امام حسن(ع) در يكی از خطبهها، صلح خود را به كاری كه حضرت خضر(ع) با حضرت موسی(ع) كرد، تشبيه كردند، آنجا كه حضرت موسی(ع) نتوانست عملكرد خضر نبی را برتابد و به ايشان اعتراض كرد و نتيجه اين شد كه حضرت خضر(ع) فرمود: «هذا فراق بينی و بينك».
حجتالاسلام و المسلمين سيدمحمدحسن آيت، مدرس حوزه علميه و مشاور رسمی شورای مديريت حوزه علميه قم در گفتوگو با خبرگزاری بين المللی قرآن(ايكنا)، به بررسی زوايای صلح امام حسن مجتبی(ع) پرداخت و اظهار كرد: در رابطه با امام حسن(ع) و صلحی كه انجام دادند، هميشه سخن از اين است كه امام حسن(ع) صلح فرمودند و حضرت امام حسين(ع) در مقابل لشكر معاويه يا لشكر يزيد مقاومت كردند و حاضر به صلح و بيعت و تبعيت نشدند.
وی افزود: حال كه آنچه به نظر میرسد آن است كه حضرت امام حسين(ع) سهم بسزايی در صلح داشتند و اينكه تصور مردم فقط بر اين باشد كه حضرت امام حسن(ع) صلح فرمود و امام حسين(ع) جنگيد، شايد تصور صحيحی نباشد؛ به خاطر اينكه پس از آنكه امام حسن(ع) بر صلح با لشكر معاويه و خود معاويه تصميم گرفت، اولا امام حسين(ع) هم در لشكر حضور داشتند و ايشان اعتراضی به برادر نمیكردند، بلكه تصويب و تأييد میكردند و ديگران را نيز به اين عمل نيك ايشان تشويق، توجيه و تاييد میكردند.
آيت گفت: در سال 51 در برخی تواريخ، سن حضرت امام حسن(ع) در زمان شهادت را 47 ، 50 يا 51 سال گفتهاند؛ يعنی تا سال 61 كه حضرت امام حسين(ع) شهيد شدند، تقريبا به مدت ده يا دوازده سال و شايد بيشتر زمانی كه دوران خلافت و امامت رسمی حضرت امام حسين(ع) بود، امام حسين(ع) نسبت به مقابله با معاويه بارها و بارها توسط مردم تحريك شد، ولی حضرت فرمودند ما با معاويه صلح كردهايم و صلحی كه حضرت امام حسن(ع) انجام داده بود را امام حسين(ع) ابقاء فرمودند.
وی افزود: همانطور كه میدانيد ايجاد يك چيز و تثيبتش و ابقاء آن تقريباً يكی است و ای بسا كه تثبيت يك امر شايد از ايجاد آن امر مهمتر و دارای درجه اولويت بيشتری هم باشد. اگر امام حسين(ع) را در بين اذهان مردم فقط به عنوان مرد شهادتطلب بخواهيم معرفی بكنيم، معنايش اين است كه حضرت در همان زمان بايد با معاويه میجنگيد، ولی اين چنين نيست و شرايطی كه امام حسن(ع) را به صلح وا داشت، آن شرايط تا زمانی كه معاويه زنده بود، كماكان باقی بود و امام حسين(ع) هم جزء صلحكنندگان به حساب میآمدند و شايد اين تعبيری كه حتی بگويم امام حسن(ع) صلح كرد و امام حسين(ع) جنگيد، تعبير مناسبی نيست.
وی گفت: امام حسن(ع) در يكی از خطبههای خود عمل خود را به كاری تشبيه كردند كه حضرت خضر(ع) با حضرت موسی(ع) كرد. اين از آيات قرآن است كه وقتی حضرت خضر(ع) كشتی را سوراخ كرد يا دستور به ساختن آن ديوار داد و آن بچه را به قتل رساند، حضرت موسی(ع) نتوانست برتابد و به حضرت خضر اعتراض كرد و نتيجه اين شد كه حضرت خضر(ع) فرمود: «هذا فراق بينی و بينك» و حضرت موسی(ع) دلش خبر نداشت از اينكه چه اتفاقی دارد میافتد. تعبير امام حسن(ع) اين است كه خداوند نسبت به كاری كه حضرت خضر(ع) انجام داد، سرشار از رضايت و محبت بود.
آيت افزود: بعدها هم اين اتفاق در زمانی كه حضرت امام رضا(ع) میخواستند ولايت عهدی را بپذيرند، روی داد كه با اينكه مردم تجربه عدم اطاعت نسبت به صلح امام حسن(ع) را داشتند در آنجا باز مخالفت كردند و غالب اين افرادی كه اين اعتراضات را داشتند، خوی خوارج را داشتند. بايد گفت اگر واقعا اين ادعا را غالب مردم داشتند كه ما بايد میجنگيديم، پس چرا امام حسين(ع) تنها شد و مردمی كه 10 سال قبل تعبير نامناسبی را به امام حسن(ع) نسبت میدادند، چرا موقعی كه امام حسين(ع) 10 سال بعد اراده جنگ كرده و «هل من ناصر ينصرنی» فرمود، كسی نبود تا از امام حسين(ع) دفاع كند. اين خود دليلی است بر اينكه امام حسن(ع) كار صحيحی انجام داد و آن اطاعت دينی مردم نسبت به امام وجود نداشت و مردم حكم خودشان و برداشت خودشان را بر نظر امام مقدم میدانستند.
وی گفت: نكته سوم اينكه مردم نه تنها مخالفت و عدم بيعت بر حضرت امام حسن(ع) را انجام دادند، بلكه زمينه جنگ با معاويه در زمان حضرت امير(ع) شكل گرفت و حضرت امير(ع) در كوفه در حال آمادهسازی لشكری بود كه بر عليه معاويه حركت كند، ولی متاسفانه مردم اين قدر سستی نشان دادند كه معاويه جرئت كرد در اطراف كوفه و اطراف بصره به غارت بپردازد و كاملا واضح بود كه اگر خود حضرت امير(ع) هم زنده میماندند و به سوی اين جنگ حركت میكردند، مردم حضرت علی(ع) را تنها میگذاشتند؛ چنانكه در جنگ صفين نمونه اين قبلا تجربه شده بود.
آيت در ادامه گفت: مردم آن حركت و رفتار امام را برنمیتافتند. مردم آن عدالتمحوری اميرالمومنين(ع) را میديدند، ولی نمیتوانستند تحمل كنند و میگفتند معاويه بيتالمال مسلمين را ريخت و پاش میكند و به هر كسی به هر جايی يك حكومت میداد، ولی حضرت امير(ع) میفرمايد من بهخاطر ارتقای حكومت خودم پول گزاف به كسی حاضر نيستم بدهم و اين ولخرجیها و اين پول دادن برای خدا نيست، بلكه برای اين است كه بتواند چند روزی بر مردم حكومت بكند و ما اهل حكومت بر مردم نيستيم، ما اهل اطاعت از خدا هستيم؛ همان چيزی كه شما مردم آن را بر نمیتابيد.
اين پژوهشگر قرآن و حديث در ادامه گفت: به هر حال چشمههای نافرمانی مردم از جنگ با معاويه در زمان خود حضرت امير(ع) هم بود و ايشان لشكری آماده فرمود كه مردم را برای حركت برای جنگ راضی بكند كه در 21 ماه مبارك رمضان منجر به شهادت حضرت امير(ع) شد.
وی ادامه داد: با شهادت حضرت علی(ع) خون در رگهای مردم به جوشش آمد و موجب شد حركتی انجام بدهند و خود را تا سابات مدائن برسانند، ولی وقتی اينها در راه حركت مدائن بودند، معاويه يكی يكی مردم را خريد. كارهای حكومتی حول محور مردم میچرخد و وقتی كه معاويه مردم را بخرد، حتی عبدالله ابن عباس يكی از سرلشكرهايی كه امام حسن(ع) او را به سمت منطقهای از مناطق كه بايد میجنگيد فرستادند؛ كه معاويه پول كلانی به عبدالله ابن عباس داد و او اين لشكر را رها كرد و به لشكر معاويه رفت و از اين نمونهها خيلی زياد اتفاق افتاد كه امام حسن(ع) در مدائن خطبهای خواندند و از اين خطبه استنباط میشد كه حضرت امام حسن(ع) میخواهد صلح بكند.