ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : شنبه 16 تير 1403
شنبه 16 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 1 دي 1388     |     کد : 5961

روضه‌خواني رهبر معظم انقلاب براي حضرت قاسم ( ع)

بعد از لحظاتى گرد و غبار ميدان فرو نشست. امام حسين (ع) بالاى سر اين نوجوان ايستاده و دارد با حسرت به او نگاه مى‏كند. آن نوجوان هم در حال جان دادن است و پا را تكان مى‏دهد...

بعد از لحظاتى گرد و غبار ميدان فرو نشست. امام حسين (ع) بالاى سر اين نوجوان ايستاده و دارد با حسرت به او نگاه مى‏كند. آن نوجوان هم در حال جان دادن است و پا را تكان مى‏دهد. امام مي‌فرمايد: كسانى كه تو را به قتل رساندند، از رحمت خدا دور باشند.
به گزارش خبرنگار باشگاه خبري فارس «توانا»، مقام معظم رهبري در يكي از سخنراني‌هاي خود در خصوص نحوه شهادت حضرت قاسم (ع) مي‌فرمايند: «...من امروز مى‏خواهم از روى مقتل «ابن‏طاووس» كه در كتاب «لهوف» است، يك چند جمله‌اي ذكر مصيبت كنم و چند صحنه از اين صحنه‏هاى عظيم را براى شما عزيزان بخوانم. البته اين مقتل، مقتل بسيار معتبرى است. اين سيدبن‏طاووس كه على‏بن‏طاووس باشد، فقيه است، عارف است، بزرگ است، صدوق است، موثق است، مورد احترام همه است، استاد فقهاى بسيار بزرگى است؛ خودش اديب و شاعر و شخصيت خيلى برجسته‏اى است. ايشان اولين مقتل بسيار معتبر و موجز را نوشت. البته قبل از ايشان مقاتل زيادى است. استادشان، ابن نما مقتل دارد، شيخ طوسى مقتل دارد، ديگران هم دارند. مقتل‌هاى زيادى قبل از ايشان نوشته شد، اما وقتى «لهوف» آمد؛ تقريباً همه آن مقاتل تحت‏الشعاع قرار گرفت. اين مقتلِ بسيار خوبى است؛ چون عبارات، خيلى خوب، دقيق و خلاصه انتخاب شده است. من حالا چند جمله از اينها را مى‏خوانم.
يكى از اين قضايا، قضيه به ميدان رفتن «قاسم‏بن‏الحسن» است كه صحنه بسيار عجيبى است. قاسم‏بن‏الحسن (عليه‏الصلاةوالسلام) يكى از جوانان كم سالِ دستگاهِ امام حسين (ع) است. نوجوانى است كه «لم يبلغ الحلم»؛ هنوز به حدّ بلوغ و تكليف نرسيده بوده است. در شب عاشورا، وقتى كه امام حسين (ع) فرمود كه اين حادثه اتفاق خواهد افتاد و همه كشته خواهند شد و گفت شما برويد و اصحاب قبول نكردند كه بروند، اين نوجوان سيزده، چهارده‏ساله عرض كرد: «عمو جان! آيا من هم در ميدان به شهادت خواهم رسيد؟» امام حسين (ع) خواست كه اين نوجوان را آزمايش كند ـ به تعبير ما ـ فرمود: «عزيزم! كشته‏شدن در ذائقه تو چگونه است؟» گفت «احلى من العسل»؛ از عسل شيرين‌تر است.
ببينيد؛ اين، آن جهت‌گيرى ارزشى در خاندان پيامبر است. تربيت ‏شده‏هاى اهل بيت (ع) اين‏گونه‏اند. اين نوجوان از كودكى در آغوش امام حسين (ع) بزرگ شده است؛ يعنى تقريباً سه، چهار ساله بوده كه پدرش از دنيا رفته و امام حسين تقريباً اين نوجوان را بزرگ كرده است؛ مربى‏ به تربيت امام حسين(ع) است. حالا روز عاشورا كه شد، اين نوجوان پيش عمو آمد. در اين مقتل اين‏گونه ذكر مى‏كند: «قال الرّاوى: و خرج غلام». آن‏جا راويانى بودند كه ماجراها را مى‏نوشتند و ثبت مى‏كردند. چند نفرند كه قضايا از قول آنها نقل مى‏شود. از قول يكى از آنها نقل مى‏كند و مى‏گويد: همين‏طور كه نگاه مى‏كرديم، ناگهان ديديم از طرف خيمه‏هاى ابى‏عبداللَّه (ع)، پسر نوجوانى بيرون آمد: «كانّ وجهه شقّة قمر»؛ چهره‏اش مثل پاره ماه مى‏درخشيد. «فجعل يقاتل»؛ آمد و مشغول جنگيدن شد.
اين را هم بدانيد كه جزئيات حادثه كربلا هم ثبت شده است؛ چه كسى كدام ضربه را زد، چه كسى اوّل زد، چه كسى فلان چيز را دزديد؛ همه اينها ذكر شده است. آن كسى كه مثلاً قطيفه حضرت را دزديد و به غارت برد، بعداً به او مى‏گفتند: «سرق‌القطيفه»! بنابراين، جزئيات ثبت شده و معلوم است؛ يعنى خاندان پيامبر (ص) و دوستانشان نگذاشتند كه اين حادثه در تاريخ گم شود.
«فضربه ابن فضيل العضدى على رأسه فطلقه»؛ ضربه، فرق اين جوان را شكافت. «فوقع الغلام لوجهه»؛ پسرك با صورت روى زمين افتاد. «وصاح يا عمّاه»؛ فريادش بلند شد كه عموجان «فجل الحسين عليه‏السّلام كما يجل الصقر». به اين خصوصيات و زيبايي‌هاى تعبير دقت كنيد! صقر، يعنى باز شكارى. مى‏گويد حسين عليه‏السّلام مثل باز شكارى، خودش را بالاى سر اين نوجوان رساند. «ثمّ شدّ شدّة ليث اغضب». شدّ، به معناى حمله كردن است. مى‏گويد: مثل شير خشمگين حمله كرد. «فضرب ابن‏فضيل بالسيف»؛ اول كه آن قاتل را با يك شمشير زد و به زمين انداخت. عده‏اى آمدند تا اين قاتل را نجات دهند، اما حضرت به همه آنها حمله كرد. جنگ عظيمى در همان دور و برِ بدن «قاسم‏بن‏الحسن»، به راه افتاد. آمدند جنگيدند؛ اما حضرت آنها را پس زد. تمام محوطه را گرد و غبار ميدان فرا گرفت. راوى مى‏گويد: «وانجلت الغبر»؛ بعد از لحظاتى گرد و غبار فرو نشست. اين منظره را كه تصوير مى‏كند، قلب انسان را خيلى مى‏سوزاند: «فرأيت الحسين عليه‏السّلام»: من نگاه كردم، حسين‏بن على عليه‏السّلام را در آنجا ديدم. «قائماً على رأس الغلام»؛ امام حسين (ع) بالاى سر اين نوجوان ايستاده است و دارد با حسرت به او نگاه مى‏كند. «و هو يبحث برجليه»؛ آن نوجوان هم با پاهايش زمين را مى‏شكافد؛ يعنى در حال جان دادن است و پا را تكان مى‏دهد. «والحسين عليه‏السّلام يقول: بُعداً لقوم قتلوك»؛ كسانى كه تو را به قتل رساندند، از رحمت خدا دور باشند. اين يك منظره، كه منظره بسيار عجيبى است و نشان‏دهنده عاطفه و عشق امام حسين (ع) به اين نوجوان است و در عين ‏حال فداكارى او و فرستادن اين نوجوان به ميدان جنگ و عظمت روحى اين جوان و جفاى آن مردمى كه با اين نوجوان هم اين‏گونه رفتار كردند...»

بيانات مقام معظّم رهبرى در خطبه‏هاى نماز جمعه تهران‏ 18 ارديبهشت 1377




نوشته شده در   سه شنبه 1 دي 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode