از آن جايي که مقصود حقيقي انسان، نيل به كمال مطلق و قرب خداي سبحان است، فقط چيزي به حال راه و هدفش سودمند است كه از خداوند باشد. آنگاه وصف ممتاز «هدايت» را داراست و هر چيزي كه از خداوند نباشد، «هوا» است نه «هُدي»؛ يعني اگر برهان عقلي از خداوند حكايت نكند و بشر را به سَمت او فرانخواند، بيترديد هواست، نه هُدا، و اگر دليل نقلي نيز از آن ناحيه نباشد و به آن جهت راه ننمايد، آن هم هواست، نه هُدا. از اين رو خداوند فرمود: ﴿فإمّا يأتينّكم منّي هدي فمن تبع هُداي﴾.(1)
آري، پيام آيه اين است كه هرگونه دليلي، عقلي يا نقلي، بايد از خداوند باشد و معيار و نصاب آن هم معلوم است؛ چنان كه وقتي اثر مثبتي بر آن بار ميشود كه صرف تئوري و مفهوم ذهني نباشد، بلكه به انسان سالك برسد. زيرا نصب علامت و طرح دليل پيش از بلوغ به بشر، صبغه حجّت خدايي ندارد و اگر بدان توجّه و طبق آن عمل نشد، كيفر دوزخ را به همراه ندارد؛ يعني هدايت الهي، برهان قطعي عقلي يا دليل معتبر نقلي، گذشته از بلوغ علمي و رسيدن به نصاب حجّيت و اعتبار، بلوغ عيني هم بايد داشته باشد و به دست افراد مسئول برسد تا از هر جهت «حجّتِ بالغ» خدا باشد؛ ﴿قل فلِلّه الحجّة البالغة﴾(2)، وگرنه ترك و مخالفت ناشي از جهل و سهو و نسيان و غفلت، هيچ پيامد منفي ندارد.
لازم نيست پيك الهي جداگانه با همه افراد برخورد داشته باشد و پيام خدا را به صورت دعوت خصوصي به آنها برساند، بلكه ارائه آن در مجتمع انساني، بهگونهاي كه هر فرد آگاه و متتبّع متعارف، پس از جستوجوي بدون عسر و حرج بتواند به آن دست يابد، كافي است .
هدايت الهي اعمّ از پيامبر و امام و سنّت و سيرت معصومانه آنان است؛ چنان كه اعم از برهان عقلي و نقلي است. براي برخي سالكانِ رهياب و گوهرشناس و جامع شرايط علمي و عملي سلوك، شهود قلبي نيز پس از عَرْضِ بر شهود ولي معصوم، هدايت معتبر است.
به هر حال، همه انسانها، انبيا و امّتها، مشمول خطاب ﴿يأتينّكم﴾(3) هستند. زيرا اگر مقصود از هدايت، برهان عقلي يا شهود قلبي باشد، شمول آن به پيامبران روشن است، و چنانچه مراد از هدايت، پيامبر و امام باشد، شمول آن نسبت به خود آنان نيز آشكار است. چون داراي دو شخصيّت هستند: حقيقي و حقوقي؛ شخصيت حقيقي آنان همانند همگان، مورد خطاب واقع ميشود كه بايد در برابر شخصيت حقوقي خود، خاضع باشند.
1 ـ سوره بقره، آيه 38.
2ـ سوره انعام، آيه 149.
3 ـ سوره بقره، آيه 38.
هدايت در قرآن، ص31-33.