ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 25 آذر 1404
سه شنبه 25 آذر 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : پنجشنبه 17 مرداد 1392     |     کد : 57731

امام سجاد(ع) و نهضت توابين‏ در تاریخ

شناخت سيره ایمه‏عليهم السلام با موانعى مواجه است كه عبارتند از:



هدف اصلى از تحقيق و كاوش در زندگى معصومين‏عليهم السلام، در حقيقت شناخت مواضع دينى، سياسى و اجتماعى آنها براى دست يابى به پيام‏ها، درس‏ها و عبرت‏هايى است كه در سيره عملى آنها ديده مى‏شود. «امام»، جلودار و قافله سالار كاروان صالحان براى رسيدن به كمال مطلوب و سعادت دنيوى و اخروى است. «امامت»، هدايت خلق به سوى خداست، پس كسانى مى‏توانند رهرو راه ولايت و رهبرى باشند كه پيشواى خود را آن گونه كه شايسته است، شناخته باشند تا به بركت آن معرفت، سيره عقيدتى و عملى آنها را الگوى خويش سازند. 

عيسى ساجدى ‏فر در شماره ی 54 فصلنامه ی کوثر نوشت: شناخت سيره ایمه‏عليهم السلام با موانعى مواجه است كه عبارتند از:

تاريخ‏هاى خلافتى و سلطنتى، دروغ‏هاى تاريخى، خلأهاى تاريخى و نقاط مبهم، حذف بعضى از صحنه‏هاى مهم تاريخى، بيان نشدن جغرافياى تاريخى، بيان نشدن شرايط و موقعيت حوادث، تأثير گرايش‏هاى مورخان در نقل و بيان تاريخ، از قلم افتادن بعضى از حوادث تاريخى، مخفيانه بودن حركت‏هاى انقلابى شيعيان و محدود بودن ایمه‏عليهم السلام در ارتباط با شيعيان و بيان مواضع آنها.

با وجود موانع فوق، هر كاوشگر و محقق كوشايى مى‏تواند از لابه لاى گزارش‏هاى تاريخى و قراین و شواهد موجود، با ظن و گمان به واقعيت پى‏ببرد. در اين نوشتار سعى ما بر آن است تا به يارى خداوند، موضع امام سجادعليه السلام را در «نهضت توابين» به دست آوريم كه آيا آن حضرت با اين قيام موافق بود يا مخالف؟

قبل از پرداختن به جواب اين سوال مهم، لازم است نهضت توابين را به طور اجمالى بررسى نماييم.



علل و عوامل نهضت‏

بعد از شهادت امام حسين‏عليه السلام، شيعيان كوفه به خاطر بى‏وفايى و پيمان شكنى كه نسبت به آن حضرت از خود نشان داده بودند، به شدت پشيمان بودند. آنها به امام حسين‏عليه السلام نامه نوشتند و عاجزانه اصرار كردند تا آنها را از ظلم و جور امويان نجات دهد. اگرچه امام حسين‏عليه السلام بايد براساس رسالت الهى خويش اقدام به امر به معروف و نهى از منكر مى‏كرد و در مقابل ظالمان موضع مى‏گرفت، حتى اگر كوفيان از او دعوت نمى‏كردند، ولى دعوت آنها نيز يكى از علل قيام امام و حركت او به طرف كوفه بود. با اين وجود، آنها بعد از دعوت امام حسين‏عليه السلام او را تنها گذاشتند و يارى‏اش نكردند!

كوفيان براى سومين بار، در حادثه كربلا طعم تلخ شكست و زبونى را در مقابل شامى‏ها چشيده بودند. آنها تنها راه جبران گناه عظيم كشته شدن امام و شكست‏هاى تحقير كننده خويش را، قيام و خونخواهى امام حسين‏عليه السلام مى‏دانستند و مى‏گفتند: ما مثل بنى‏اسرایيل شده‏ايم كه حضرت موسى براى جبران نافرمانى و برگشت از گوساله پرستى آنها، دستور داد يكديگر را بكشند. تنها راه توبه ما نيز قيام و كشتن دشمنان است... «انكم ظلمتم انفسكم باتخاذكم العجل فتوبوا الى باریكم فاقتلوا انفسكم ذلكم خيرلكم عند باریكم فتاب عليكم...»1

آنان به دليل پشيمانى از اعمال گذشته خود، در تاريخ اسلام به «توابين» شهرت يافتند.2



اولين جلسه مشورتى‏

در سال 61 ه .ق. نخستين گردهمايى توابين در منزل سليمان بن صُرَد خزاعى، از اصحاب پيامبر و بزرگان شيعيان كوفه، تشكيل شد. شركت كنندگان حدود صد نفر از دليران و بزرگان شيعه بودند و همگى متجاوز از شصت سال داشتند كه اين عامل سِنى، دليل بلوغِ تفكر مذهبى و پختگى رفتار آنها بود.



