ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 2 آذر 1403
جمعه 2 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : جمعه 28 تير 1392     |     کد : 56743

کاوشی در احادیث مهدوی

عقيده به مهدويت از امور مسلّم و قطعى در تاريخ و کلام اسلامى است. جملگى مسلمانان اعم از شيعه و سنى به «مهدى موعود» باور دارند. در اين شکى نيست. نقطه‏ التقا و اصطکاک بين دو مذهب شيعه و سنى در مورد «مهدويت» در تولّد آن حضرت است.

عقيده به مهدويت از امور مسلّم و قطعى در تاريخ و کلام اسلامى است. جملگى مسلمانان اعم از شيعه و سنى به «مهدى موعود» باور دارند. در اين شکى نيست. نقطه‏ التقا و اصطکاک بين دو مذهب شيعه و سنى در مورد «مهدويت» در تولّد آن حضرت است.

حسن عاشوری لنگرودی در شماره ی 74 فصلنامه ی کوثر نوشت: اکثر عالمان اهل سنت و جماعت بر اين باورند که «مهدى موعود» هنوز متولد نشده است، ليکن شيعه‏ اماميه مى‏گويد: مهدى موعود فرزند امام حسن عسکرى(ع) است و او در سال 255 هجرى در سامرا متولد شده است و در پس پرده غيبت زندگى مى‏کند و روزى به امر خداوند ظهور خواهد کرد.



اين سخن تمامى شيعيان اماميه است و بسيارى از دانشمندان نامدار اهل سنت نيز اين سخن را پذيرفته و در کتاب هايشان متذکر شده‏اند. از جمله:



ـ ابوطالب کمال الدين محمد بن طلحه شافعى قرشى در کتاب «مطالب السؤول»؛



ـ على بن محمد ابن صباغ مالکى در «الفصول المهمّة»؛



ـ شبلنجى در «نورالابصار»؛



ـ ابن حجر شافعى هيتمى مصرى در «الصواعق المحرقة»؛



ـ ابن خلکان در«وفيات الاعيان»؛



ـ محمد امين بغدادى در «سبائک الذهب»؛



ـ عبدالوهاب شعراوى شافعى مصرى در «اليواقيت و الجواهر فى بيان عقايد الاکابر»؛



ـ ابوالصلاح حلبى در «شذرات الذهب»؛



ـ شمس الدين ذهبى در «العبر فى خبر من غبر»؛



ـ گنجى شافعى در «کفاية الطالب»؛



ـ شمس الدين يوسف بن قزعلى بغدادى حنفى، معروف به سبط بن جوزى در کتاب «تذکرة خواص الامة»؛



ـ محيى الدين ابن العربى در«الفتوحات المکية»؛



ـ حافظ محمد بخارى، معروف به خواجه پارساى حنفى در «فصل الخطاب»؛



ـ حافظ محمد بن ابى الفوارس در «اربعين»؛



ـ عبدالحق دهلوى بخارى در «مناقب»؛



ـ سيد جمال الدين عطاء اللَّه محدث در کتاب «روضة الاحباب»؛



ـ بلاذرى در «مسلسلات»؛



ـ شهاب الدين هندى، معروف به ملک العلماء در «هداية السعداء»؛



ـ فضل بن روزبهان در شرح «الشمايل ترمذى»؛



ـ قندوزى بلخى در «ينابيع المودة»؛



ـ عبد الرحمان جامى در «نفحات»؛



ـ ابوالمعالى محمد سراج الدين رفاعى در «صحاح الاخبار فى نسب السادة الفاطمية الاخيار»؛



ـ يوسف بن يحيى شافعى در «عقد الدرر فى ظهور المنتظر»؛



ـ شيخ عبداللَّه بن محمد مطيرى شافعى در «رياض الزاهرة».[1]



بعضى از پژوهشگران بيش از صد نفر از دانشمندان اهل سنت را نام‌برده‏اند که در کتاب‏هاى خويش ولادت امام مهدى (عج) را متذکر شده‏اند.[2]







مهدويت در اسلام



در زمر?‏ باورهاى اسلامى، باور به مهدويت است. بحث مهدويت در دو عنوان «مهدويت عامه» و «مهدويت خاصه» دنبال مى‏شود.







الف) مهدويت عامّه



مهدويت عامه، يعنى اثبات اين که باور به ظهور «مهدى موعود» در زمره باورهاى اسلامى به شمار مى‏آيد.در اينجا سخن در اثبات اين ادعا است که با توجه ‏به منابع معرفتى در اسلام به ظهور منجى بشريت يا «مهدى موعود» بشارت داده شده است.







مهدويت از منظر قرآن



در قرآن مهدويت در حول سه محور بيان شده است، بدين شرح:







1. حکومت صالحان و وراثت زمين



قرآن مى‏گويد: )وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يرِثُهَا عِبَادِي الصَّالِحُونَ([3]؛ «پس از تورات نوشته‏ايم که زمين را بندگان شايسته من به ارث مى‏برند».



خداوند بزرگ در اين آيه با تأکيد فراوان وعده داده است که در آينده، حکومت صالحان تحقق مى‏يابد و بندگان صالح و شايسته خداوند وارثان زمين خواهند بود. در روايت آمده است که امام باقر(ع) فرمود: «هم اصحاب المهدى؛[4] اينها ياران (امام) مهدى(عج) هستند.»







2. ظهور حق و غلبه دين



قرآن مى‏گويد: )هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ([5]؛ «او کسى است که پيامبرش را با هدايت (و دلايل آشکار) و دين حق فرستاده است تا آن را بر همه اديان پيروز گرداند؛ هر چند مشرکان‏ از آن ناخشنود باشند.»



اين وعده خداوندى در پرتو حکومت امام مهدى (عج) محقق مى‏شود. امام صادق(ع) فرمود: «وَاللَّه ما نزل تأويلها بعد، و لا ينزل تأويلها حتى يخرج القائم(عج) فاذا خرج القائم (عج) لم يبق کافر باللَّه العظيم و لا مشرک بالامام الاّ کره خروجه حتى لو کان کافرٌ او مشرک فى بطن صخرة قالت: يا مؤمن فى بطنى کافر فاکسرنى واقتله؛[6] به خدا سوگند، تأويل اين آيه بعد از ظهور امام مهدى(عج) حاصل مى‏شود. آن گاه که حضرت ظهور کند کافرى و مشرکى باقى نمى‏ماند...»0



فخر رازى در تفسيرش از« سدى» نقل مى‏کند که اين آيه مربوط به بعد از قيام مهدى است و در اين زمان فردى باقى نمى‏ماند، مگر اينکه به اسلام گرويده باشد.[7]







3. استخلاف



قرآن مى‏گويد: )وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يعْبُدُونَنِي لَا يشْرِكُونَ بِي شَيئًا([8]؛ «خداوند به کسانى از شما که ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، وعده داده است که آنان را به يقين خليفه‏ روى زمين گرداند؛ آن گونه که ‏به پيشينيان آنان خلافت بخشيد و دين و آيينى را که براى آنان پسنديده است پا بر جا و ريشه دار سازد، و بيم و ترس آنان را به آرامش و امنيت مبدل کند؛ آن چنان مى‏شود که تنها مرا مى‏پرستند و چيزى را شريک من قرار نخواهند داد.»



همان گونه که طبرسى در تفسير اين آيه بيان داشته است: از اهل بيت پيامبر(ص) روايت شده است که اين آيه دربار‏ه مهدى از آل محمد(ص) است.[9]



امام سجاد(ع) فرمود: «هم واللَّه شيعتنا اهل البيت؛ يفعل اللَّه ذلک بهم على يدى رجل منا و هو مهدىّ هذه الامّة و هو الذى قال رسول اللَّه(ص) لو لم يبق من الدنيا إلّا يوم واحد لطول اللَّه ذلک اليوم حتى يلى رجل من عترتى، اسمه اسمى، يملأ الارض عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً وجوراً؛[10] به خدا سوگند آنان شيعيان اهل بيت پيامبرند، خداوند توسط اينها و به دست مهدى اين امت اين وعده را محقق مى‏گرداند. همان مهدى‌اى که پيامبر(ص) فرمود: اگر عمر دنيا جز يک روز باقى نماند، خداوند آن روز را طولانى مى‏گرداند تا مردى از عترتم که اسم او اسم من است، بيايد و زمين را پر از عدل و قسط کند؛ همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود».



کوتاه سخن اينکه اين امور سه گانه غلبه دين، وراثت زمين و استخلاف هنوز به طور کامل محقق نشده است. اينها در پرتو حکومت مهدى موعود محقق مى‏گردد. اين آيات قرآنى بدون اينکه نامى از مهدى موعود برده باشد، به حکومت و ظهور آن حضرت اشاره دارد.







مهدى در روايات



دربار?‏ مهدى موعود، روايات منقول از پيامبر، عترت و صحابه به قدرى زياد است که جاى هيچ گونه شک و ترديدى در آن باقى نمى‏ماند. بسيارى از صحابه پيامبر(ص) از جمله «على بن ابى طالب»، «عثمان بن عفان»، «طلحة بن عبيداللَّه»، «عبدالرحمان بن عوف»، «عبداللَّه بن عباس»، «عمار بن ياسر»، «عبداللَّه بن مسعود»، «ابو سعيد خدرى»، «عبداللَّه بن حارث»، «قرة بن اياس مزنى»، «حذيفة بن يمان»، «جابر بن عبداللَّه»، «جابر بن ماجد»، «عبداللَّه بن عمر»، «انس بن مالک»، «عمران بن حصين» و «امّ سلمة» روايات مربوط به مهدى موعود را از پيامبر(ص) نقل کرده‏اند.[11]







منصور على ناصف نويسنده کتاب «التاج الجامع للاصول» مى‏نويسد:



«در ميان همه دانشمندان امروز و گذشته مشهور است که در آخر الزمان به طور يقين مردى از اهل بيت: ظاهر مى‏شود که بر تمام کشورهاى اسلامى مسلّط مى‏گردد، و همه مسلمانان از او پيروى مى‏کنند و در ميان آنها عدالت را اجرا مى‏نمايد و دين را تقويت مى‏کند». سپس افزود: «احاديث مهدى را گروهى از اصحاب خوب پيامبر(ص) نقل کرده‏اند و بزرگان محدثين مانند «ابى داوود»، «ترمذى»، «ابن ماجه»، «طبرانى»، «ابى يعلى»، «امام احمد» و «حاکم نيشابورى» آن را در کتاب‏هاى خود آورده‏اند».[12]



خلاصه آنکه اعتقاد به مهدويت از ضروريات دين اسلام است و هيچ يک از فرقه‏ها و مذاهب اسلامى نمى‏توانند آن را انکار کنند. جابر بن عبداللَّه انصارى مى‏گويد: پيامبر(ص) فرمود: «من انکر خروج المهدى فقد کفر بما انزل على محمد؛[13] هر که ظهور مهدى را انکار کند، اسلام را انکار کرده است.»



بنا به نوشت?‏ مؤلف کتاب «منتخب‏الاثر» بيش از 657 روايت درباره مهدى موعود وارد شده است.[14] اينک به برخى از آنها اشاره مى‏شود:



پيامبر(ص) فرمود: «ابشرکم بالمهدى يبعث فى امتى على اختلاف من الناس و زلزال فيملأ الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً[15]؛ شما را بشارت مى دهم به مهدى که در امت من برانگيخته مى‏شود. هنگامى که اختلافات و دگرگونى‏ها در بين مردم فراوان شود، پس زمين را پر از قسط و عدل مى‏کند، همان گونه که پر از ظلم و جور گرديد».



نيز فرمود: «لو لم يبق من الدنيا الاّ يوم واحد لطول اللَّه ذلک اليوم حتى يخرج رجل من ولدى فيملأها عدلاً و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً[16]؛ اگر از عمر جهان جز يک روز باقى نماند، خداوند آن روز را به قدرى طولانى مي‌کند تا مردى از فرزندان من قيام نمايد و دنيا را از عدل و قسط پر کند؛ همان گونه که با جور و ستم پر شده است».







در روايات پيامبر(ص) افزون بر بشارت به ظهور مهدى به برخى از ويژگى‏هاى آن حضرت نيز اشاره شده است؛ از جمله اينکه فرمود:



«مهدى از فرزندان فاطمه است»[17]،



«اسم او اسم من است»[18]،



«کنيه او کنيه من است»[19].



افزون بر اين بسيارى از ويژگى‏هاى حضرت مهدى (عج) در روايات بيان شده است‏که اين روايات در مهدويت خاصه بيان مى‏شود.







ب) مهدويت خاصه



مهدويت خاصه به اين معنا است که آن مهدى موعود و مورد بشارت پيامبر(ص) و جامه عمل پوشاننده به وعده ‏الهى در مورد «استخلاف»، «حکومت صالحان» و «ظهور حق و غلبه دين اسلام» که در قرآن اشاره شده است آن فرد، فرزند امام حسن عسکرى(ع) است. او در سال 255 هجرى در «سامرا» متولد شد و اکنون از ديده‏ها پنهان است. و روزى به امر خداوندى ظهور خواهد کرد و جهان را از عدل و قسط پر مي‌کند.



اينک در بحث مهدويت خاصه در پى اثبات اين امر هستيم.







مبانى مهدويت خاصه



براى اثبات مهدويت خاصه بيان يک سرى امورى که به عنوان مبانى مهدويت خاصه مطرح است، ضرورى است. اين مبانى بدين شرح است:







1. ضرورت وجود امام



در زمره باورهاى دينى ما مسلمانان باور به «ضرورت وجود امام» در همه زمان‏ها است. اين سخن، هم از راه عقل مدلّل و مبرهن مى‏گردد و هم از راه نقل و روايت. عقل مى‏گويد: نبوت و امامت يک فيض معنوى است، اين فيض در ميان امت‏هاى پيشين وجود داشت، تا رسيد به زمان پيامبر اسلام(ص) . حال سخن در اين است که آيا با رحلت نبى مکرم اسلام(ص) آن فيض معنوى قطع شد يا نه؟ اگر بگوييم: قطع شد، در اين صورت اين اشکال وجود دارد که چرا چنين فيضى را خداوند به امت‏هاى پيشين داد، ولى به امت اسلامى نداده است؛ مگر امت اسلامى از نظر استعداد و لياقت از پيشينيان کم‏تر است؟! به طور قطع و يقين مى‏گوييم: کم‏تر نيست، بلکه بالاتر است. پس چرا اين فيض از امت اسلامى قطع گرديد؟







پاسخ درست به اين سؤال اين است که اين فيض قطع نشده است. شيعه اماميه مى‏گويد: بعد از رحلت پيامبر اسلام(ص) دوازده وجود نورانى و گوهر امامت؛ يعنى امامان معصوم، متصديان اين فيض بزرگ معنوى هستند، با اين تفاوت که در زمان پيامبر(ص) ارتباط به صورت نبوت بود ولى بعد از پيامبر اسلام که خاتم پيامبران است و سلسله ‏پيامبران به پايان رسيده است، اين فيض به صورتى ديگر مطرح است. وجود انسان کامل واسطه ‏فيض خداوندى است. فيض معنوى بعد از پيامبر از طريق وجود کامل امام برقرار است. امروزه آن واسطه ‏فيض، وجود مقدس امام مهدى (عج) مى‏باشد.



اين برهان با رواياتى که مى‏گويند: در هر عصرى بايد امامى باشد و مسلمانان آن امام را بايد بشناسند تا در زمر?‏ مسلمانان و دينداران قرار گيرند، تقويت مى‏شود.



در احاديث نبوى با تعبيرات گوناگون آمده است که بايد در هر زمان امامى باشد و بر مسلمانان امام‏شناسى فرض است. فرمود:



«من مات بغير امام مات ميتة جاهلية؛[20] هر که بميرد بدون آنکه امامى داشته باشد، به مرگ جاهلى مرده است».



نيز فرمود: «انّ الحجة لا يقوم للَّه على خلقه الاّ بامام حتى يعرف؛[21] حجّت بر مردم برپا نمى‏شود، مگر توسط امامى که آن گاه شناخته مى‏شود».



امام على(ع) فرمود: «لا تخلو الارض من حجّة ظاهرٍ او خائف مغمور؛ [22]زمين از حجت (و امام) خالى نمى‏شود، چه امامتش آشکار باشد و چه مخفى و مقهور».







2. پذيرش روايات مربوط به امامان اثناعشر



روايات نبوى مربوط به ائمه اثناعشر مورد پذيرش همه مذاهب اسلامى است. شيعه و سنى اين سخن را پذيرفته‏اند که رسول گرامى اسلام(ص) بارها از دوازده امام بعد از خود سخن بر زبان جارى نمود و آن هم با الفاظ گوناگون.



آن حضرت گاه مى‏فرمود: بعد از من دوازده «امير» هستند.[23]



و گاهى از دوازده «نقيب» سخن به ميان مى‏آورد.[24]



و گاهى دوازده «خليفه» را مطرح مى‏کرد.[25]



و گاهى از واژه دوازده «وصى» بهره مى‏گرفت.[26]



و گاهى هم‏از دوازده «امام»،[27]



دوازده «ولى»،[28]



دوازده «قيم»[29]



و يا دوازده «قائم»[30] سخن مى‏گفت .[31]







از مجموع اين تعبيرات يک نکته ‏استفاده ‏مى‏شود وآن اين ‏است که بايد بعد از پيامبر دوازده شخصيت متعالى و برگزيده مسئوليت امامت و رهبرى‏ دينى و سياسى امت اسلامى را برعهده گيرند و اين دوازده شخصيت پيوسته و پشت سر هم تا پايان عمر جهان و «أشراط ساعت» وجود دارند.







3. پذيرش امامت امامان اثناعشراز طريق نصب



بعد از پذيرش امامت عامه، پذيرش امامت خاصه در مهدويت نقش دارد؛ يعنى قبل از اينکه به مهدى موعودى ـ که شيعه او را فرزند امام حسن عسکرى(ع) مى‏داند ـ باور داشته باشيم، بايد به امامت امامان اهل البيت؛ ـ يعنى امام على‏(ع)، امام حسن‏(ع)، امام حسين(ع)، امام على بن الحسين‏(ع)، امام محمد بن على‏(ع)، امام جعفر بن محمد(ع)، امام موسى بن جعفر(ع)، امام على بن موسى‏(ع)، امام محمد بن على جواد(ع)، امام على بن محمد هادى‏(ع) و امام حسن بن على عسکرى‏(ع) ـ به ترتيب پذيرا باشيم.



نيز بايد بپذيريم که اين امامان اهل بيت از طريق نصب و جعل الهى و با اعلان و بيان پيامبر(ص) به امامت منصوب شدند.



آخرين گوهر امامت فرزند امام حسن عسکرى(ع) محمد بن حسن المهدى (عج) مى‏باشد.







پيامبر(ص) در آغاز دعوت همگانى، آن گاه که از سوى خداى بزرگ مأموريت يافت و خويشاوندان خويش را در يک جلسه به اسلام دعوت کرد و در اين دعوت امام على(ع) به دعوت رسول خدا لبيک گفت، پيامبر(ص) امامت على(ع)‏را براى زمان بعد از خود مطرح کرد و در طول بيست سال بعد از آن بارها از امامت حضرت على‏(ع)‏خبر داد.







حضرت آخرين سال زندگي‌اش بعد از حجةالوداع فرمود: «من کنت مولاه فهذا على مولاه؛[32] هر که من مولاى اويم، پس از من على مولاى اوست».







نيز آن گاه که آيه ‏ولايت[33] نازل شد پيامبر فرمود: «هم خلفايى يا جابر و ائمة المسلمين من بعدى، اولهم على بن ابى طالب ثم الحسن، ثم الحسين ثم على بن الحسين، ثم محمد بن على... ثم الصادق جعفر بن محمد، ثم موسى بن جعفر، ثم على بن موسى، ثم محمد بن على، ثم على بن محمد، ثم الحسن بن على، ثم سميى و کنيى حجة اللَّه فى ارضه و بقيته فى عباده ابن الحسن بن على[34]؛ اى جابر! آنان جانشينان من هستند، و بعد از من پيشوايان مسلمانان‌اند؛ اولين آنان على بن ابى طالب، پس از آن به ترتيب حسن، حسين، على بن حسين، محمدبن على...، جعفربن محمد صادق، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد، حسن بن على مى‏باشند، سپس کسي که همنام و هم کنيه من و باقى‏مانده خدا در بين بندگانش ، پسر حسن بن على(عسکرى)امام و پيشواى مسلمانان است .»







4. پذيرش روايات غيبت و ويژگى‏هاى امام مهدى (عج)



يکى ديگر از مبانى پذيرش مهدويت، پذيرش روايات مربوط به غيبت امام مهدى (عج) است. از زمان پيامبر(ص) به بعد هر يک از بزرگان آن خاندان به نوبت از ولادت، ويژگى‏ها، غيبت و ظهور امام مهدى (عج) از پيش خبر داده‏اند.







در روايت جابر که بيان شد، پيامبر فرمود: بعد از حسن بن على (امام عسکرى(ع) )پسرش امام است. اسمش، اسم من است و کنيه‏اش، کنيه من است. او کسى است که خداوند به دست او مشارق و مغارب زمين را مى‏گشايد. او کسى است که از اوليائش غايب مى‏شود، غيبت او به قدرى طولانى است که بسيارى مردّد مى‏شوند. تنها قلب‏هاى امتحان شده، به آن ثابت و پايدار مى‏مانند.[35]







به نوشته مؤلّف کتاب «منتخب الاثر» فراوانى و گستردگى روايات مربوط به مهدى موعود و ويژگى‏هاى آن حضرت و اينکه او از ديده‏ها پنهان مى‏شود، بدين شرح است:



ـ در 58 روايت آمده است که امامان دوازده نفرند و اوّل آنان على و آخر آنان مهدى (عج) است.



ـ در 657 روايت به ظهور حضرت مهدى بشارت داده شده است.



ـ در 48 روايت آمده است که مى‏گويد: نام و کنيه حضرت مهدى، همان نام و کنيه پيامبر(ص) است.



ـ در 214 روايت آمده است که امام مهدى از فرزندان اميرمؤمنان على‏(ع) است.



ـ در 192 روايت آمده است که حضرت مهدى از فرزندان فاطمه زهرا(س) است.



ـ در 185 روايت متذکر شده است که مهدى موعود از فرزندان امام حسين‏(ع) است.



ـ در 148 روايت بيان شده است که مهدى موعود نهمين فرزند امام حسين‏(ع) است.



ـ در 185 روايت آمده است که حضرت مهدى از فرزندان امام زين العابدين، على بن الحسين‏(ع) است.



ـ در 103 روايت امام مهدى از فرزندان امام محمد باقر(ع) معرفى شده است.



ـ در 103 روايت امام مهدى از فرزندان امام جعفر صادق(ع) معرفى شده است.



ـ در 101 روايت آمده است که امام مهدى از فرزندان موسى بن جعفر(ع) است.



ـ در 95 روايت متذکر شده است که امام مهدى چهارمين فرزند امام رضا(ع) است.



ـ در 90 روايت آمده است که حضرت مهدى سومين فرزند امام جواد(ع) است.



ـ در 90 روايت بيان شده است که مهدى موعود از فرزندان امام هادى(ع) است.



ـ در 146 روايت آمده است که امام مهدى(ع) فرزند امام حسن عسکرى‏(ع) است.



ـ در 147 روايت آمده است که نام پدر امام مهدى(ع) حسن است.



ـ در 123 روايت آمده است که امام مهدى جهان را پر از عدل و داد مى‏گرداند.



ـ در 91 روايت آمده است که غيبت امام مهدى (عج) طولانى است.



ـ در 318 روايت آمده است که عمر امام مهدى طولانى است.



ـ در 47 روايت آمده است که دين اسلام به وسيله امام مهدى جهانى مى‏شود و وعده ‏استخلاف صالحان تحقق مى‏يابد.



ـ در 136 روايت آمده است که امام مهدى دوازدهمين و آخرين امام است.



ـ در 10 روايت آمده است که امام مهدى دو غيبت دارد، غيبت صغرا و غيبت کبرا.



ـ در 14 روايت آمده است که ولادتش مخفى است.



ـ در 2 روايت آمده است که اگر از فرزندان پيامبر نام‏هاى محمد، على، حسن پيوسته بيايند، چهارمين آن قائم و مهدى موعود است.[36]







موضع‌گيرى خصمانه حاکمان عباسى



برخورد حاکمان عباسى با امامان(ع) متفاوت بود؛ گاهى ظلم آنان محدود بود و گاهى تشديد مى‏شد. گاهى حاکمان عباسى با آنان از در دوستى وارد مى‏شدند و گاهى در نهايت شدت و دشمنى رفتار مى‏کردند.



بعد از جريان ولايتعهدى امام هشتم(ع) و شهادت آن حضرت، عباسيان عرصه را بر امامان تنگ کردند. فشار آنان پيوسته مضاعف مى‏شد و آنان امامان را در سنين پايين به شهادت مي‌رساندند: امام جواد(ع) را در 25 سالگى، امام هادى(ع) را در 41 سالگى و امام عسکرى(ع) را در 28 سالگى به شهادت رساندند. اين پديده از تشديد فشارها و صدمات وارد بر امامان(ع) حکايت مى‏کند.







از هنگامى که متوکل عباسى حکومت را در دست گرفت، سياست ضد علوى تشديد شد. در اين دوره، سادات بنى على، به ويژه سادات بنى فاطمه از هر دوره ديگر بيشتر در تنگنا بودند. متوکل، امام هادى(ع) را به مقر خلافت، (سامرا) فرا خواند و حضرت را از نزديک تحت نظر قرار داد و به ‏دستور او مأمورانش با شدّت تمام ملاقاتى‏هاى حضرت را کنترل مى‏کردند.



در زمان امام عسکرى(ع) اين محدوديت بيشتر شد.



اين فزونى محدوديت و اعمال فشار به دو دليل ‏انجام مى‏شد:







يکى اينکه در اين زمان شيعيان از رشد کمّى قابل توجهي برخوردار و در منطقه عراق به يک قدرت بزرگ تبديل شده بودند که حکومت را حق مسلم امامان(ع) مى‏دانستند و خلافت عباسيان را نامشروع معرفى مى‏کردند. اينها در پى فرصت بودند تا با حاکمان عباسى به نبرد برخيزند. اين ‏امر سبب شد که عباسيان فشار را بر شيعيان و به ويژه بر رهبرانشان بيافزايند.







دوّم اينکه طبق اخبارى که از سوى پيامبر(ص) و اهل بيتش منتشر شده است، عباسيان مى‏دانستند مهدى موعود نابود کننده حکومت‏هاى فاسد و خودکامه، از نسل امام حسن عسکرى(ع) است. به همين جهت آنان پيوسته حضرت و خانواده‏اش را تحت نظر داشتند، تا شايد بتوانند آن فرزند را به چنگ آورند و او را به قتل برسانند. (همانند تلاش بيهوده فرعونيان براى نابودى موسى‏(ع)).







امام عسکرى(ع) به منظور مقابله با اين سياست خطرناک عباسيان، کوشيد تا پيروانش بيش از پيش به تقيه و رازدارى و پنهانکارى رو آورند و خود نيز به بستگانش دستور دادکه ولادت امام مهدى (عج) را افشا نکنند تا دشمن نتواند به هدف شوم خويش نايل شود.اين کار اگر چه ‏نقشه شوم عباسيان را خنثى کرد، ولى به ناچار مشکلاتى را براى شيعيان پديد آورد.







پي‌نوشت‌ها



1 . ر.ک: الزام الناصب، على يزدى حائرى، ج 1، ص321 تا 340؛ دادگستر جهان، ابراهيم امينى، ص 118 تا120.



2 . مهدى منتظر در نهج البلاغه، مهدى فقيه ايمانى، ص 23-39؛ سيره پيشوايان، مهدى پيشوايى، ص667.



3 . انبياء/ 105.



4 . بحارالانوار، ج 9، ص 126.



5 . توبه/33.



6 . ينابيع المودة، قندوزى حنفى، ص 423.



7 . تفسير کبير،فخر رازى ، ج 16، ص40.



8 . نور/55.



9 . مجمع البيان، طبرسى، ج 7، ص 152.



10 . همان ج 7 ، ص152 ؛ البرهان فى تفسير القرآن، ج7، ص 123.



11 . پيام قرآن، ج 9، ص 422.



12 . التاج ، ج5، ص341؛ نقل از همان، ص428.



13 . ينابيع المودة، ص 447.



14 . منتخب الاثر، لطف اللَّه صافى، ص 191 به بعد.



15 . مسند احمد بن حنبل، ج3، ص37.



16 . همان، ص17.



17 . سنن ابى داود، ج 2، ص 207.



18 . سنن ترمذى، ج 2، ص 46.



19 . ينابيع الموده، حنفى قندوزى، ص 495.



20 . مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 96 و ج2، ص 83 و 93؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 1478.



21 . اصول کافى، ج 1، ص 135.



22 . نهج البلاغه، کلمات حکمت شماره 147.



23 . صحيح بخارى، ج 4، ص 165.



24 . فتح البارى، ج 16، ص 339.



25 . مستدرک حاکم، ج 3، ص 18.



26 . معالم المدرستين، ج 1، ص 547.



27 . بحارالانوار، ج 36، ص 261.



28 . شرح نووى بر صحيح مسلم، ج 12، ص 202.



29 . کنزالعمال، ج 13، ص 27.



30 . همان.



31 . اقتباس از معالم المدرستين، ج 1، ص 534 ـ 541.



32 . تاريخ دمشق ،ابن عساکر، ج1،ص366.



33 . مائده/55.



34 . ينابيع المودة، حنفى قندوزى، ص 494 و 495.



35 . همان، ص 495.



36 . منتخب الاثر، ص23 ـ 26.



انتهای پیام


نوشته شده در   جمعه 28 تير 1392  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode