدّر فهدي﴾.(4) هر چيزي را خدا هدايت ميكند؛ يعني آن شيء مهتدي شعور و علم دارد، وگرنه چگونه آيت خداي عليم حكيم ميتواند باشد؟
پس اگر شرط هدايت پذيري، داشتن شعور باشد، هر چيزي در عالم شعور دارد. چون خداوند تمام عالم را داراي «هدف و شعور و هدايت» ميداند. از اين رو، بسياري از واژهها كه از منظر برخي مجازاً استعمال شدهاند، از منظر ديگران حقيقتاند؛ مثلاً «و اسئلِ القرية»(5) مجاز به حذفِ مضاف نيست و اگر كسي از «قريه» نتوانست بپرسد، بر اثر آن است كه زبان آن را نميداند و اين نقص خود اوست.
پس به شهادت تسبيح سراسر جهان؛ ﴿و إن من شيءٍ إلاّ يسبّح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم﴾ و نيز به گواهي همراهي اينها با برخي از پيامبران در تسبيح
خداوند؛ ﴿إنّا سخّرنا الجبال معه يسبّحن بالعشي و الإشراق﴾(6)، سؤال از اينها حقيقت است، نه مجاز.
بنابراين، تنها مردان الهي نيستند كه شب و روز تسبيحگوي حقند و داد و ستدهاي دنيوي، آنان را از ياد خدا غافل نميكند، بلكه كوهها و بيابانها با حضرت داود(عليهالسلام) صبحگاهان و شامگاهان، خداوند را تسبيح ميگفتند.
از اين رهگذر معلوم ميشود كه اگر كسي اهل تسبيح باشد، از كاروان در حال حركت مسبّحان عقب نيفتاده است، نه جلو باشد كه سبب غرور شود. چون سالكان هوشيار و اهل تسبيح ميفهمند كه با ميلياردها موجود ديگر در حال حركت تسبيحي هستند.
1 ـ سوره طه، آيه 50.
2 ـ سوره اسراء، آيه 44.
3 ـ سوره طه، آيه 50.
4 ـ سوره اعلي، آيات 3 ـ 1.
5 ـ سوره يوسف، آيه 82.
6 ـ سوره ص، آيه 18.
هدايت در قرآن ، ص 33-35.