رهبران نهضت‏

نهضت توابين تحت رهبرى پنج نفر از قديمى‏ترين و معتمدترين ياران حضرت على انجام گرفت كه عبارتند از: سليمان بن صرد خزاعى، مسيب بن نجبه فرازى، عبدالله بن سعد بن نفيل ازدى، عبدالله بن والى تيمى و رفاعة بن شداد بجلى.3

سليمان از اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و حضرت على‏عليه السلام بود و در جنگ جمل و صفين حضور داشت. بعد از هلاكت معاويه، شيعيان در خانه سليمان جمع شدند و به امام حسين‏عليه السلام نامه نوشتند و او را دعوت به قيام نمودند. چهار نفر ديگر، از تابعين به شمار مى‏رفتند و هميشه در صف مقدم فعاليت‏هاى شيعيان كوفه قرار داشتند و به خاطر خلوص نيت و فداكارى در راه اهل‏بيت، مورد احترام شيعيان بودند.



نتيجه اولين گردهمايى‏

در نخستين جلسه توابين، سليمان به عنوان رهبر نهضت انتخاب شد. او در همان جلسه معيارهاى بسيار دقيق و سختى را براى عضوگيرى بيان نمود.4 و خطوط سياسى، نظامى و پشتوانه مالى نهضت را ترسيم نمود.

شيعيان در طول سال‏هاى 61 - 64 ه .ق. مشغول جمع آورى اسلحه و عضوگيرى بودند.



مرگ يزيد و سقوط كوفه‏

وقتى خبر مرگ يزيد (64 ه .ق.) به كوفه رسيد، مردم كوفه شورش كردند و عمربن حريث، حاكم كوفه را از قصرش بيرون نمودند و با عبدالله بن زبير كه در حجاز مدعى خلافت بود، بيعت نمودند.5 عبدالله بن زبير نيز عبدالله بن يزيد را به فرمانروايى كوفه تعيين كرد و به اين وسيله كوفه در اختيار ابن زبير قرار گرفت. سليمان بن صرد به شهرهاى بصره و مداین نامه نوشت و از رهبران شيعيان آن شهرها جهت شركت در خونخواهى سيدالشهداءعليه السلام دعوت نمود. آنها نيز استقبال كردند.6 قرار شد «جنبش» به صورت پنهانى فعاليت، تبليغ و جذب نيرو نمايد. عده‏اى را نيز مسوول جمع آورى اموال و هدايا از جانب شيعيان نمودند تا اسلحه و تجهيزات جنگى را فراهم سازند. زمان شروع نهضت، آغاز ربيع الثانى سال 65 ه .ق. معين شد. محل تجمع آنها «نخيله» و شعارشان «يالثارات الحسين» بود.7



ورود مختار به كوفه و تبليغات او

مختار يكى از پيروان اهل‏بيت بود كه با توابين در قيام عليه بنى‏اميه و خونخواهى سيدالشهداءعليه السلام هم عقيده بود. ولى او معتقد بود كه سليمان بن صرد صلاحيت نظامى و تجربه كافى براى فرماندهى و رهبرى قيام را ندارد. مختار خود را به عنوان نماينده محمد بن حنفيه، سزاوارتر به رهبرى مى‏دانست، به همين دليل به تبليغات عليه سليمان بن صرد پرداخت. او مى‏گفت: «سليمان فقط مى‏خواهد قيام كند، هم خودش را به كشتن مى‏دهد، هم شما را. او بصيرت و دانش جنگى كافى ندارد.»

مختار سعى در متفرق كردن ياران سليمان نمود. اگرچه توابين به سليمان بيشتر از مختار اعتماد داشتند، ولى تحت تأثير سخنان مختار قرار گرفتند. حدود دو هزار نفر از توابين جذب مختار شدند، در بقيه افراد نيز سستى ايجاد شد، به طورى كه از 16 هزار نفرى كه در ليست توابين ثبت نام كرده بودند، فقط چهار هزار نفر در روز موعود حضور يافتند و على‏رغم سه روز توقف توابين در نخيله، فقط هزار نفر به جمع آنها افزوده شد. از مداین و بصره نيز فقط 500 نفر در قيام شركت كردند.



پيشنهاد رد شده‏

قبل از حركت از اردوگاه نخيله، عبدالله بن سعد بن نفيل كه يكى از رهبران نهضت بود، به سليمان گفت: حالا كه ما به خونخواهى حسين‏عليه السلام بيرون آمده‏ايم و قاتلان حسين همگى در كوفه هستند - از جمله عمربن سعد - پس اينها را بكشيم.8

بقيه ياران سليمان نيز رأى او را تأييد نمودند و گفتند: اگر ما به سوى شام برويم فقط به عبيدالله بن زياد دست خواهيم يافت، در حالى كه بيشتر افراد مورد نظر و قاتلان سيدالشهداء در كوفه هستند. سليمان با آنها مخالفت نمود و گفت: لازمه جنگيدن با كوفيان، جنگيدن با اقوام و خويشان است و قاتل اصلى هم ابن زياد است.9

سپاه توابين به طرف شام به حركت درآمد. توابين در مسير راه، يك شبانه روز در كنار قبر سيدالشهداءعليه السلام توقف نمودند و بسيار گريه كردند.10 سپس بى‏وقفه بيابان‏ها را درنَوَرديدند تا به «عين الورده» رسيدند و درآن جا با سپاه شام به فرماندهى عبيدالله بن زياد - كه تعداد آنها حدود سى‏هزار نفر بود - وارد جنگ شدند. سپاه شام به طور وحشتناكى بر آنها حمله ور شد. توابين نيز از خود دلاورى و صلابت وصف‏ناپذيرى نشان دادند. نبرد، سه روز طول كشيد. رهبران توابين، يكى بعد از ديگرى به شهادت رسيدند. تنها يكى از آنها (رفاعة بن شداد) باقى ماند كه دستور عقب‏نشينى به طرف كوفه را صادر نمود.



نتيجه قيام‏

ثمره قيام توابين عبارت بود از:

1. ايجاد رعب و وحشت بر قلوب جنايتكاران اموى، چون قيام آنها شديدترين نهضتى بود كه تا آن موقع به وقوع پيوست.11

2. زمينه سازى سياسى و نظامى براى قيام مهم ترى كه توسط مختار به وقوع پيوست. در واقع، قيام توابين «تشيع» را قدمى ديگر به طرف وجودى مستقل به پيش برد.

3. اين قيام سبب شد تا خاكستر از روى آتش تشيع برداشته بود و آتش دل‏هاى داغديده آنها فروزان‏تر شود و در نهايت، منجر به نابودى حكومت امويان گردد.12



شرايط سياسى، اجتماعى امام سجادعليه السلام‏

اگر بخواهيم به طور دقيق‏تر موضع امام سجادعليه السلام در قبال قيام‏هاى معاصرش و ارتباط آن حضرت با اين نهضت‏ها را بررسى كنيم، لازم است شرايط سياسى و اجتماعى، رفتار حكام، موقعيت شخصى و خانوادگى امام، وضعيت فكرى، سياسى و عقيدتى مردم و حوادث آن دوران را ترسيم نماييم.

امام سجادعليه السلام در شرايطى عهده‏دار «امامت» شد كه سنگين‏ترين غم‏ها و جراحت‏هاى روحى و عاطفى بر قلبش وارد شده بود، مثل شهادت مظلومانه پدر، برادران و اقوام بى‏سرپرست شدن ده‏ها زن و كودك داغديده، آوارگى و اسارت از كربلا به كوفه و شام و مدينه، نداشتن مدافعان و حاميان صادق، كنترل شديد حكومت مستبد و خونريز كه حتى در ريختن خون فرزندان پيامبراكرم و انجام زشت‏ترين و خشن‏ترين اعمال، باكى نداشتند و با رفتارى وحشيانه نفس‏ها را در سينه‏ها حبس و جرأت اعتراض و انتقاد را از هر معترضى سلب نموده بودند، به طورى كه به خاطر مخالفت، سهميه بيت المال و عطاياى يك شهر را قطع مى‏كردند.13

عنصر مهم ديگرى كه مى‏توانست در موضع‏گيرى امام سجادعليه السلام در قيام‏ها تأثير بگذارد، مردم بودند. امام سجادعليه السلام چگونه مى‏توانست به آن مردم اعتماد نمايد و به پشتوانه آنها در صحنه سياسى، اجتماعى حضور پيدا كند و يا موضع مثبت خودش را اظهار نمايد؟ در حالى كه سستى‏ها و بى‏وفايى‏هاى مردم كوفه را نسبت به جد بزرگوارش، اميرمومنان‏عليه السلام و عمويش، امام حسن‏عليه السلام و پدرش، امام حسين‏عليه السلام ديده بود و شاهد بود كه چگونه اين مردم بارها در صحنه‏هاى حساس سياسى و نظامى، امام و رهبر خود را نه تنها رها نمودند، بلكه در مقابلش شمشير كشيدند و در بحران‏هاى سياسى و احساس خطرهاى جدى، سكوت و انزوا را پيشه خود ساختند و آن را بر قيام و جهاد و شهادت ترجيح دادند و يا نامردانه به صفوف دشمنان پيوستند، مثل دوران امام حسين‏عليه السلام!

خطبه‏اى كه امام سجادعليه السلام در جمع مردم كوفه خواند، بيانگر شناخت دقيق امام از مردم كوفه و نشانه وضعيت فردى و اجتماعى خود و خانواده‏اش و بهترين دليل براى سكوت امام و انزواى سياسى اوست. بعد از سخنرانى امام سجادعليه السلام، مردم به شدت تحت تأثير قرار گرفتند و يكصدا فرياد زدند: اى فرزند رسول خدا! ما گوش به فرمان و پاسدار حق شما هستيم. اكنون فرمان بده تا اطاعت كنيم!14

امام سجادعليه السلام فرمود: هرگز، هرگز تحت تأثير شعارهاى شما قرار نخواهيم گرفت و به شما اعتماد نخواهم كرد. اى جنايتكاران مكار! ميان شما و آرمان‏هايى كه اظهار مى‏داريد، فاصله‏ها و موانع بسيارى است.

آيا مى‏خواهيد همان جفا و پيمان شكنى كه با پدران من داشتيد، دوباره درباره من روا داريد؟ نه، نه! به خدا سوگند! هنوز جراحت‏هاى گذشته‏اى كه از شما بر تن داريم، التيام نيافته است. همين ديروز بود كه پدرم به شهادت رسيد، در حالى كه خانواده‏اش در كنار او بودند.

داغ‏هاى برجاى مانده از فقدان رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم، پدرم و فرزندانش و جدم، اميرمومنان على‏عليه السلام فراموش نشده است. طعم تلخ مصيبت‏ها هنوز در كامم هست و غم‏ها در گستره سينه‏ام موج مى‏زند. تنها از شما مى‏خواهم كه نه به يارى ما بياييد و نه به دشمنى و ستيز ما برخيزيد!



موضع امام سجادعليه السلام در قيام توابين‏

نهضت توابين و قيام مردم كوفه، نتايج نسبتاً خوبى براى مسلمانان حق طلب به دنبال داشت و زمينه را براى قيام‏هاى بعدى فراهم نمود و بيم و ترس را در دل امويان انداخت. هدف توابين نيز مقدس بود، ريشه‏كن نمودن ظلم و فساد و دفاع از دين و سپردن حكومت به دست صالحان و فرزندان رسول خدا. چون قيام توابين حركتى بى‏موقع، نسنجيده، خودسرانه و محدود بود، طبعاً امام سجادعليه السلام نمى‏توانست موضع صريحى در حمايت از آنها داشته باشد، ولو اين كه از لابه‏لاى سخنرانى‏هاى آنها مى‏شود فهميد كه توابين، امام سجادعليه السلام را به عنوان رهبر دينى و امام قبول داشتند و مصمم بودند قبل از پيروزى كامل، از ذكر نام او به عنوان امام و رهبر خويش خوددارى كنند، ولى در طول مبارزات، اشارات مبهم و مخصوصى به امامت آن حضرت مى‏نمودند كه نمونه آن را در اشعارى كه «عبدالله بن الاحمر» سروده و در آن، از يك منادى كه معروف همه است و دعوت كننده به خير و رستگارى است، نام برده‏15 كه مسلم آن منادى، امام سجادعليه السلام است، زيرا محمد بن حنفيه سه سال بعد از قيام توابين نامش به امامت برده شد. توابين مى‏خواستند حكومت را به اهل‏بيت‏عليهم السلام واگذار كنند.16

توابين وقتى با لشكر شام مواجه شدند، در مقابل پيشنهاد آنها براى رها كردن جنگ، خواسته‏هايى را عنوان نمودند، از جمله: تحويل دادن عبيدالله بن زياد (فرمانده لشكر شام) به آنها و بركنار نمودن عبدالملك بن مروان (خليفه وقت)، تا توابين بتوانند حكومت و رهبرى جامعه را به اهل‏بيت پيامبراكرم واگذار نمايند.17

موارد ذكر شده فقط مى‏تواند به قيام توابين جهت بدهد و هدف و انگيزه آنها را روشن نمايد. شايد بتوان گفت كه قيام آنها با اذن غير مستقيم امام عصر بوده است، يعنى امام سجادعليه السلام اگرچه هيچ موضع صريحى كه دلالت بر تأييد يا رد توابين باشد، اتخاذ ننمود - به خاطر موانعى كه ذكر شد و به خاطر قبول نداشتن شيوه مبارزه آنها - با اصل قيام كه نهضتى ضد ظلم و براى اجراى عدالت بود، موافق بود.

ایمه معصومين نهضت‏هاى عصر خويش را نه به طور مطلق رد كردند و نه پذيرفتند، بلكه آنها را كه در چهارچوب اهداف امامت و بر اساس حق محورى حركت كردند، تأييد و بقيه را رد نمودند. قيام توابين چون در معيار حق مى‏گنجيد، تاريخ هيچ گونه ردى را در مورد آن به امام سجادعليه السلام نسبت نداده است. دليلى هم براى مخالفت وجود نداشت، چون اين قيام‏ها فوايدى داشت كه قبلاً ذكر شد.



چرا توابين بدون اجازه امام دست به جهاد و قيام زدند؟

ميرزا ابوالحسن شعرانى در ترجمه كتاب نفس المهموم، پاسخ را چنين بيان نموده است: «در جواب مى‏گوييم امام سجادعليه السلام از مردم كناره‏گيرى كرده بود و حال او مانند حال امام زمان در عصر ما است. همان طورى كه در زمان ما نمى‏شود در اجراى احكام ضرورى دين منتظر ظهور امام زمان‏عليه السلام شد، مثل رسيدگى به ايتام و محجورين، قصاص، دفاع، حدود و... چون ترك اينها موجب فتنه‏ها و تسلط اشرار مى‏شود، با اين كه اينها از وظايف امام زمان‏عليه السلام است، توابين نيز وظيفه مجاهدت و توبه كردن داشتند با كشتن قاتلين سيدالشهداءعليه السلام. اگرچه امام سجادعليه السلام در قيام حضور نداشت و مصلحت در اقدام او نبود ولى نهى نيز نفرمود و توابين نيز تمسك به آيه قرآن نمودند و اگر كسى حكم خدا را به وسيله قرآن يا اجماع يا عقل بداند، مثل اين است كه از لفظ [و زبان ]امام شنيده باشد.»



سكوت نخبگان و عواقب آن‏

اگر چه توابين جان و مال خويش را در راه هدفى مقدس - كه رضاى خداوند، انتقام خون شهداى كربلا، ريشه كن نمودن كانون فتنه اموى و سپردن امور جامعه به دست اهل‏بيت پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم بود نهادند، اما آن همه خسارت و كشته، يك هزارم اثر حادثه كربلا را از خود برجاى نگذاشت، چون اگر رهبران توابين و برجستگان قيام كه خود از دعوت كنندگان حسين بن على‏عليهما السلام بودند، آن حضرت را يارى مى‏كردند، حادثه كربلا به گونه‏اى ديگر رقم مى‏خورد.



پى‏نوشت‏ها:

1. بقره / 54.

2. انساب الاشراف، بلاذرى، ج 5، ص 204 و تاريخ طبرى، ج 2، ص 417.

3. الاجابة، ج 2، ص 127.

4.تاريخ‏طبرى،ج‏2،ص‏499وانساب‏الاشراف،ج‏5،ص‏205.

5. بحارالانوار، ج 45، ص 455.

6. تاريخ طبرى، ج 4، جزء 7، ص 49 و 48 والكامل فى‏التاريخ، ابن اثير، ج 3، ص 234.

7. التنبيه و الاشراف، ص 311.

8. تاريخ طبرى، ج 4، جزء 7، ص 67 و بحارالانوار، ج 45، ص 359.

9. تاريخ طبرى، ج 4، جزء 7، ص 67.

10. همان، ص 70.

11 و 12. حياة الشعر فى الكوفه، ص 73.

13. تاريخ الادب العربى، ج 2، ص 347.

14. شرح نهج البلاغه ابن ابى‏الحديد، ج 4، ص ؟

15. مروج الذهب، ج 3، ص 101.

16. تجارب الامم، ج 2، ص 97.

17. انساب الاشراف، ج 5، ص 210 و الكامل فى‏التاريخ، ج 3، ص 343.


نوشته شده در   پنجشنبه 17 مرداد 1392  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode