سيد عبدالله بنمحمدرضا شبّر حسيني كه در سال 1188هـ.ق در
نجف اشرف در جوار حرم اميرالمؤمنين(ع) چشم به جهان گشود و از چشمه زلال امامت و
ولايت بهرههاي فراواني جست، آنگاه بهمراه پدر از نجف اشرف روانه كاظمين شريفين شد
و مدارج عالي علمي و اخلاقي را طي كرد، چشمههاي علوم الهي و معارف أهل بيت(ع) به
روي او گشوده شد و با عمر كوتاهش آثار گرانسنگي از خويش باقي گذاشت1، و دانشمندان
نامداري همچون شيخ عبدالنبي كاظمي و شيخ اسماعيل فرزند شيخ اسدالله (مؤلف كتاب
المنهاج و رسالة في اصول الدين و ...) و مرحوم سيد علي عاملي و شيخ محمد جعفر
رجيلي و دهها نفر ديگر را تربيت كرد.2
در سال 1242 هـ.ق در سن 54 سالگي وفات يافت و در جوار آن
امام همام در حجرهاي كوچك دفن گرديد. رحمت واسعه الهي بر او باد.3
به مناسبت ماه ذيحجه و انجام مراسم پرشكوه حج به ترجمه
بخشي از آن كتاب «الاخلاق، در باره اسرار حج اين عارف بزرگ ميپردازيم تا راهيان
وادي عشق در سرزمين وحي اعمال و مناسك خويش را با معرفتي افزونتر انجام دهند.
شبر بيان اسرار حج را با فرمايش صادق آل محمد(ص) چنين آغاز
ميكند:
امام جعفر صادق(ع) فرمود: آنگاه كه تصميم بر انجام حج
گرفتي، قلب خود را خلوتگاه خدا كن و از هر چيزي كه تو را از ياد حق بازدارد، خانه
قلبت را تهي كن، كارهايت را به او واگزار كن و در همه حالات خويش بر خدا اعتماد
نما و در همه خواستهايت، تسليم قضا و قدر و حكم الهي باش. دنيا و آنچه سلب آسايش
توست و بدان انس گرفتهاي را رها كن، قبل از شروع به اعمال حج حقوقي را كه افراد
برگردن تو دارند، ادا كن. بر اندوخته خويش (اموال، وسيله رفت و آمد، دوستان همراه
خوراكيها و جواني خويش) اعتماد مكن زيرا ترس آن است كه هر يك از اينها تو را از
قرب به حق بازدارد و دشمن تو گردد، پس كسي كه خشنودي خداوند را خواستار است، بر
غرش تكيه نميكند زيرا غير مانع شده و دشمن خواستههاي فطري ميگردد و آن غير را
نه نيرويي و نه راهي براي حل مشكلات است و چنانچه چيزي در دست داشته باشد، باز هم
در سايه توفيقات و كمك خداوني است.
پس همانند كسي كه اميد برگشت از سفر را ندارد، خود را آماده
نما و براي خويش همراه خوبي انتخاب كن، نسبت به زمان انجام عبادات واجب و سنتهاي
پيامبر(ص) توجه بسيار داشته باش، و واجبات اخلاقي (تحمل و صبر و شكيبايي و
شكرگزاري و مهرباني و سخاوت و بخشندگي) را فراموش ننما، اندوخته خويش را در همه
وقت بر ديگران روا دار.
با آب توبه بر تن كن. از آنچه مانع ذكر و ياد خدا ميگردد و
از طاعتش تو را دور ميكند، بر حذر باش. آنگاه امام(ع) ميفرمايد: تلبيه(لبيك
اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك...) بگو؛ يعني پاسخگوي راستين و خالصي باش كه
پاسخ لبيك تو برخواسته از نفس پاك تو باشد و در آن هنگام تمسك به قرآن و اهل بيت(ع)
نما.
هنگام طواف به همراه فرشتگان الهي با قلب خويش در اطراف عرش
او طواف كن همانطوري كه به دور كعبه معظّمه با ديگر مسلمانان به طواف ميپردازي و
بعد «هرْوَله»4 كن تا هواي نفساني در هم ريزد و در خود غرور و قدرت نبيني.
سپس به سرزمين مني حركت نما و آنچه را در عرفات به گناهان
خود اقرار و اعتراف كن. و با خداوند يكتا پيمان دوباره بر قرار كن و به او نزديك
شو.
در مشعر «مزدلفه» در پناه خداوند خود را محفوظدار و با
رفتن روي كوههاي «مزدلفه» روح بلند خويش را به عالم بالا فرست و بدانجا راه ياب.
در قربانگاه با ذبح قرباني گردن هواي نفس اماره و طمع را
قطع گردان.
در رمي جمرات ـ سه گانه ـ شهوات و خواستههاي نفساني خويش و
پستيهاو زشتيها را دور كن. در مني با تراشيدن موهاي سر زشتيهاي ظاهري و باطني خود
را دور ريز.
و بعد با بازگشت به حرم و ورود به خانه حضرت حق، امنيت الهي
را درياب و از حمايتها و نعمتهايش برخوردار شو. هميشه خشنودي خداوند، تعظيم در
برابر صاحب خانه و شناخت عظمت و قدرت او را در داخل خانه جستجو كن.
حجرالاسود را لمس كن و ببوس ـ خود را متبرك كن ـ و خشنوديت
را از نعمت زيارت بيتالله اظهار نما و در برابر عزّتش تواضع كن.
با انجام طواف وداع غير خداوند را رها كن و بعد با ايستادن
بر روي كوه صفا و نيايش، روح خويش را جهت ملاقات با خداوند جلا بده و بر روي كوه
مروه خود را در برابر آيينه حق قرار داده و پاك گردان و بر پيماني كه با خداي خويش
در حج بستهاي و فادار باش و ثابت قدم بمان زيرا؛ بدان تا روز قيامت عهد سپردهاي.
بدان خداوند هيچ فريضهاي را همچون حج به خويش نسبت نداده
است؛ زيرا فرموده: «وَلِله عَلَي النّاسِ حَجُّ البَيْتِ مَنِ استَطاعَ إِلَيْهِ
سَبِيلا.» حق خداست بر مردم هر كه استطاعت پيمودن راه بسوي خانه خدا را پيدا كرد،
بايد حج را به جاي آورد.5
پيامبر خدا(ص) هيچ سنتي را در حجّ و مناسك مربوط به آن
مشروع قرار نداد مگر اينكه نشانگر كمكخواهي از حق و رمزي براي توجه به مرگ و خانه
قبر و برانگيخته شدن در قيامت بود.
سيد عبدالله شبّر پس از بيان روايت فوق ـ در دورنمايي از
معارف حج ـ توضيحي بيشتر ميدهد و آنها را طي هفده فصل به صورت كوتاه به ترتيب ذيل
آورده است:
فصل 1 ـ تصميم بر به جاي آوردن حج
كسي كه تصميم حج و زيارت بيتالله الحرام را دارد، بايد
بداند كه حج خانه او كاري والا مرتبه است پس بايد خشنودي خداوند و تقرّب به او را
در نظر بگيرد و از تظاهر به رياكاري دوري كند، در غير اين صورت تنها اموالش را
نابود كرده و غير از خستگي و گناه چيزي نصيبش نشده است.
قبل از سفر به خانه حق بايد هر آنچه را با ستم از مردم
گرفته برگرداند و بازگشتي حقيقي كند و بر پروردگارش با دامن آلوده به گناه وارد
نشود. در سفر به سوي بيتالله سفر به سوي جهان آخرت را به يادآورد، بلكه آن را به
سفر آخرت تبديل كند.
فصل 2 ـ توشه راه
زائر خانه خدا بايد بداند سفري طولانيتر از اين خواهد داشت
كه نياز بيشتري به ذخيره كردن اعمال صالح و نيكو دارد و بايد توجه كند مفاسدي
همچون تظاهر به ريا اعال حج او را كه ذخيره سفر عظمي است، ممكن است نابود كند.
فصل 3 ـ وسيله سفر
رائر بايد شكرگزار صاحبخانه باشد كه وسيله سواري برايش
فراهم كرده است تا بارهاي سنگين او را منتقل كند و گرنه خود بايد بارش را به دوش
ميكشيد. بايد يادآور مركبيي شود كه او را به جهان آخرت منتقل ميكند و آن مركب
جنازه اوست. پس تعجب و شگفتي از كسي است كه براي سفر مشكوك «آيا بتواند برود و يا
نه» خود را آماده ميكند ولي براي سفر يقيني «مرگ»، هيچگونه آمادگي ندارد.
فصل 4 ـ خريد لباس احرام
به هنگام خريد لباس احرام ـ دو قطعه پارچه ساده ندوختند ـ
به ياد كفن و پيچيده شدن در آن بيافتد، او كه بزودي با دو قطعه لباس احرام در
نزديكي بيتالله الحرام سراسر وجودش را ميپوشد ـ يكي را لنگ و ديگري را رداء و
حوله خويش قرار ميدهد ـ چه بسا اجل مهلت ندهد و سفرش را به پايان نرساند و با
همين دو قطعه لباس احرام خدايش را ملاقات كند. پس همانطور كه براي ملاقات خانه خدا
لباسي را بر تن ميكند كه مناسب خانه الهي و مخالف تزيينات دنيوي است، بداند كه بعد
از مرگ با همينگونه لباس به ملاقات صاحبخانه ميرود. اين دو لباس ـ احرام و كفن
ـ چقدر شبيه يكديگرند.
فصل 5 ـ بيرون رفتن از شهر و ديار
سالك به سوي بيتالله الحرام وقتي از شهر جدا ميشود بايد
توجه كند كه سوي خداوند منان ميرود. پس توجّه كند كه در اين سفر چه خواستهاي
دارد؟! و به كجا رو ميبرد؟! و چه كسي را ميخواهد زيارت كند؟!
و نيز به ياد سفر آخرت بيفتد كه وابستگانش را براي هميشه را
رها ميكند.
فصل 6 ـ پيمودن صحراها و كوهستانها جهت رسيدن به ميقات
زائر از صحراها و كوهها عبور ميكند تا به ميقات برسد، بايد
مسافت خويش را پس از خروج از دنيا تا به ميقات رسيدن قيامت رسيدن را تصور كند و
بداند كه در اين ميان منزلگاههاي وحشتزا و درخواستهاي گوناگون وجود دارد. آنان كه
بين راه مانع وي ميشوند همانند نكيران و منكرانند و درّندگان صحرايي و ... خانه
قبرند و تنهايي زائر در راه، تنهايي ترسناك خانه قبر و سختيهاي آنجاست پس جهت راه
خويش و زاويههاي پرپيچ و خطرناك قبر تا قيامت توشه و ذخيرهاي را فراهم كنيد و با
خود همراه داشته باشيد.
فصل 7 ـ احرام بستن و تلبيه گفتن در ميقات
حاجي و معتمر خانه كعبه بايد بداند تلبيه به معناي پاسخگويي
به دعوت خدا است او اميدوار به پذيرش خويش باشد و از سوي ديگر ترس آن را داشته
باشد كه از جانب حق ندايي برآيد «لا لَبَّيكَ وَ لاسَعَدَيْكَ»؛ تو را نپذيرفتهام
و سعادت از آن تو نيست.
پس زائر در ميقات بين خوف و رجاء در برابر خدا ميايستد،
تلبيه گفتن شروع و نقطه آغازين سير الي الله است كه جايگاهي عظيم و بزرگ دارد.
روايت شده است: امام چهارم زينالعابدين چون به ميقات ميآمد
تا لباس احرام بپوشد، مركب خويش را تا نگه داشت، چهرهاش زرد گشت و حالت مادي وي
تغيير كرد، لرزه بر اندام مباركش افتاد و نتوانست ذكر شريف تلبيه را بر زبان جاري
كند فرمود: «ميترسم پروردگارم بگويد: «لا لبيك و لا سعديك» لذا با تأمل و زاري
بسيار چون ذكر تلبيه را بر زبان جاري ميكرد، بيهوشي و غش بر آن حضرت عارض گشت و
از روي مركب بزمين افتاد، اين حالت براي آن بزرگوار تا پايان مراسم حج فراوان پيش
ميآمد
فصل 8 ـ ورود به شهر مكه
به هنگام ورود به شهر مكه بايد توجه نمود كه به پايان حرم
امن الهي رسيده است اميدوار شود كه از عذاب و عقاب الهي در امام ميگردد و در عين
حال اين اضطراب را داشته باشد كه اهليت نزديكي به حرم را پيدا نكرده باشد و بدين
سبب او منفور نزد حضرتش حق ـ جل و علا ـ باشد، پس اميدش در هر حال نزديكي به صاحب
خانه باشد كه كرامت او شامل همه خواهد شد. او حق زائرش مراعات ميكند و شرافت
همسايه را ضايع نميكند.
فصل 9 ـ نگاه بر خانه با عظمتش
حاجي به هنگام ورود در مسجد الحرام و نگاه به خانه، عظمت
خانه خدا را با دل و جان ببيند و خود را نزد صاحب خانه بداند و اميدوار به ملاقات
صاحب كعبه در آخرت باشد همانطور كه در دنيا زيارت كعبه نصيبش شد. در آن هنگام حركت
مردم در قيامت بسوي بهشت را يادآور ميشود و آرزو كند ورود همگي آنان را ـ زيرا در
آنجا به بعضي اجازه ورود به بهشت داده ميشود و از ورود بعضي ديگر جلوگيري ميكنند
ـ.
فصل 10 ـ طواف كردن در اطراف كعبه
حاجي به هنگام طواف خود را همانند فرشتگاني كه در اطراف عرش
الهي طواف ميكنند، بيانگارد و ميداند كه هدف طواف گردش قلب انساني است با
يادآوري صاحبخانه به طوري كه شروع و پايان طواف با نام خداوند حاجي طواف را از
حجرالاسود آغاز و به او ختم كند.
فصل 11 ـ لمس حجرالاسود
به هنگام حجرالاسود بايد بداند كه با خداي كعبه بيعت ميكند
تا از هر عملي كه معصيت او را به دنبال دارد، پرهيز كند تصميم قطعي بر وفاء به
عهدش داشته باشد زيرا، هر كس از بيعت با خدايش تخلف ورزد مستحق خشم الهي ميگردد. در
روايات و احادي آمده است: «انَّ الحَجَر يَمينُ اللّهِ فِي الارْضِ يُصافِحُ بِها
خَلْقُهُ كَما يُصافِحُ الرَجُلُ أَخاهُ» حجرالاسود دست خداوند در روي زمين است
مردم با آن مصافحه ميكنند همانطوري كه مرد با برادرش دست ميدهد.
فصل 12 ـ گرفتن پرده كعبه و تمسك و چسبيدن به
ملتزم6
آنگاه كه در مسجدالحرام سنگ را لمس كردي، با نيت تقرب بيشتر
به خداوند سبحان و نشان دادن اشتياق بيشتر خودت را به كعبه نزديك كن، و بدنت را به
آن بچسبان، به اميد حفاظت و دوري از آتش جهنم، زيرا هر جزيي از بدن كه به كعبه
بچسبد از عذاب الهي مصون خواهد بود، و خود را به پرده كعبه بياويز و نيتت را
پافشاري بيشتر در طلب مغفرت، آمرزش گناهان و امنيت در برابر عذاب قرار ده همانند
خطاكاري كه دامن بزرگتري را گرفته، التماس و تضرع در عفو بخشش خويش ميكند و پناهي
غير از او نميبيند. چنين كسي از دامن آن بزرگتر هرگز جدا نميشود مگر اينكه عفو و
بخشش او را بدست ميآورد و امنيت را نسبت به آينده خويش تحصيل ميكند.
فصل 13 ـ سعي بين كوه صفا و مروه در كنار كعبه
سعيكننده بين صفا و مروه خود را همانند بندهاي ميبيند كه
در حيات مسكوني سلطاني در حال تردد است و اين تردد و دو دلي از آن جهت است كه
اخلاص خويش به سلطان را اثبات كند و او با مهرباني بر او بنگرد و در عين حال نميداند
آن سلطان با او چه خواهد كرد؟ آيا او را بحضور ميپذيرد؟ از اين جهت رفت و آمد
خويش را تكرار ميكند ـ و از آنجا كه خود هفت مرتبه را معين نموده بر هفتمين بار
بسنده ميكند ـ ساعي بين صفا و مروه حركت و تردد خود را در بين دو كفّه ترازو در
صحنه قيامت ميبيند او كوه صفا را كفّه حسنات ميپندارد و كوه مروه را كفّه
گناهان، پس رفت و آمد بين آن دو و براي آن است كه ببيند كدامين كفه بر ديگري برتري
دارد؟ آيا عذاب بر غفران و يا غفران و آمرزش بر عذاب؟
فصل 14 ـ وقوف در سرزمين عرفات
اجتماع عظيم انسانهاي خداجو، مناجات و فريادهاي بلند آنان
را به همراه ناله، از هر قوم و ملّتي، رفت و آمدهاي بسيار زياد به سوي شاعر همچون
حبل الرحمة و مسجد عزه و ... با توجه به اختلاف آراء پيشوايان مذاهب و پيروان آنها
و اتحاد و اجتماع در اداء اين واجب الهي در سرزمين عرفات، حاجي و سالك الي الله را
بايد به ياد صحنه قيامت بيندازد، او اجتماع انسانهاي آغازين و آخرين را به همراهي
انبياء عظام و اوصياء گرام ـ عليهم صلوات الله ـ تصور كند و ببيند چگونه هر امتي
به دنبال امام خويش است تا او را شفاعت كند.
آن هنگام با چنين تصورات زيبايي قلب شكسته خويش را به خداي
خود توجه ده تا تو را در جلمه قبول شدگان قرار دهد دعاهايت را مستجاب و مقبول و
رحمتش را بر تو نازل كند، آرمانهاي مقدست تحقق يابد. موقف عرفات از مواقف شريفهاي
است كه انسان خداجو در آن مكان با عظمت شرافت و بزرگي را بدست ميآورد.
فصل 15 ـ وقوف در مزدلفة «مشعرالحرام»
ورود در مشعرالحرام ـ كه جزء حرم مكّي است ـ بعد از بيرون
رفتن از حرم و قرقگاه الهي و اجازه مجدد صاحبخانه جهت داخل شدن در حرم او رحمت
بازيافته ديگري است، زيرا سرزمين عرفات خارج از محدوده حرم امن است و مشعر الحرام
جزء حرم أمن ميباشد در اين سرزمين بر دربهاي رحمت خداوند نزديك گشتهاي، نسيم مهرباني
او بر تو بار ديگر وزيدن گرفته است.
فصل 16 ـ رمي جمره عقبه در سرزمين مني
سرزمين مني جاي اطاعت محض در برابر خالق و آفريدگار است. زائر
بايد اظهار بندگي كند و طوق عبوديت را بر گردن نهد و هيچ گونه وسوسهاي را از
ناحيه عقل و انديشه و نفس نپذيرد.
حاجي خود را در جايگاه ابوالانبياء ابراهين خليل الرحمان ميبيند،
زيرا كه شيطان خواست حجّ او را در اين مكان ناخالص كند و او را گرفتار هواي نفساني
نمايد. اما خدا فرمان داد تا شيطان را از خود براند و با سنگ او را از خود دور كند
و ريشههاي وسوسه شيطاني را بخشكاند.
فصل 17 ـ قرباني در مني
قرباني فقط اظهار اطاعت محض در برابر خداوند عالم و سبب
نزديكي به او است. اميدوار باشد كه در برابر هر جزئي از قرباني بتواند جزئي از بدن
خويش را از آتش عذاب الهي برهاند و به وعدههاي نيكوي خداوند دست يافته باشد،
مسلّم هر چه تعداد قرباين بيشتر شود و خود قرباني از قوت بيشتري برخوردار باشد
تاوان بيشتري را در برابر آتش جهنم خواهد داشت.7
تا به اينجا فصلهاي مربوط به اعمال و مناسك حج از سوي
علامه سيد عبدالله شبّر ـ ره ـ به پايان رسيد.
ولكن دو فصل ديگر در زيارت مدينه رسول الله(ص) دارد كه با
آوردن آن اسرار و معارف مناسك را از ديدگاه آن عارف آگاه به پايان ميرسانيم.
فصل 1 ـ ديدار مدينه منورة
آنگاه كه از مكه معظمه بازگشتي و به ديدار مدينه منوره
پرداختي چون چشمت بر ديوارهاي شهر مدينه افتاد، به ياد آور كه اين همان مدينهاي
است كه خداوند آن را براي پيامبرش انتخاب كرد تا بعد از مكه مكرمه و هجرت از آن در
آنجا سكني گزيند، مدينةالرسول همان شهري است كه پيامبر(ص) واجبات الهي و سيره
خويش را در آنجا به اجرا گذاشت و شريعت الهي قرارش داد و در آن شهر مبارزات و
مجاهدتهاي زيادي را عليه دشمن به انجام رساند، دين و شريعت خويش را كامل نمود و در
آنجا به ملاقات پروردگارش شتافت و آرامگاه شريفش مزار همگان شد در وقت ورود توجه
داشته باش كه قدم خويش را در جايگاه قدمهاي پيامبر خدا(ص) گزاردهاي و به هنگام
تردد در اين شهر نقطهاي را پا نميگزاري مگر اينكه در آنجا قدمهاي مباركش نهاده
شده است پس با آرامش قدم بردار و راه رفتن و قدم زدن حبيب خدا را در آن كوچهها
يادآور شو، آرامش آن حضرت را از ياد مبر و با اعمال زشت زحمات خويش را از بين مبر،
و حريم با عظمتش را عزيز بدار و همانند يارانش در برابر او با نرمش و آرامي سخن
بگوي.
فصل 2 ـ زيارت پيامبر خدا(ص) و ائمه معصومين(ع)
زائر پيامبر خدا و ائمه بقيع ـ عليهم صلوات الله ـ به هنگام
ورود به حرم لازم است با طهارت خاضعانه و خاشعانه در برابر قبر و ضريح آنان بايستد
و آنان را همانند زمان حياتشان زيارت كند و زياد به قبور متبركه آنان نزديك نگردد
همانگونه كه در زندگي آنان بخود اجازه نزديك شدن زياد را ببدن آنها نميدادي.
توجه داشته باش آنان از حضور تو آگاه هستند ايستادن، نشستن
و زيارت تو را ميبينند، سلام و درود تو را دريافت ميدارند و به جاي خود ميرسانند
پس آنان را زنده در آرامگاه خويش بدان و آنگونه زيارت كن كه در حال حياتشان
دريافتهاي مقام والايشان را در ذهن خود تصور كن كلمات زيبا و موعظههاي شيرين و
دلنشين و نصيحتهاي شفابخششان را به ياد آور و همه را بگوش جان بشنو، زيرا كه
هدايتشان سعادتبخش و آرامشآفرين بوده و خواهد بود.8
پاورقيها:
1 ـ الاخلاق، السيد عبدالله شبّر، ص 10، مقدمه.
2 ـ كتابهاي
ارزشمند علامه سيد عبدالله شبر در اصول اعتقادي، فلسفه، تاريخ، عرفان، فقه و اصول
و
3 ـ الذريعه الي
تصانيف الشيعه، العلامه شيخ آقا بزرگ تهراني، ج 2، ص 376.
4 ـ هَرْوَلَه: تند
راه رفتن و دويدن آرام به طوري كه شانهها در آن هنگام بالا و پايين رود.
5 ـ آل عمران، 97.
6 ـ در بعضي نسخهها
همانند محجةالبيضاء و اخلاق بشر، «لِلاِسْتِعانَة» آمده و ما در ترجمه آن را لحاظ
كردهايم و در بعضي همچون بحارالانوار كلمه «لِلاِسْتِعْدادِ» آمده كه آمادگي و
پيدا شدن زمينه، ترجمه ميگردد.
7 ـ محجةالبيضاء،
ملا محسن فيض كاشاني، ج 2، ص 208؛ بحارالانوار، ج 96، ص 124، ح 1.
8 ـ اين روايت را
از امام چهارم نيافتم و لكن نظير آن از امام صادق(ع) نيز آمده است، ر،ك: الخصال،
محمد بن علي بنالحسين ابنبابويه «الصدوق»، ج 1، ص 167؛ بحارالانوار، ج 47، ص 16،
بحارالانوار، ج 96، ص 182؛ مناقب آل ابيطالب، ابنشهر آشوب، ج 4، ص 297.
9 ـ الاخلاق، السيد عبدالله شبر، صص 79 ـ 71، منشورات مكتبة
بصيرتي، 1395 هـ.ق.
احمد زماني