خداوندا! در آن هنگام كه نام پرجلال تو در خاموشي دل من طنين ميافكند و دست تواناي تو با قدرت بيپايان خويش بار كمرشكن گناه را از پشت من برميداشت و زماني كه اراده مقدس تو ما را از دنياي تيره يأس و محنت به در ميبرد و دريچه آسمان اميد را به رويمان ميگشود و پرده تاريك غم را از پيش چشممان كنار ميزد و ما را به سرچشمه نور و صفا رهبري ميكرد، سبزي بيكران عشقت هر چه بيشتر در وجودم ريشه ميدوانيد و عطش انتظار لقای تو در وجودم زبانه ميكشيد. اي خداي پنهان از ديدگان! سراسر عالم خلقت معبد و خانه توست تو وجودي جاوداني و بيمنتها و قادري مطلق و توانايي، امّا هيچ يك از اين صفات نميتواند ذرهاي از حقيقت وجودت را توصيف كند و روح بشري كه به زير بار جلال و عظمتت كمر خم كرده است در برابر قدرت بيمنتهايت به جز خاموشي چارهاي نمي يابد. اي خداي بزرگ، اي حقيقت حقايق، اي فرمانرواي جهان خلقت، اي مفتاح رموز كائنات! تو خود به من قدرت دادي كه با دلي آكنده از احترام، نام باعظمتت را بر زبان رانم و در برابر آستانت به زانو درآيم.
اكنون اي خداي روشنايي! در مقابل کعبهات زانو زدهام. دعاها و نالههاي جانسوز مرا بشنو. فرمان ده كه اشك در چشمان من بخشكد و به جسم و روح من توانايي ارزاني دار تا همچون پر كاهي در آستان عظيم و شگفت آور مقدس به گردش درآيم و تمام اين زيباييها را كه از آن توست ستايش گويم.
اينك اين عاشقان مسكين كه در آستان معبد تو سر به خاك ميسايند، اين زنان بینوا و اين مردان شرمنده كه براي ديدار عظمت تو ديده فرو بستهاند و دريچه قلبشان را به روي تو گشودهاند، چه كردهاند كه برق بزرگي و قدرت تو در ديدگانشان ميدرخشد. حال كه رازهاي دل را با محرم رازمان در ميان نهاديم و با كولهباري سبكتر و دلي عاشقتر و مشتاقتر براي عبادت حق تعالي آماده ميشويم و همچون پروانگان به گرد شمع فروزان درگاه باعظمت او بال و پرزنان ميگرديم.
خانه كعبه خانه دلهاست
ساحت قدس و جلوهگاه خداست
نيكبخت آن كه مثل پروانه
در طواف است گرد آن خانه
چون نصيب تو نيست فيض حضور
باش اندر طواف خانه ز دور
در ركوع و سجود سويش باش
تو هم از زائران كويش باش