ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 15 تير 1403
جمعه 15 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : يکشنبه 8 آذر 1388     |     کد : 5682

ایمان و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان


معنای لغوی ایمان

اصل اَمَنَ طمانینه و آرامش نفس است و از بین رفتن ترس و ایمان یعنی مطلق تصدیق.
تاج العروس ایمان را چنین تعریف کرده است: ایمان منحصرا بر اقرار به زبان اطلاق می شود و گاهی ایمان به معنی اظهار خضوغ و نیز به معنی قبول شریعت و آنچه که پیامبر اکرم (ص) آورده و اعتقاد قلبی به آن است . پس کسی که بر این صفت باشد مومن و مسلمان است که ریب و شک در او راه ندارد و ایمان تصدیق و تهذیب است .
در معجم الفاظ قرآن ، ایمان این چنین تعریف می شود که ایمان گرایش قلبی و وابستگی فکری و اعتقادی و روانی به یک معبود به یک قلب حاکم و مرکز است به شکلی که انسان طبق آن عمل کند و به لوازم ایمان و تعهدات آن پایبند باشد بنابراین در این مفهوم ،باور نهفته است ،یعنی قبول یک مطلب به وضوح و روشنی به نحوی که دل را مسخّر کرده و روشن سازد و دل زنده به آن باور باشد. ایمان به مفهوم اذعان و تصدیق است در فرهتگ فارسی معین چنین آمده است :ایمان به معنی گرویدن ،عقیده داشتن ، ایمن کردن و بیم نداشتن است.
لغت نامه دهخدا می نویسد :امن ، ایمن شدن ، بی هراس شدن ، بی بیم شدن ، اعتماد کردن ، امین پنداشتن ، آرامش قلب مقابل خوف.

مفهوم اصطلاحی ایمان از دید صاحبنظران
اصطلاح کلامی و عرفانی ایمان به معنی گرویدن ، تصدیق ،شوق و اطمینان در مقابل کفر ، به معنی خضوع و تصدیق مطلق و ثبات فضیلت نیز آمده است بعضی از مشایخ گفته اند : «اَلایمانُ تَصدِیقٌ و اِعتِقادٌ وَ الاِسلامُ خُضوعٌ و اِنقِیادٌ».
عطار گوید: نور ایمان از بیاض روی اوست ظلمت کفر از سر موی اوست
کاشانی می گوید : ایمان درست آن است که مومن در عقیده خود به درجه یقین می رسد و متفاوت است طایفه ای در دنیا به علم الیقین بدانند و عده ای عین الیقین و ایمان اصل یقین بود و علم الیقین و حق الیقین فروع آن است . ایمان در اصطلاح کلامی بر دو قسم است : مستقر و مستودع
- ایمان مستقر آن باشد که از ادله یقینیه بر مبنای اجتهاد و تحقیق حاصل شود . ایمان مستودع آن باشد که از ادله یقینی ماخوذ نباشد بلکه ناشی از ظن و گمان و تقلید است و ایمان در اصطلاح محدثین به مفهوم تشیع و اعتقاد به امامت ائمه اطهار می باشد .

متعلقات ایمان
منظور از متعلقات ایمان چیزهای است که باید به آن ایمان داشت تعداد زیادی از آیات قرآن در این باره می باشد از جمله :
1- ایمان به غیب : از جمله مواردی است که مومنان باید به آن اعتقاد داشته باشند « اَلَّذِینَ یُومِنُونَ بِالغَیبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلوهَ و مِمّا رَزَقناهُم یُنِفقُونَ » «آنانکه ایمان دارند به غیب و به (نادیدنی ) و به پای می دارند نماز را و از آنچه روزیشان کردیم انفاق می کنند .»
2- ایمان به خدا : از دیگر مواردی است که باید یک مومن به آن ایمان داشته باشد
3- ایمان به لقاء پروردگار: از دیگر متعلقات ایمان می باشد . خداوند در قرآن مجید می فرماید : «لَعَلَّهُم بِلِقاءِ رَبِّهِم یُومِنُونَ» « باشد که به ملاقات پروردگارشان ایمان بیاورند».
4- ایمان به آخرت: که در این باره خداوند می فرماید :« وَالَّذِینَ یُوِمُنونَ بِالاخِرَهِ وَ یُومِنُونَ بِهِ وَ هُم عَلی صَلاتِهِم یُحافِظَونَ » و« آنانکه به آخرت ایمان آوردند و به این کتاب نیز ایمان آوردند و آنها بر نمازشان محافظت می کنند »
5- ایمان به ملائکه :«کُلُّ امَنَ بِاللهِ وَ مَلائِکَتِهُ وَ رُسُلهِ وَ لکِنَّ البِرّ مَن امَنَ بِاللهِ وَ الیَومِ الاخِر و المَلائِکَتِهِ ...» « همه ایمان آورده اند به خدا و ملائکه اش اما نیکوکار ان است که ایمان آورده است به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب و پیامبران و کتابهای آسمانیش و پیامبرانش و ...»
6- ایمان به رسولان
7- ایمان به کتاب و دیگر کتب آسمانی :« وَالَّذِینَ یُومِنُونَ بِمَا اُنزِلَ اِلَیکَ وَ مَا اُنزِلَ مِن قَبلِکَ وَ..» « وکسانی که به آنچه که بسوی تو و قبل از تو(کتب آسمانی پیشین ) و به آخرت ایمان آورده اند»
8- ایمان به آیات خداوندی
ارکان ایمان

ارکان ایمان چهار قسمت است

توحید بی حد : توحید باید به اخلاص برسد کمال توحید به اخلاص است . اخلاص نسبت به حق آنست که خدا را خالص ببیند از غیره از نقص ، از حد ، از عد ، منزه بداند ذات بی زوالش را از اینکه مثلی داشته باشد .

ذکر بی قطع : آنست که انسان پیوسته به یاد خدا باشد« فَاذکُرُونِی اَذکُرکُم » مرا یاد تا شما را یاد کنم و اینکه همواره نماز بخواند (نماز را در طول شبانه روز بر پای دارد)

حال بی نعت :آنچه را گوید وقت خویش گوید و تا خویش را در مقام نیابد از آن مقام سخن نگوید.

وجد بی وقت : در هر وقت مشاهده گر حق باشد و کسی که ایمانش قوی باشد به جهان وجود و ما فیها بی اعتنا باشد.

نقش ایمان در زندگی
انسان نمی تواند بدون داشتن ایده و آرمان و ایمان زندگی سالم و سعادتمند داشته باشد و یا کاری مفید و ثمر بخش برای بشریت و تمدن بشری انجام دهد انسان فاقد هر گونه ایمان و عقیده است و به صورت موجودی غرق در خودخواهی است که هیچ وقت نمی خواهد منافع خود را از بین ببرد و همیشه بصورت موجودی سرگردان که تکلیف خویش را از زندگی درمسائل اخلاقی و اجتماعی نمی داند ، انسان دائما با جامعه و مسائل اجتماعی و اخلاقی برخورد می کند و بنابر فطرت خود در برابر آنها عکس العمل نشان می دهد انسان اگر مکتب و عقیده و ایمان پیوسته داشته باشد هم سعادتمند و دارای زندگی بوده و هم تکلیفش در زندگی مشخص است در غیر اینصورت موجودی سرگردان خواهد بود که گاه مثل کاه با وزش باد به این سو و آن سو کشیده خواهد شدو موجودی ناهماهنگ می شود چیزی که همواره و در هر لحظه برای انسان اهمیت دارد تنها ایمان است که انسان را بصورت یک مومن واقعی در می آوردهمه چیز را تحت سلطه خود قرار می دهد حتی خود پرستی و خود خواهی را . ایمان موجب می شود انسان تلاشهایی علیرغم گرایشهای طبیعی و فردی انجام دهد و احیانا هستی و حیثیت خویش را در راه ایمانش فدا سازدو این در صورتی امکانپذیر است که ایده انسان جنبه مقدس بودن پیدا کرده و حاکمیت مطلق بر وجود انسان یابد و تنها ایمان می تواند انسان را در جهت میل به کمال راهنمایی کند .

دلا غافل ز سبحانی چه حاصل مطیع نقش شیطانی چه حاصل 
                                                                بود قدر تو افزون از ملائک تو قدر خود نمی دانی چه حاصل
گاهی انسان با خشونت رفتار می کند و می خواهد انتقام گرفته و کینه خود را نشان دهد در مقابل این احساسات نیز دست به فداگاری می زند و از جان و مال و هستی خود می گذرد تنها ایمان در اینصورت است که مقابل این احساسات به ایده ها قداست می بخشد و فداکاریها از روی کمال رضایت و به طور طبیعی صورت می پذیرد.

آثار و فایده های ایمان در زندگی فردی و اجتماعی
ایمان پیوندی است دوستانه میان انسان و جهان و یا نوعی هماهنگی میان انسان و آرمانهای کلی جهان ، اما ایمان و آرمانهای غیر مذهبی نوعی بریدگی از جهان و ساختن دنیای خیالی برای خود است که به هیچ وجه از جهان بیرون حمایت نمی شود.
ایمان تنها یک سلسله تکالیف برای انسان علیرغم تمایلات طبیعی تعیین نمی کند بلکه قیافه جهان را در نظر انسان تغییر می دهد عناصری علاوه بر عناصر محسوس در ساختمان جهان ارائه می دهد . جهان خشک و سرد مادی را به جهانی جاندار و ذی شعور وآگاه تبدیل می کند ایمان تعلق انسان را نسبت به جهان وخلقت دگرگون می سازد . از آثار و فایده های علمی ایمان می توان چنین گفت :‍‍‍«خوشبینی » ، خوشبینی به جهان و خلقت و هستی . خوشبینی هم انسان را هدفدار می کند و هم سعادت و تکامل را به انسان معرفی می کند ودر چنین شرایطی طبعاً دید انسان را نسبت به نظام کل هستی وقوانین حاکم بر آن خوش بینانه می سازد . فرد با ایمان در کشور هستی مانند فردی است که قوانین و تشکیلات آن را صحیح و عادلانه می داند نیّت اصلی گردانندگان آن نیز ایمان است و زمینه را برای رشد و تعالی خود و سایر افراد فراهم می بیند و اگر عقب ماندگی احساس کند آن را از تنبلی و بی تجربگی خود می داند نه از چیز دیگری . اما فرد بی ایمان مانند فردی است که در کشوری زندگی می کند که قانون و تشکیلات کشور را فاسد و ظالمانه می داند و از قبول آن هم چاره ای ندارد . درون چنین افرادی پر از کینه و کدورت است و درستی خود را مانند ذره ای می بیند و برای آن ارزشی قائل نمی شود . چنین فردی نه از زندگی لذّت می برد نه از چیز دیگری، بلکه جهان برای او یک زندان هولناک است . دومین اثر ایمان روشندلی است . ایمان برای انسان مانند چراغی است که درونش را روشن می کند سومین اثر آن امیدواری به نتیجه خوب وتلاش خوب است و بالاخره چهارمین اثر آن آرامش خاطر واثرات دیگر آن به ترتیب پنجم دوری از گناه و ششم یاری خدا هفتم استقامت و پایداری هشتم عدم ترس و خوف نهم عدم شک و دودلی و داشتن ثبات دهم برخورداری از لذّات معنوی .لذت معنوی به عمق و روح انسان مربوط می شود مثل کمک به دیگران ، یاری به مستمندان و پرستش خدا نوعی لذت در روح بوجود می آورد که قابل مقایسه با لذت مادی بیشتری که همان حس با یکی از حواس پنجگانه است مثل چشم که از راه دیدن یا گوش که از راه شنیدن احساس می شود نیست و بسیار بالاتر و پایدارتر از لذت مادی است. یازدهم عزت و نفوذناپذیری . عزت حالتی است که از مغلوب بودن انسان مانع می شود. مثل زمین سخت دوازدهم حکیمانه دیدن نظام عالم . سیزدهم ایجاد غیرت و جلوگیری از بی بند و باری . علاوه بر مواردی که عرض کردیم و از موارد دیگر آن دل نبستن به دنیا ،‌ سلامت جسم و روح ، احساس مسئولیت ، برای زندگی ارزش قائل شدن .

اقسام ایمان
ایمان بر دو قسم است که یکی ایمان مربوط به عقل است . برهان و استدلال است که به این ایمان در فلسفه علم می گویند . علم به وجود خدا ، علم به نبوت ، معاد و امامت . این علم از راه برهان پیدا می شود . دومین ایمان ایمان عاطفی یا ایمان قلبی است نه عقلی که ایمان قلبی را از نظر فلسفه معرفت می گویند و معنایش این است که آن ایمانی که مربوط به عقل است نمی تواند انسان را از ارتکاب گناه بازدارد بلکه می تواند آن باشد که در دل رسوخ کرده و دل آن را باور کرده باشد.

مراتب ایمان در کنترل غرائز
ایمان قلبی: ما اعتقاد داریم که این انسان را هیچ کس و هیچ چیز جز ایمان عاطفی نمی تواند کنترل کند در اینجا پای عقل لنگ است ، وجدان اخلاقی و علم نیز چندان جایی ندارند .تربیت اگر صحیح باشد آنگاه که غرائز طوفانی شد دیگر آه و ناله و داد او به جایی نمی رسد آنگاه که این انسان بخواهد کاری بکند قانون نمی تواند سدّی در مقابل او باشد اگر غریزه حبّ ریاست این انسان طوفانی شد آنگاه دیگر از ایمان عقلی هیچ کار ی ساخته نیست و برای رسیدن به هدفش نه تنها از اسفار ملاصدرا بلکه از قرآن نیز می گذردآنچه که می تواند انسان را کنترل کند فقط و فقط ایمان عاطفی و قلبی است این ایمان از راه عمل پیدا می شود و نیازمند ریاضت و ترک گناه است تا بدینوسیله درخت ایمان را در دل ریشه دار کند . نماز اول وقت مخصوصا اهمیّت دادن به مستحبّات و اهمیّت دادن به خدمت به دیگران از ریاضتهای این ایمان است این اعمال درخت ایمانی را که در دل روئیده است آبیاری کرده و ریشه آن را در دی رسوخ می دهد.

عوامل سه گانه در حصول ایمان قلبی
1- تقیّد به ظواهر شرع
2- اجتناب از گناه
3- انجام مستحبّات

تقید به ظواهر شرع:
اگر تقیّد به ظواهر شرع نباشد قطعاً انسان به جایی نمی رسد اگر هم خیال کند که رسیده تخیّل و وسوسه شیطانی است این تقیّد است که معنای لقاء را به دنبال می آورد« مَن کَانَ یَرجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلیَعمَلَ عَمَلاً صَالِحًا » از موارد تقیّد به ظواهر شرع اهمیّت دادن به واجبات و در مقابل قانون اسلام ، اوامر خدا ،اوامر پیامبر (ص) و امام (ع)مطیع بودن است .

اجتناب از گناه :
تقید به واجبات یک شرط اساسی است اما از آن مهمتر اجتناب از گناه است . درخت ایمان در اثر عبادت انسان به جائی می رسد خداوند تبارک و تعالی درقرآن شریف می فرماید: «وَ مَا خَلَقتُ الجِنَّ وَالاِنسَ اِلّا لِیَعبُدونَ » که فلسفه آفرینش جن و انسان را عبادت خویش می داند از آنجائیکه خدا هیچ نیازی به عبادت بندگانش ندارد پس عبادت حقیقی موجبات رسیدن انسان به کمال و خوشبختی را فراهم می سازد و انسانی که به حقیقت و لذت عبادت ودر پیشگاه حق بودن دست یابد هرگز حاضر به انجام گناه و اعمال ناشایست نخواهد بود انجام مکررگناه قساوت قلب می آورد آنان که در ارتکاب گناه دست بیشتری دارند درخت ایمانشان خشکیده و ریشه کن می شود .

انجام مستحبات:
با انجام مستحبات و اهمیت دادن به آن انسان درخت ایمانش را آبیاری نموده ریشه هایش را تنومند می سازد . خواندن قرآن ، راز و نیاز با خدا ، نماز شب از مهمترین مستحبات است از دید اسلام خدمت به دیگران گاهی ممکن است به سر حد وجوب برسد و راه پنجاه ساله را به یک شبه بپیماید یعنی درخت ایمان را در دل بسیار محکم کند . تقید به ظواهر شرع ، اجتناب از گناه و اهمیت دادن به مستحبات همه در سایه توسل به اهل بیت (ص) و خلوص نیت میسر است.

مراتب ایمان قلبی
ایمان قلبی دارای مراتبی است که علمای اخلاقی سه درجه برای آن ذکر کرده اند :
مرتبه اول را علم الیقین نام نهاده اند و معنایش این است که ایمان در دل رسوخ کرده و شخص دور نمایی از مبدا و معاد را می بیند او به چشم دل به مقامی رسیده که خدا را می بیند (درک می کند) همانند اسنان تشنه ای که تشنگی را درک می کند و معمولا انسانها در بن بست ها اگر چه ایمان قلبی نداشته باشند این حالت را پیدا می کنند آنها که توانسته اند این در گرانبها را بدست آورند همیشه خدا را درک کرده و صبح و شام تسبیح و تنزیه گوی حق تعالی هستند .
مرتبه دوم ایمان عین الیقین است در مرتبه اول ایمان فرداز دورآتش را می بیند اما در عین الیقین انسان به مرحله مشاهده رسیده و با چشم خود آتش را می بیند و از گزمای آن بهره مند می گردد و پرهیز گاران به این مرحله می رسند.
مرتبه سوم حقّ الیقین است کسی که وارد آتش شده و سوزش آنرا لمس و به صفات آن متصف می گردد واین بالاترین مرحله یقین است و خاصّان و مقرّبان به آن دست می یابند همه چیز در جهان هستی بر محور یقین به خدا وند سبحان در دور و حرکت است وبه هر اندازه ایمان به قدرت خدا بیشتر گردد اشیاء جهان به همان نسبت در برابر او مطیع و فرمانبردار خواهد شد.

قلب و پیوند آن با وحی
مسلما در اصطلاح قرآن ، قلب آن عضو گوشتی بدن نیست هر چند که جهت نشان دادن نقش حیاتی آن و تقریب به ذهن می توان تشابهی به آن در نظر داشت:
قلب آن حالت استعداد درک و شهود حقایق متعالی جدای از تصورات ذهنی است . قلب کانون تلاقی نور عقل و نور وحی است . جایگاه رشد فکر و تحول درونی ،محیط کسب علم و تقوی و خانه اهل ایمان است.
درک و فهم قرآن برای کسی میسر است که قلب دارد:« اِنَّ فِی ذلِکَ لذکری لِمَن کَانَ لَهُ قَلبٌ .» (ق آیه 37)« به راستی در آن ذکر و یاد آوری برای کسی است که قلب دارد ».
پیامبر (ص) پیام گیر کامل محتوای وحی کسی است که این گونه قلبی دارد و از آن حقایق لبریز و سر شار می شود. تنها زبان فکر و استدلال برای آشنایی با قرآن کافی نیست و زبان دل لازم تر است.
خداوند تبارک و تعالی با زبان دل انسان را مخاطب قرار می دهد و او را از اعماق هستی و با تمام وجودش به حرکت در می آورد . در این حالت ، فکر و مغز انسانی تحت تاثیر نیست بلکه سراسر وجودش تحت تاثیر قرار می گیرد : «اِنَّمَا المُومِنُونَ الَّذِینَ اِذا ذُکِرَ الله وُجِلَت قُلُوبُهُم وَ اِذا تُلِیَت عَلَیهِم ایاتِهِ زادَتهُم ایماناً ..»(انفال آیه 2)«منحصرا مومنان آن کسانی هستند که چون یاد خدا شود ، دلهایشان ترسان می گردد و چون آیات قرآن برایشان خوانده شودبرایمانشان افزوده و به پروردگار خویش توکل کنند ، آنها کسانی هستند که نماز بپا داشته و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق می کنند ، آنان به راستی مومنان واقعی هستند...»
این حالت و این احساس عظیم و عمیق انسان با هستی ، حالت قلب و دل است . با قرآن و ذکر الهی است که فرد خود را شناخته و به وسعت و عمق پیچیدگی روح و قلب خویش واقف می شود و به حساسیت و لطافت و آسیب پذیری شدید روح خویش پی می برد . و به میزان سلامتی روح و قلب از حقایق قرآن و ایمان بر خوردار می شود و با انس و مصاحبت با قرآن زمینه وسوسه های شیطانی از بین می رود.
تاكید قرآن بر این نوع از درك با آن همه شدت و حدت (كه حدود 132 بار فهم قلبی یا موانع فهم قلبی در قرآن آمده) برای آن است كه خداوند یك روح و معنویت عالی و بی‏نهایت‏برای انسان قائل است و بر آدمی واجب است كه با پیروی كامل و صادقانه و عاشقانه از احكام الهی - مثلا با انجام واجبات و مستحبات، دوری از محرمات و مكروهات و مجاهدت با نفس - این جو را پاك و سالم نگه دارد تا از قرآن بهره شایسته ببرد. به تعبیر دیگر، دل آدمی طوری ساخته شده است كه با نیكی‏ها پیوند دارد و قرآن كتابی است كه تمامی نیكی‏ها را بیان می‏كند. و بهترین نیكی از آن كسی است كه با قرآن در نیت و فكر و عمل صادقانه و قلبی ارتباط برقرار ساخته باشد: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمُؤمِنینَ‏» (اسراء: 82) «و ما از قرآن آن چیزی را فرو می‏فرستیم كه شفا و رحمتی برای ایمان‏آورندگان است‏».
چه زیباست‏سخن امام صادق‏علیه السلام آن‏جا كه می‏فرماید: «مَن قَرَاَ القُرآنَ وَ لَم یَخضَع لله وَ لَم یَرق قَلبَهُ وَ لَایَنشِی حُزناً وَ وَجِلاً فِی سِرهِ فَقَد اِستَهانَ بِعَظمِ شَانِ الله تَعالی وَ خَسِرَ خُسراناً مُبِیناً.»
«كسی كه قرآن را تلاوت كند و در برابر خدا خضوع نكند و دلش نرم نشود و در اندرون خویش اندوه و ترسی نیافریند، مقام بزرگ خداوند را سبك شمرده و دچار زیانی آشكار شده است.»
این كلام نورانی امام صادق‏علیه السلام در فهم قرآن از راه قلب بسیار مفید و راهگشاست.

ایمان عامل تقرب به خدا
ايمان موجب مي شود انسان از معصيتها نه به خاطر ترس از قانون بلکه به دليل تقرب به خداوند دوري کند، ايمان ضمن پديد آوردن اخلاقي نيکو در انسان منجر مي شود تا انسان در تمام امور به خدا توکل کند، تسليم امر خدا و رضاي او باشد و در همه امور صبر و شکيبايي پيشه کند.
ايمان در لغت به معناي اعتقاد داشتن و مطمئن بودن است و شامل هر مقوله اي مي شود، هر فردي با هر عقيده يا آرماني ممکن است که ادعا کند به آنچه که مي انديشد، ايمان دارد و از نظر ظاهر امر درست به نظر مي رسد. اما اسلام براي برخي از کلمات معناي ديني خاصي نيز قرار داده است که مي توان از آن به عملي که از روي اراده و باور مبتني بر آموزه هاي ديني باشد، ياد کرد.
برخي از کلمات يا اصطلاحات قبل از اسلام تنها معناي لغوي داشت اما پس از اسلام اين کلمات رنگ و بوي ديني به خود گرفت. مانند نماز که در لغت به معناي دعا است، اما بزرگترين عبادت دعا به شمار مي رود، پس نماز بزرگترين امر است که دعا نيز در قالب آن صورت مي گيرد يا روزه که در لغت به معناي امتناع است و در اصطلاح ديني امتناع از خوردن و آشاميدن و روزه داري است.
ايمان در اصطلاح ديني ايمان شخص به وجود خداي واحد است و هر يک از صفات کمال و منزه او را بشناسد. به وجود ملائکه و معصومين ايمان داشته و از گناهان بپرهيزد. از ارکان ايمان، ايمان به رسول خدا، انبياء الهي و حضرت محمد (ص) خاتم الانبياء است، ايمان به آخرت است.
ايمان از اعمال قلبي انسان مانند حب و بغض به شمار مي رود که آن هدايت براي مردمي است که بايد ايمان داشته و قلبهاي خود را با آن مزين کنند. گفته مي شود قلب بالاترين مقام را دارد و ايمان و توجهات قلبي غير از توجه به مسائل عقلاني است، نه به اين معني که ايمان با عقل در تناقض است، بلکه در دين اموري است که انسان بايد بيشتر مطيع قلبش باشد تا مطيع عقلش.
گفته مي شود که انسان آمادگي ايمان و کفر را دارد، زيرا خدا به او عقلي داده که حق و باطل را بشناسد و او را به راه راست يا راه ناراست هدايت کند. برخي از مردم حق و وحدانيّت خدا را مي شناسند و با آن هدايت مي شوند، اما برخي نياز به انبيا و رسولاني دارند تا راه حق و ايمان را براي آنها تبيين کند.

نتیجه:
ايمان موجب مي شود تا انسان از معصيتها دوري کند نه به خاطر ترس از قانون، بلکه به خاطر تقرب به خداوند. ايمان منجر به پديد آمدن اخلاقي نيکو در انسان مي شود. پس مي توان گفت که ايمان واقعي از آن کساني است که به خدا توکل مي کنند، اختيار امور را به خدا مي سپارند، تسليم امر خدا بوده و راضي به رضاي خدا هستند و صبر و شکيبايي پيشه مي کند.
همانگونه که خداوند متعال در قرآن می فرماید:« اَللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ امَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ اِلَی النُّورِ» «خداوند ولی و سرپرست کسانی است که به او ایمان می آورند و آنان را از ظلمات و تاریکیها بسوی نور و روشنی (جایگاه حقیقی انسانی) هدایت می کند » پس آرامش زندگی دنیوی و سعادت اخروی نصیب کسانی خواهد شد که ایمان قلبی به خدا داشته و درهمه حال خدا را حاضر و ناظربر اعمال و رفتارشان ببینند و جز جلب رضای او بر چیزی دیگر نیندیشند . واین کمال حقیقی انسان است که با وجود پاکی فرشتگان و عبادت هزارساله شیطان ، مقام اشرف مخلوقات بودن به او اختصاص یافته است بنابر این ما انسانها در جهت رسیدن به جایگاه واقعی خویش باید فرامین قرآن و اسلام را فرا راه خویش قرار دهیم تا به قرب الهی دست یابیم . ان شاء ا...


خسرو اکبری
کارشناس قرآنی اداره تبلیغات اسلامی
شهرستان اهر


نوشته شده در   يکشنبه 8 آذر 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode