ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : چهارشنبه 14 آذر 1403
چهارشنبه 14 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 3 ارديبهشت 1387     |     کد : 553

زندگانی طبرسی

علّامه طَبْرِسي متوفاي 548 ق

پيشواي مفسّران‏

محمد باقر پور اميني‏

علّامه بزرگوار امين الاسلام، ابوعلي فضل بن حسن طَبْرِسي از جمله انديشمندان نادري است كه هرچند در دانشهاي رايج عصر خويش خبره بود، منزلت او در تفسير، تمام ابعاد و جوانب علمي‏اش را تحت شعاع قرار داده، وي را به مثابه مفسّري سترگ در دنياي دانش و معرفت معرفي كرد. در اين نوشتار بر آنيم كه به گوشه‏هايي از زندگي هفتاد و نه (يا هشتاد) ساله اين مفسّر قرآن و پيشواي مفسران بپردازيم.

ولادت‏

او به سال 468 (يا469 ق.)[1] ديده به جهان گشود و حسن بن فضل طبرسي پدر آن عزيز، او را «فضل» ناميد.[2] اصل و منشأ «فضل بن‏ حسن» طبرسي «تفرش» بوده و به همين سبب به «طَبْرسي» معروف و مشهور گشته است؛[3]

هرچند دليلي بر ولادت يا اقامت او در آن ديار علم خيز در دست نيست. در مقابل، گروهي از شرح حال نويسان، طبرسي را اهل طبرستان (مازندران امروز) دانسته‏اند،[4] ليكن وجود دلايلي روشن بر يكي بودن طبرس و تفرش آن ادعاها را مخدوش مي‏سازد؛[5] كه مي‏توان به‏ برخي از آنها اشاره كرد:

بيهقي (معروف به ابن فندق) كه از معاصران طبرسي است[6] در بيان شرح حال او مي‏گويد «طبرس منزلي است ميان قاشان (كاشان) و اصفهان. اصل ايشان از آن بقعت بوده است.»[7]

همچنين يعقوبي[8] و علامه مجلسي،[9] طبرسي را معرّب تفرشي و منسوب به تفرش از توابع قم مي‏دانسته‏اند.

اين ناحيه نخست از توابع قم بوده و امروزه از شهرهاي استان مركزي به شمار مي‏رود. اين شهر به دليل نزديكي‏اش به قم، در آغاز ورود اسلام، مذهب تشيع را پذيرفت.[10]

تحصيل‏

فضل بن حسن دوران كودكي و تحصيل خود را در جوار بارگاه ملكوتي امام هشتم(ع) گذراند و پس از چند سال حضور در مكتب، و فراگيري خواندن و نوشتن و يادگيري قرائت قرآن، خود را به منظور تحصيل علوم اسلامي و شركت در جلسه درس بزرگان دين آماده ساخت. او در فراگيري علومي چون ادبيات عرب، قرائت، تفسير، حديث، فقه، اصول و كلام فوق‏العاده تلاش كرد، بدان حد كه در هريك از آن رشته‏ها صاحبنظر گرديد. با وجودي كه در مدارس آن عصر، علومي چون حساب، جبر و مقابله رايج نبود و كسي براي فراگيري آن رغبت نمي‏ورزيد، او به سوي آن علوم شتافت و از صاحبنظران آن فن به شمار مي‏آمد.[11]

 

اساتيدِ امين‏الدين طبرسي[12] كه نقش مهمي در بارور كردن شخصيت علمي و معنوي او داشتند از اين قرارند: ابوعلي طوسي (فرزندشيخ طوسي)، جعفر بن محمددوريستي، عبدالجبار مقري نيشابوري، امام موفق‏الدين حسين واعظ بكرآبادي جرجاني، سيد محمد قصبي جرجاني، عبداللَّه قشيري، ابوالحسن عبيداللَّه محمد بيهقي، سيد مهدي حسيني قايني، شمس الاسلام حسن بن بابويه قمي رازي، موفق عارف نوقاني و تاج القراء كرماني.[13]

در عرصه شعر

طبرسي در ايام جواني اشعار بسياري سروده است كه عموم آنها حاوي مضامين عالي[14] و دليل صادقي بر آشنايي و خبرگي وي در سرودن شعر است. اثر ذيل در بيان ارادت وي به اهل بيت:، يكي از آن آثار جاودان مي‏باشد:

اُطيّبُ يومي بذكراكُمْ‏

و اُسعِد نومي بِرؤياكُمُ‏

لئن غِبتُم عن مغانِيكُمُ‏

فانّ فُؤادي مَغناكُمُ‏

فلابأس ان ريبُ دهري أَتَي‏

بما لا يسرّ رعاياكُمُ‏

فنصرٌ من اللَّه يأتيكُمُ‏

و فضلٌ من اللَّه يغشاكُمُ‏

و عقد ولائي لكم شاهدٌ

باني فتاكُم و مولاكُمُ‏

لكم في جدودِكُمُ اسوه‏

اذا ساءكم عيش دنياكم‏

و كم مثلها افرَجت عنكُمُ‏

و حُطّ بها مِن خَطاياكُمُ‏

كما صُفِّي‏التِبرُ في كورة

كذلكم اللَّه صفّاكم[15]

ترجمه:

- روزم را با ياد شما عطرآگين مي‏سازم و خوابم را با ديدن شما شيرين و دلچسب مي‏كنم.

- اگر چه از منازل خود غايب شده‏ايد، ولي دل من منزلگاه شماست.

- باكي نيست اگر حوادث روزگار بر من عارض شود و امت شما را خوشايند نباشد.

- زيرا پيروزيي از ناحيه خدا نصيب شما خواهد شد و فضيلتي از جانب او شما را بر خواهد گرفت.

- آنچه از محبت شما در وجدانم جاي گرفته شاهد است كه من غلام و دوستدار شما هستم.

- پيشينيان شما برايتان اسوه‏اند، هرگاه زندگي دنيا بر شما بد معامله كند.

- چه بسيار از اين سختيها كه از شما دور مي‏شود و به وسيله آن گرفتاريهاي شما محو مي‏گردد.

- همان طور كه طلا در كوره تصفيه مي‏شود خدا نيز شما را تصفيه نموده است.

هجرتي پربار

امين الاسلام طبرسي حدود 54 سال در مشهد مقدس سكونت داشت و سپس بنا بر دعوت بزرگان سبزوار، و با توجه به امكانات بسياري كه در آن شهر موجود بود و زمينه تدريس، تأليف و ترويج دين را براي او فراهم مي‏ساخت، در سال 523 ق. راهي آن ديار گرديد. سادات آل زباره - كه طبرسي با آنان نسبت فاميلي داشت - ميزبان او بودند و از كمك و همكاري با آن عالم وارسته دريغ ننمودند.[16]

نخستين اقدام شيخ، پذيرش مسؤوليت «مدرسه دروازه عراق» بود[17] كه با سرپرستي و راهنمايي او، مدرسه به حوزه علميه وسيع و با اهميتي مبدّل گشت غناي فرهنگي و علمي اين مكان، سبب جذب محصلان بسياري از دورافتاده‏ترين نقاط ايران گرديد و طلبه‏هاي جوان به عشق رسيدن به كمال و خدمت به مكتب در آن مدرسه مشغول تحصيل شدند و علوم مختلفي چون فقه و تفسير را از محضر طبرسي فرا گرفتند. شاگردان دانشمند و بلند آوازه ذيل ثمره تلاش علمي شيخ است: رضي الدين حسن طبرسي( فرزند طبرسي)، قطب الدين راوندي، محمد بن علي بن شهر آشوب، ضياءالدين فضل‏اللَّه حسني راوندي، شيخ منتجب‏الدين قمي، شاذان بن جبرئيل‏قمي، عبداللَّه بن جعفر دوريستي، سيد شرف‏شاه حسيني افطسي نيشابوري و برهان الدين قزويني همداني.[18]

آثار سبز

مصنفات و آثار متعددي از امين الاسلام طبرسي به يادگار مانده است كه جملگي از فضل و دانش آن عالم كوشا و انديشمند توانا حكايت مي‏كند. گنجينه آثار او بدين شرح است :

الآداب‏الدينيه للخزانه‏المعينيه، اسرارالامامة، اعلام‏الوري باعلام‏الهدي‏، تاج‏المواليد، جوامع‏الجامع،الجواهر (جواهرالجمل)، حقائق الامور، عدةالسفر و عمدةالحضر،العمده في اصول الدين والفرائض‏النوافل، غنيةالعابد ومنيةالزاهد، الفائق،الكافي‏الشافي، كنوزالنجاح، مجمع‏البيان، مشكوة الانوار في الاخبار، معارج‏السؤال،المؤتلف من‏المختلف بين ائمةالسلف، نثراللآلي،النورالمبين و روايت صحيفةالرضا(ع).[19]

پيشواي مفسران‏

انديشه خدمت به قرآن از اوان جواني در ذهن علّامه جاي داشت. زندگي‏اش آميخته با آن كتاب‏الهي بود احياي معارف آن معجزه بي‏بديل و يگانه و نوشتن تفسير از آرزوهاي اصلي او به شمار مي‏رفت. خالق هستي، آن بر آورنده آرزوها، توفيق عرضه آثار جاودان و ميراث ماندگار را به او ارزاني داشت و در حالي كه سن علّامه از شصت تجاوز كرده و موهاي سرش به سپيدي گراييده بود سه كتاب تفسير قرآن را به سبك‏هاي مختلف به رشته تحرير درآورد. او چنان ابتكاري را در تفسير قرآن به كار بست كه تا قرن حاضر، مفسّران ديگر بر آستان تفسير او اعتكاف كرده، از خرمن بي‏پايانش - كه‏الهام گرفته از مكتب اهل بيت عصمت و طهارت: بود - استفاده كردند. مناسب است به اختصار به سبك و محتويات هر يك از تفاسير آن دانشمند فرزانه اشاره نماييم.

الف - «مجمع‏البيان» سرآمد تفاسير

«آستين همت بالا زدم و نهايت جدّ و جهد را به كار بستم و ديدار بيدار داشتم و انديشه به زحمت افكندم و بسيار تفكر كردم و تفاسير گوناگون را در پيش رو نهادم و از خداوند سبحان توفيق و تيسير طلبيدم و نگارش كتابي را آغاز كردم كه در نهايت فشردگي و پيراستگي و حسن نظم و ترتيب است و حاوي انواع و اقسام دانش تفسير است و درّ و گوهرهايي اعم از علم قرائت، اعراب و لغت، پيچيدگي و مشكلات، معاني و جوانب، نزول و اخبار، قصص و آثار، حدود و احكام و حلال و حرام در بردارد و از خدشه‏هايي كه مبطلان آن مطرح كرده‏اند سخن گفته و سخني را آورده‏ام كه تنها اصحاب ما - رضي اللَّه عنهم - متعرض آن شده‏اند و استدلالات بسياري را در صحت اعتقادات خود اعم از اصول و فروع و معقول و منقول به گونه‏اي معتدل و مختصر و بالاتر از ايجاز و پايين‏تر از تفصيل در بردارد؛ زيرا انديشه‏هاي عصر حاضر تاب تحمل سنگيني فراوان ندارد و از تلاش در ميادين مسابقات بزرگ ناتوان است زيرا از علما تنها نامي مانده و از علوم تنها رمقي.»[20]

گرايش روحي بر نوشتن تفسير با ابتكار و سبكي منحصر به فرد كه از روزگار جواني در او جولان داشت و همچنين تشويق يار و دوست نزديكش، محمد بن يحيي (از سادات آل زباره و از شخصيتهاي برجسته سبزوار) دو عامل و انگيزه‏اي است كه مؤلف محترم خود در مقدمه بدان اشاره كرده است. برخي از مورخان با بيان داستاني از طبرسي، انگيزه ديگري را درباب علت نوشتن تفسير دخيل مي‏دانند. آن حكايت از اين قرار است:

زماني سكته‏اي بر علامه عارض مي‏شود و خاندانش به اين گمان كه او به رحمت ايزدي پيوسته است وي را به خاك مي‏سپارند. او پس از مدتي به هوش آمده، خود را درون قبر مي‏بيند و هيچ راهي را براي خارج شدن و رهايي از آن نمي‏يابد. در آن حال نذر مي‏كند كه اگر خداوند او را از درون قبر نجات دهد كتابي را در تفسير قرآن بنويسد. در همان شب قبرش به دست فردي كفن دزد نبش مي‏شود و آن گوركن پس از شكافتن قبر شروع به باز كردن كفنهاي او مي‏كند. در آن هنگام علامه دست او را مي‏گيرد! كفن دزد از ترس، تمام بدنش به لرزه مي‏افتد، علامه با او سخن مي‏گويد، ليكن ترس و وحشت آن مرد بيشتر مي‏شود. علامه طبرسي به منظور آرام ساختن او، ماجراي خود را شرح مي‏دهد و پس از آن مي‏ايستد. كفن دزد نيز آرام شده، با درخواست علامه كه قادر به حركت نبود، او را بر پشت خود مي‏نهد و به منزلش مي‏رساند. طبرسي نيز به پاس زحمات آن گوركن، كفنهاي خود را به همراه مقدار بسياري پول به او هديه مي‏كند. آن مرد نيز با مشاهده اين صحنه‏ها و با ياري و كمك علامه توبه كرده، از كردار گذشته‏اش از درگاه خداوند طلب آمرزش مي‏كند. طبرسي نيز پس از آن به نذر خود وفا كرده، كتاب مجمع‏البيان را مي‏نويسد.[21]

شخ طبرسي تفسير خود را در مدت هفت سال و با اقتباس از تفسير «التبيان» اثرشيخ طوسي، تدوين كرد و هر يك از فنون مختلف قرآني را به صورت جدا از هم و در قالبي منظم و مرتب بيان نمود. اين نظم خاص سبب گرديد كه دانشمندان شيعه و سنّي، آن تفسير را بر بسياري از تفاسير ديگر برتري داده، آن را مورد ستايش قرار دهند.[22]

مجمع‏البيان در ده جلد تدوين و در پنج مجلد چاپ شده است. اين كتاب با مقدمه‏اي مفيد آغاز شده و موضوعاتي در هفت فن به قرار ذيل در آن مطرح شده است: تعداد آيات قرآن و ثمره آشنايي با آن، ذكر اسامي قرّاء مشهور قرآن و نظرات آنان، تعريف تفسير، تأويل و معني، نامهاي قرآن و معاني آن، يادي از علوم قرآن و مسائل مربوط به آن و كتابهايي كه در مورد آن تأليف شده است، احاديث مشهور پيرامون فضيلت قرآن و اهل آن و بيان آنچه كه براي قاري قرآن نيكوست (چون زيبا خواندن الفاظ قرآن).

او در پاره‏اي از موارد به دنبال معني آيات و به منظور توضيح بيشتر، به مطلبي اشاره و آن موضوع را با عنوان «فصل» مشخص مي‏كند. عناويني چون تقوا، خصوصيت هدايت و هدي، توبه و شرايط آن، اخلاص، نام محمد (ص) و بالاخره چكيده‏اي از پندها و حكمتهاي لقمان حكيم نمونه‏هايي از اين فصلها مي‏باشد. همچنين احاديث و روايات بسياري در اين تفسير وجود دارد كه تعداد آن بيش از هزار و سيصد حديث است.

ب - «الكافي‏الشافي»، گزيده‏اي ازالكشّاف‏

علامه طبرسي پس از تأليف مجمع‏البيان - كه به تفسير كبير شهرت يافت - به تفسير كشّاف، اثر جار اللَّه زمخشري برخورد و به دليل جذابيت و هنر نمايي موجود در آن، به تلخيص آن كتاب اهتمام ورزيد. او معاني نو و بديع و الفاظ نيكويي را كه در نوع خود بي‏همتا بود از اين تفسير گلچين كرد و آن را در يك جلد تأليف نمود و نام اين تفسير گزيده و مختصر را «الكافي الشافي» نهاد.[23] اين كتاب در آثار برخي از شرح حال نويسان به «الوجيز» تعبير شده است.[24]

چون نسبت به مجمع‏البيان و تفسير ديگر علامه، موسوم به جوامع‏الجامع داراي حجم كوچكي بوده است.

ج - جوامع‏الجامع، تفسير وسيط

اين كتاب پس از مجمع‏البيان از معروف‏ترين آثار علامه طبرسي است كه در مدّت يك سال (از ماه صفر 542 تا محرم 543 ق.) و پس از اتمام دو تفسير گذشته تأليف شده است.[25] در اين تفسير گزيده گويي شيوه مفسر است و او كوشيده تا مطالب مهم و برجسته و لطايف آن دو كتاب را گردآوري كرده، از برخي مطالب آن دو تفسير كبير وجيز صرف نظر نمايد. همچنين حسن ابتكار و لطف تعبيري كه در بيان دقايق آيات و كيفيت توجيه آن به كار رفته و استفاده‏اي كه از كشّاف زمخشري شده، باعث شد كه اين تفسير از مجمع‏البيان ممتاز گردد.[26] علامه، جوامع‏الجامع را به دليل كمي‏ حجم و فزوني فوايدش، وسيط نيز ناميده است.

بيشتر مطالب تفسير جوامع‏الجامع از كشّاف زمخشري اقتباس شده است. در پاره‏اي از موارد نيز مطالبي از تفسير مجمع‏البيان خود را نقل كرده است. اين تفسير در مقايسه با كشاف امتيازاتي دارد؛ همچون اختصار و حذف زوايد و مطالب غير ضروري، نقل رواياتي از طرق شيعه كه گاهي با تفسير صاحب كشاف موافق و در بسياري از مواضع با آن مخالف است و بيان آراء كلامي شيعه اماميه در مواردي كه با ديدگاه معتزله موافق نيست يا نظر شخصي طبرسي در تفسير آيه با نظر زمخشري مخالف است كه در اين صورت طبرسي از نظر صاحب كشاف عدول نموده و آنچه را خود حق مي‏دانسته ذكر كرده است.[27]

بر قله فقاهت‏

علم فقه كه فن استخراج و استنباط احكام از مدارك آن چون كتاب، سنت، اجماع و عقل مي‏باشد از جمله دانشهاي دقيقي است كه شيخ در آن صاحبنظر بود. علماي بزرگ و شرح حال نگاران، از وي به عنوان مجتهد و فقيهي بزرگوار ياد كرده‏اند.[28] طبرسي با عنايت به وجود بيش از پانصد آيه قرآن كه بر احكام عبادات و معاملات اشارت دارد به طرح موضوعات فقهي در دو تفسير كبير و وسيط خود پرداخته است. او نخست اقوالِ فِرَق مختلف اسلامي را بيان كرده، پس از شرح ديدگاه شيعه، نظر خود را به گونه فتوا اظهار مي‏كند. بسياري از فقهاي بزرگ شيعه نظرات او را مورد اشاره قرار داده‏اند كه مي‏توان به برخي از عناوين ديدگاههاي فقهي او اشاره كرد:

كبيره بودن تمام گناهان،[29] معناي شرعي‏ تيمم، مستحب بودن استعاذه در نماز و غير آن،[30] اركان و واجبات حج و عمره،[31] حكم‏ صورتي كه بين دو بينه در موردي تعارض واقع مي‏شود،[32] خمس، قبض در رهن، دين مفلس، حكم ديون در صورت فوت بدهكار،[33] شفعه، حكم ربا،[34] جزيه[35] نگرفتن از صابئين، حكم وقف بر كافر[36] جواز وصيت بر شخص ذمي، صيد و ذباحه، رضاع، خلع و مبارات، مراد از خوف شقاق.[37]

آيينه وحدت‏

اختلافات و تنش‏هاي مذهبي، يكي از معضلات و گرفتاريهاي عصر شيخ طبرسي بود. حاكميت تركان سلجوقي در مشرق زمين هرچند تحوّلي بزرگ در تمدن اسلامي ايجاد كرد ليكن به موجب جانبداري آنان از مذهبي خاص و تحت فشار قرار دادن مذاهب ديگر - بخصوص شيعه اماميه - سبب شد كه فِرَق اسلامي به جاي تكيه بر اصول و بها دادن به اتحاد و ائتلاف، درگير مناقشات مذهبي شده، بر اختلافات موجود بيفزايند.

شيعه به هنگام حكومت علويان و آل بويه قدرت و عظمتي يافته بود ليكن در عهد غزنويان و در آغاز دولت سلجوقيان، زندگي سياسي‏شان مدتي در پس ابرهاي تيره تعصب پوشيده ماند و افق حيات براي آنان تاريك گشت و بنا به گفته برخي از زمامداران آن عصر، آنان در رديف گبران و ترسايان، ياراي تظاهر به دين و ورود به خدمات عمومي را نداشتند.[38]

با تمام اين دشواريها، علماي مذهب تشيع در ايران از مسير توسعه و كسب تدريجي نيرو باز نايستاده، از كيان و فرهنگ خويش پاسداري كردند. در سالهاي پاياني سلطنت ملك‏شاه، گروهي از شخصيتهاي با نفوذ شيعه در دستگاه حكومتي سلجوقيان راه يافتند و پس از بركناري خواجه نظام‏الملك و واگذاري كرسي وزارت به يك فرد شيعي به نام تاج‏الملك ابوالفضل قمي، پاي گروهي از شيعيان چون مجدالملك ابوالفضل قمي به دربار باز گرديد.[39]

بحثها و مشاجرات مذهبي فراگير بين علماي مذاهب در آن دوره در برخي مواقع به ستيز و خونريزي دسته‏هاي مختلف منتهي مي‏گشت. در ميان سنيّان درباره مذهب حنفي و شافعي، جبر و اختيار يا برتري مذهب اشعري، معتزلي و ؟ و غيره، و بين سنّيان و شيعيان در مسائل گوناگون مورد اختلاف، و بين همه آنان با باطنيان، بحثهاي شديد و دامنه داري انجام مي‏شد كه غالباً با تشكيل مجالس و تأليف كتابها يا به گرفتن اقرار كتبي به ترك عقيده‏اي و قبول عقيده ديگر منجر مي‏گرديد و گاه با تبعيد ياكشتن و نظاير آن پايان مي‏يافت.

 

راستي، در اين حال براي ائتلاف ونزديك ساختن قلوب مسلمانان - كه از آرزوهاي مصلحان و درد آشنايان به شمار مي‏رفت - چه اقدامي شايسته و بايسته مي‏بود؟ آيا تسليم فضاي مسموم جامعه شدن و ترويج و تشويق صف بنديها، خدمت تلقي مي‏شد يا سكوت و كناره‏گيري از اوضاع و مسائل حاد جامعه بهترين راه به شمار مي‏رفت؟ بي شك اين دو شيوه فوق، آتش اختلاف را شعله‏ور ساخته بود و براي رهايي از اين بحران اقدامي شايسته و شجاعانه - برخلاف راههاي گذشته - لازم بود.

 

علامه طبرسي درد را بخوبي احساس كرده بود و در پي رشد و احياي انديشه وحدت فكري و تفاهم مذهبي و با عنايت به مقتضيات زمان و به منظور كاستن اختلافهاي موجود، به ميدان ائتلاف وارد شد و قرآن مجيد را كه مورد احترام و قبول همه مذاهب اسلامي بود اساس كار خود قرار داد. آزاد انديشي، بلندنگري، سعه صدر، عفت قلم وانصاف در پژوهش از خصايص بارزي است كه در كتاب «مجمع‏البيان» وي به چشم مي‏خورد. او خود را در منبع يا منابع محدودي محصور نساخت، بلكه انديشه‏هاي مخالف و موافق را نظاره كرده، ؟ دامن پژوهش و تحقيق را از مرزهاي انديشه خود گذراند و به كاوش ديدگاه ديگران ره سپرد و با نظر يكسان به همه اصناف و فرقه‏ها، آنچه را صحيح و معقول بود مي‏پذيرفت و در تقديم و تأخير آن غرض خاصي نداشت. علامه همچنين در نقل عقيده و ديدگاه مخالفان تا آنجا كه از نظر اصولي به عقيده و مباني مكتبش خدشه وارد نمي‏نمود، دريغ نمي‏ورزيد.

 

در ميان مؤلفان و مصنفان كمتر كسي را چون او مي‏توان يافت كه كلامش از طعن و اعتراض نسبت به مخالفان طريقه خود خالي باشد. او همچون سلف صالح و به دنبال سيره پيشوايان شيعه اماميه، دفاع از اصول و مباني شيعه را با حفظ اعتدال، نداشتن تعصب و افراط و پرهيز از غرور درآميخته بود و خدمتي پرارج را در نزديك ساختن افكار و انديشه‏هاي مذاهب اسلامي به انجام رساند و نام خود را در ميان شيعيان ودانشمندان منصف اهل سنت جاودانه ساخت.

 

علامه سيد محسن امين عاملي در اين باره چنين مي‏نگارد: «... بزرگي، عظمت، تبحر در علوم و وثاقت او امري است كه نياز به بيان ندارد و مجمع‏البيان بهترين شاهد بر اين مدعاست؛ كتابي كه انواع علوم را در آن جمع ساخته، نظرات پراكنده در تفسير را بيان نموده و در هر مقام به احاديث اهل بيت - : - در تفسير آيات قرآن اشاره كرده است. او دلايل روشن و مورد قبول را با حفظ اعتدال، گزينش نيكو در اقوال، رعايت ادب و حفظ و نگهداري گفتار، در مقابل مخالفان فكري جمع كرده است، به نحوي كه در كلامش جمله‏اي كه نفرت از خصم را حكايت كرده يا مشتمل بر تقبيح آنها باشد يافت نمي‏شود و اين خصيصه و امتياز در آثار كمتر مؤلف و مصنّفي يافت مي‏شود. به گفتار او در مقدمه جوامع‏الجامع بنگريد كه چگونه به تعظيم و ثناي علم و دانش صاحب‏الكشاف برخاسته است؛ تا بدانيد كه آن امر، از بزرگي، انصاف و پاكي نفس او مي‏باشد.»[40]

 

شيخ محمود شلتوت، رئيس سابق دانشگاه الازهر، طبرسي و آثارش را چنين معرفي مي‏كند: «طبرسي اگر چه به بيان نظرات اختصاصي شيعه در احكام و آراء مورد اختلاف اهتمام مي‏ورزد - به نحوي كه گاه آثار عواطف مذهبي در آن پيداست - ولي در اين عاطفه طريق افراط در پيش نمي‏گيرد و مخالفان خود و مذهب خود را مورد حمله قرار نمي‏دهد. واقعيت آن است كه بايد به اين شيوه تا آنجا كه به اصول مذاهب و مسائل ريشه‏اي آن مربوط مي‏شود نگاهي آرام و با اغماض داشته باشيم... . وي به آنچه داشت و به آنچه از دانش شيخ امت و مرجع بزرگ آن در تفسير يعني «امام طوسي» صاحب كتاب «تبيان» گرد آورد، بسنده نكرد؛ تا آنكه به دانش جديد كه بدان آگاهي يافت روي آورد و آن دانش صاحب كشّاف بود كه شيخ طبرسي اين اطلاعات جديد را با اطلاعات قديم خود پيوند داد و اختلاف ميان او و اين كار مانع نشد، چنانكه اموري كه از تعصب برمي‏خاست نيز مانع چنين امري نشد و حجاب هم‏عصري ميان آنها حايل نشد و حال آنكه هم‏عصري نيز خود نوعي مانع است... .»[41]

 

غروب در شامگاه عرفه‏

امام مفسران، امين الاسلام طبرسي پس از هفتاد و نه(يا هشتاد) سال زندگي بابركت و سراسر خدمت به اسلام و مردم، شبانگاه روز نهم ذيحجه سال 548 ق. در شب عيد قربان در شهر سبزوار به ديار حق شتافت و جهان اسلام را در عزايش سيه پوش ساخته، در سوگ نشاند.[42] برخي از نويسندگان اسلامي شيخ‏ طبرسي را به عنوان «شهيد» ياد كرده‏اند.[43]

 

وسيله سم به شهادت رسيده است. در مقابل، گروهي نيز با توجه به همزمان بودن رحلت شيخ با فتنه طائفه وغُز،[44] به شهادت ايشان به‏ دست اين گروه شورشي اشاره كرده‏اند.[45]

 

پيكر پاك علامه از سبزوار به مشهد مقدس انتقال يافت و در نزديكي حرم مطهر امام رضا(ع) در محلي به نام قبرستان قتلگاه[46] به خاك سپرده شد. آرامگاه او كه در ابتداي خيابان‏ طبرسي واقع شده، از آغاز، محل زيارت مؤمنان بوده است و در سال 1370 به موجب طرح توسعه اطراف حرم، به داخل باغ رضوان انتقال داده شد.[47]

 

يادگاران‏

1 - ابونصر، حسن بن فضل بن حسن طبرسي: او در فضايل و كمالات معنوي مرتبه‏اي بلند داشت و محدث قمي از او به عنوان فاضلِ كامل، فقيه و محدث بزرگ ياد مي‏كند.[48] به درخواست او بود كه پدر، تفسير جوامع‏الجامع را تأليف نمود مهمترين اثر به يادگار مانده ابونصر، كتاب «مكارم الاخلاق» مي‏باشد.[49]

 

2 - علي بن فضل طبرسي: از او هيچ گونه اطلاعي به دست نيامده است.


[1] طبرسي و مجمع‏البيان، حسين كريمان، ج‏1، ص‏207.
[2] مجالس‏المؤمنين، قاضي نوراللَّه شوشتري، ص‏202؛ امل الامل، حر عاملي، ج‏2، ص‏216.
[3] تاريخ بيهق، ابوالحسن علي بن زيد بيهقي، ص‏242.
[4]رياض‏العلماء، ميرزا عبداللَّه افندي، ج‏4، ص‏357؛ اعيان الشيعه، محسن امين عاملي، ج‏8، ص‏398.
[5] رك: تاريخ بيهقي، تعليقات آقاي احمد بهمنيار، ص‏353؛ طبرسي و مجمع البيان، ج‏1، ص‏172.
[6]تاريخ بيهقي در سال 565 ق. تاليف شده است.
[7]تاريخ بيهق، ص‏242. (شايان ذكر آنكه در سال 565 ه' .ق تاليف شده است.)
[8]البلدان، احمد بن ابي يعقوب يعقوبي، ص‏38.
[9]روضات‏الجنات، ميرزا محمد باقر خوانساري، ج‏1، ص‏64، به نقل از ميرزاعبداللَّه افندي، شاگرد مرحوم مجلسي.
[10] نهةالقلوب، حمداللَّه مستوفي، ص‏68.
[11] تاريخ بيهق، ص‏242.
[12] امين‏الدين و امين الاسلام ازالقاب فضل بن حسن طبرسي است.
[13] رياض‏العلماء، ج‏4، ص‏357؛ مستدرك‏الوسائل، ميرزا حسين نوري، ج‏3، ص‏487؛ طبرسي و مجمع‏البيان، ج‏1، ص‏300، مفاخر اسلام، علي دواني، ج‏3، ص‏412.
[14] تاريخ بيهق،ص‏242؛ بيهقي شعري از طبرسي را در كتاب خويش آورده است.
[15] انباه الرواة، علي بن يوسف قفطي، ج‏3، ص‏7.
[16] تاريخ بيهق، ص‏P 242
[17] همان.
[18] رياض‏العلماء، ج‏4، ص‏341 و 342، مقابس الانوار، شيخ اسداللَّه تستري، ص‏14؛ روضات‏الجنات، ج‏5، ص‏357؛ طبرسي و مجمع‏البيان، ج‏1، ص‏313.
[19] معالم‏العلماء، ابن شهرآشوب، ص‏315، امل الامل، ج‏2، ص‏216؛ بحار الانوار، علامه مجلسي، ج‏1، ص‏30؛ كشف‏الظنون، حاجي خليفه، ج‏2، ص‏1602؛ ايضاح المكنون، اسماعي باشابغدادي، ج‏2، ص‏433،الذريعة، آقا بزرگ تهراني، ج‏2، ص‏41؛ منتهي‏المقال، ابوعلي حائري، ص‏241؛ معجم‏المؤلفين، عمر رضا كحاله، ج‏8، ص‏66؛ طبقات اعلام‏الشيعه (قرن سادس)، آقا بزرگ تهراني، ص‏217؛ روضات‏الجنات، ج‏5، ص‏361؛
[20] مجمع‏البيان، امين الاسلام طبرسي، ج‏1، ص‏10.
[21] رياض‏العلماء، ج‏2، ص‏358؛ روضات‏الجنات، ج‏5، ص‏362؛ مستدرك‏الوسائل، ج‏3، ص‏487، در ضمن نمونه همين ماجرا به مولا فتح اللَّه كاشاني نويسنده تفسير منهج‏الصادقين (متوفي 988 ق.) نيز نسبت داده شده است. رك: روضات‏الجنات، همان.
[22] طبرسي و مجمع‏البيان، ج‏2، ص‏42، نويسنده در اين كتاب صفحاتي را به مقايسه اين دو تفسير اختصاص داده است.
[23] جوامع‏الجامع (به تصحيح ابوالقاسم گرجي)؛ امين الاسلام طبرسي، ج‏1، ص‏2.
[24] منتهي‏المقال، ص‏24؛ امل الامل، ج‏2، ص‏216؛ نقد الرجال، سيد مصطفي تفرشي، ص‏266.
[25] الذريعة، ج‏5، ص‏248؛المستدرك علي معجم‏المؤلفين، عمر رضا كحاله، ص‏545.
[26] طبرسي و مجمع‏البيان، ج‏1، ص‏280.
[27] جوامع‏الجامع (به تصحيح ابوالقاسم گرجي)، مقدمه مصحح، ص‏19.
[28] روضات‏الجنات، ج‏5، ص‏357؛ مجالس‏المؤمنين، ج‏1، ص‏490.
[29] مسالك الافهام، شهيد ثاني، ج‏2، ص‏321؛الحدائق الناظره، شيخ يوسف بحراني، ج‏10، ص‏51
[30] الحدائق‏الناظره، ج‏4، ص‏244.
[31] همان، ج‏16، ص‏157؛ ج‏17، ص‏8، 59، 277، 292 و 304.
[32] جواهرالكلام، محمد حسن نجفي، ج‏40، ص‏422.
[33] جواهرالكلام، ج‏25، ص 321 و 322.
[34] الحدايق‏الناضره ، ج‏20، ص‏164.
[35] مسالك الافهام، ج‏2، ص‏226.
[36] الحدايق‏الناضره ، ج‏24، ص‏23.
[37] ضوابطالرضاع، محقق داماد، ص‏30؛ شرح لمعه: شهيد ثاني، ج‏5، ص‏165؛ كتاب‏النكاح، شيخ انصاري، ص‏321 و 339.
[38] سياستنامه، خواجه نظام‏الملك طوسي، ص‏215.
[39] تاريخ ادبيات ايران، ذبيح اللَّه صفا، ج‏2، ص‏186.
[40] اعيان‏الشيعه، ج‏8، ص‏398.
[41] مجه مشكوة، ش‏30، ص‏25 - 13، به نقل از مجله رسالة الاسلام، ش‏3، سال دهم.
[42] تاريخ بيهق، ص‏242؛ ريحانة الادب، ج‏21؛ امل الامل، ج‏2، ص‏216.
[43] رياض العلماء، ج‏4، ص‏340، روضات الجنات، ج‏5، ص‏357.
[44] طايفه غز مركب از تركمانان چادرنشين بودند كه در سرزمين بلخ و ناحيه ختلان زندگي مي‏كردند و در جنگ با سلطان سنجر، سپاهش را منهدم ساختند وسپس قتل و غارت را در تمام شهرهاي خراسان آغاز كردند وظلم و جور و ريختن خونها را شدت بخشيدند. آتش زدن كتابخانه‏هاي بسيار، انهدام مساجد و كشته شدن عالمان دين نتيجه اين فتنه بود. (ر.ك:الكامل في‏التاريخ، ابن اثير، ج‏7، ص‏99 - 101 راحةالصدور، محمد بن علي بن سليمان راوندي ص 167 - 183.
[45] مكتب اسلام، ش 10، سال اول، ص‏67.
[46] تاريخ بيهق، ص‏242؛ رياض‏العلماء، ج‏4، ص‏345؛ قتلگاه را همان محل شهادت امام رضا(ع) دانسته‏اند. گروهي از نويسندگان، غسلگاه (مكاني كه امام رضا(ع) را در آن غسل داده‏اند) را مدفن طبرسي معرفي كرده‏اند. البته چون از قديم قبرستان قتلگاه را غسلگاه مي‏ناميدند وبعداز اين درمحاورات به قتلگاه تبديل شده است مي‏توان اين امر را دور از حقيقت نزديك دانست زيرا وسعت باغ حميد بن قحطبه كه امام‏(ع) را در آنجا به شهادت رسانيده
 


نوشته شده در   سه شنبه 3 ارديبهشت 1387  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode