ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : جمعه 15 تير 1403
جمعه 15 تير 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : دوشنبه 18 آبان 1388     |     کد : 5429

تأمل خود ‌بنياد

مي‌توان از آيات و روايات، قلمرو دقيق دين را به دست آورد ولي يكي از نتايج مقدمات روش «انتظار از دين»، عدم‌صحت مراجعه به قرآن و روايات براي تعيين قلمرو دين است...

مي‌توان از آيات و روايات، قلمرو دقيق دين را به دست آورد ولي يكي از نتايج مقدمات روش «انتظار از دين»، عدم‌صحت مراجعه به قرآن و روايات براي تعيين قلمرو دين است.

براي اثبات اين ادعا اولا، عدم‌تعين معناي متون وحياني به‌عنوان يك متن مطرح مي‌شود؛ چون اگر معناي متن محدوديت نداشته باشد، فهم متن هم با محدوديتي مواجه نخواهد بود.

عواملي كه موجب محدوديت معناي متن مي‌شود، موجب محدوديت فهم متن نيز خواهد بود. ثانيا، بر تأثير تام انتظارات مفسر در فهم آيات و روايات پا‌فشاري مي‌شود و قائلان به آن بر اين باورند كه طبق اين ديدگاه، انتظارات و پيش فرض‌ها، نقش اساسي در فهم قرآن و روايات به‌ويژه آيات و روايات مربوط به قلمرو دين دارد و هر فهمي از آنها بايد هم‌سو با انتظاراتي باشد كه بحث كلامي آن را سامان مي‌دهد و به ما مي‌گويد از دين چه بجوييم و چه نجوييم. در نتيجه چون همواره با يك انتظاري در باب قلمرو دين سراغ آيات و روايات مربوط به قلمرو دين مي‌رويم و اين انتظارات به فهم ما از آيات و روايات سمت و سو مي‌دهد، براي به دست آوردن قلمرو دين، نمي‌توان به قرآن و روايات رجوع كرد.

هر متن زباني از جمله متون وحياني كه از پشت سر هم چيده شدن مجموعه خاصي از جملات تشكيل شده است، داراي معناي ظاهري (دلالت تصوري) و معناي واقعي (دلالت تصديقي) متعين و نهايي است كه همان مراد صاحب متن بوده و خارج از ذهن مفسر است، زيرا مسئله وضع واژگان بر معاني مطرح بوده و زبان يك امر اجتماعي است، نه شخصي. به‌دليل همين خصوصيت، معنا هم نزد صاحب سخن و هم نزد مفسر متعين است؛ به عبارت ديگر، معنا هم در مقام استعمال معين است و هم در مقام دلالت تعيين دارد؛ چون در غيراين صورت مفاهمه صورت نمي‌پذيرد.

لازمه سخنان مذكور نسبيت در علوم است، زيرا طبق آن فهم هر كس از متون، با توجه به مجموعه تشكيل‌دهنده آن، درست خواهد بود، هر چند در شرايط و موقعيت ديگر، همين فهم نادرست جلوه كند.  در فضاي اسلامي اشكالات ديگري نيز بر اين نظر وارد است از جمله اينكه رواياتي كه از تفسير به رأي نهي مي‌كنند و نيز رواياتي كه تأكيد بر عرضه سخنان ائمه اطهار(ع) به قرآن، براي به دست آوردن مراد حقيقي يا واقعي دارند، همه ناقض اين نظر هستند. ديگر اينكه وقتي معناي واقعي وجود نداشته باشد، نمي‌توان از معناي درست و فهم صحيح، سخن گفت.

چنان‌كه از روايات استفاده مي‌شود و مفسران نيز تصريح دارند، واقعيت اين است كه اولا، تأثير تام انتظارات مفسر در فهم همه آيات حتمي نيست تا نتوان براي به دست آوردن قلمرو دين به آن دو مراجعه و قلمرو دين را استخراج كرد. البته قبول داريم فهم آيات و روايات در طول تاريخ بيشترين آسيب را از ناحيه تأثير انتظارات مفسران در فهم ديده است و تأكيد بر عدم‌تأثير مطلق را قبول نداريم و اصل تأثير انتظارات مفسر در فهم، في‌الجمله مورد پذيرش است، منتهي اين تأثير از يك مجراي خاص و در برخي موارد صورت مي‌گيرد. ثانيا، بايد در تأثير ندادن انتظارات خود در فهم آيات و روايات سعي وافر داشت.

توجه به اين نكته ضروري است كه بين قرآن كريم و متون مقدس مسيحي، به‌ويژه اناجيل چهارگانه، از جهت نص و محتوا، تفاوت فاحشي وجود دارد كه مانع مي‌شود بتوان تمام آنچه دانشمندان مسيحي در مورد فهم و تفسير كتاب مقدس گفته‌اند، در مورد فهم و تفسير قرآن كريم پذيرفت و هر نسخه‌اي كه براي فهم كتاب مقدس پيچيده‌اند، براي فهم قرآن كريم نيز به آن عمل كرد، در اين ميان ممكن است براي تأثير انتظارات، در مراجعه به آيات و روايات مربوط به قلمرو دين و فهم آنها، مجاري مختلفي مطرح شود كه برخي مربوط به گردآوري و تعدادي ديگر مربوط به فهم و پاره‌اي در مقام داوري است كه مي‌توان  به تأثير در مقام فحص و جست‌وجو، تأثير در مقام فهم، تأثير از طريق پيش‌فرض‌هاي ايمان به كتاب و سنت اشاره كرد. هر كسي بر حسب انتظاراتي كه از آيات و روايات دارد، آن دو را متعهد به تدارك پاسخ در برابر پاره‌اي از پرسش‌ها مي‌داند و در برابر پاره‌اي ديگر نه؛ بنابراين، اگر با مباحث نظري به اين نتيجه رسيديم كه از دين نبايد انتظار داشت كه قلمرو خود را بيان كند، از آيات و روايات بيانگر قلمرو دين جست‌وجو نخواهيم كرد.

خطاي چنين انديشه‌اي در اين است كه معقول بودن جست‌وجو از يك موضوع در قرآن و روايات را منوط به اين مي‌داند كه قبل از آن با مباحث كلامي ثابت شده باشد كه آن دو در زمينه موضوع مورد جست‌وجوي ما سخن دارد، چنان كه در علم اصول در مبحث شرط تمسك به اصل برائت عقلي ثابت شده است، صرف احتمال عقلايي وجود سخني مربوط به امري در قرآن كريم و روايات، عالم ديني را به جست‌وجو وا مي‌دارد. به‌ويژه در قرآن كريم كه خود را بيان‌كننده همه چيز معرفي مي‌كند، فقط درصورتي نمي‌توان قلمرو دين را از كتاب و سنت جست‌وجو كرد كه ثابت شود دين در باب قلمرو خود هيچ سخني ندارد، لكن اين مطلب ثابت نشده است بلكه مي‌توان گفت اثبات چنين مطلبي ممكن نيست، چرا كه عقل از اثبات ضرورت عدم‌بيان عاجز است و فقط مي‌تواند عدم‌ضرورت بيان را ثابت كند و به‌رغم اثبات عدم‌ضرورت بيان نيز مي‌توان و بلكه بايد قلمرو دين را از كتاب و سنت جست‌وجو كرد؛ زيرا اين احتمال عقلايي باقي است كه دين (قرآن و روايات) از باب تفضل قلمرو خود را بيان كند. همين احتمال براي ضرورت مراجعه به متون دين كافي است.

بدون داشتن انتظاري خاص از متن، فهم آن ممكن نيست و انتظارات از دين و داشتن يك نظريه خاص درباره قلمرو دين، انتظار ما از كتاب و سنت و فهم ما از آن دو را سمت و سو مي‌دهد؛ بنابراين، نمي‌توان قلمرو دين را از قرآن و روايات جست‌وجو كرد، زيرا دچار مشكل دور خواهيم بود؛ يعني توقف فهم آيات و روايات به انتظار از آن دو و بر عكس.

سخن مذكور مدعايي است كه دليلي براي اثبات آن اقامه نشده و براي رد آن نشان دادن موارد نقض كافي است. به‌دليل علقه الفاظ بر معاني كه در بيشتر موارد همان مراد صاحب سخن است، فهم قرآن و روايات ابتنايي به داشتن انتظار خاص از ‏‏آن دو ندارد و بدون آن نيز امكان فهم وجود دارد. چنان‌كه مردم صدر اسلام، مسلمان و غيرمسلمان، بدون انتظار خاص از قرآن كريم، آن را مي‌فهميدند. به علاوه قرآن كريم، خود دعوت به تدبر مي‌فرمايد: «كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيكَ مُبَارَكٌ لِّيدَّبَّرُوا آياتِهِ وَلِيتَذَكَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ». بنابراين، با ابطال توقف فهم كتاب و سنت بر انتظار خاص از آن دو و داشتن نظريه خاص در باب قلمرو دين، اساس دور متوهم فرو مي‌ريزد. پس مي‌توان، براي به دست آوردن قلمرو دين، قبل از داشتن نظريه‌اي در اين باب، نظر كتاب و سنت را جويا شد و آن نيز جواب خواهد داد. يكي ديگر از مجاري مطرح براي تأثير انتظارات در فهم قرآن كريم، تأثير‌گذاري از طريق پيش‌فرض‌هاي قبول كتاب و سنت است.

تأثير‌گذاري از طريق پيش‌فرض‌هاي قبول كتاب و سنت به اين معنا كه انتظارات از دين كه با مباحث برون‌ديني شكل مي‌گيرد، پيش‌فرض‌هاي قبول كتاب و سنت را تعيين مي‌كند و اين پيش‌فرض‌ها شرط فهميدن قرآن است؛ زيرا در ايمان به يك امر، عقايد و اصول بسياري مبنا

قرار مي‌گيرد كه پس از رسيدن به ايمان، نمي‌توان از آن اصول و مباني دست كشيد، لذا فهم قرآن و روايات با مباني پذيرش آن دو همواره هماهنگ خواهد بود و همين مباني‌اند كه اختلاف در تفاسير را به‌وجود مي‌آورند و هيچ فهمي نداريم كه مستند به اين پيش‌فرض‌ها نباشد و از آن قوام و جواز نگرفته باشد.

بدون شك، پيش‌فرض‌هاي معرفتي قبول كتاب و سنت في‌الجمله، در فهم آن دو مؤثر است و فرد مؤمن به حقانيت قرآن و سنت، نمي‌تواند تناقض و تعارض بين پيش‌فرض‌هاي قبول آن دو و فهم خود از آنها را بپذيرد و لازم است اين تعارض را به‌نحوي حل كند، لكن فهم از مبادي خود سيراب مي‌شود و براي خود وجود مستقلي دارد. بين ابتناي فهم كتاب و سنت به پيش‌فرض‌هاي قبول حقانيت آن‌كه به معناي آن عدم‌تحقق فهم بدون اين پيش‌فرض‌هاست و بين ضرورت رفع تعارض بين فهم كتاب و سنت و آن پيش‌فرض‌ها و نوعي هماهنگ‌سازي، فرق بسيار است. هر كسي با داشتن مقدمات لازم فهم، مثل آگاهي به زبان عربي و برخي مقدمات منطقي و امثال آن، به فهم كتاب و سنت نايل مي‌شود، اگرچه به آن دو ايمان نداشته باشد؛ مثلا خاورشناسان غيرمسلمان، تحقيقاتي قابل استفاده درباره قرآن انجام داده‌اند، بدون اينكه به حقانيت آن ايمان داشته باشند.

بدون شك دريافت هدايت قرآن كريم و رسيدن به ايمان راستين و كامل از طريق آن و فهم كامل قرآن، اعم از ظاهر و باطن كه ويژه معصومان(ع) است، بدون ايمان صحيح به رسالت و حقانيت قرآن كريم نيست، لكن براي فهم معاني و مراد آيات با قرائن عقلي و نقلي، ايمان و اعتقاد صحيح به رسالت و اهداف شرط نيست؛ زيرا با چنين شرطي غيرمؤمنان نخواهند توانست معارف قرآن را بفهمند و با پذيرش اسلام به رستگاري برسند، حال آن‌كه قرآن آنها را به اسلام و خود دعوت مي‌كند و خود را مايه پند و اندرز براي همه مردم معرفي مي‌كند:« أَيهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًي وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ» علاوه بر هادي بودن، مبارزه طلبي و تحدي قرآن نيز، با اين شرط منافات دارد؛ زيرا درصورتي دعوت به همانندآوري صحيح است كه منكران قرآن، بتوانند آن را بفهمند.

پس معلوم شد اولا، با روش بيرون‌ديني نمي‌توان به‌طور دقيق قلمرو دين را به دست آورد، ثانيا، اعتقاد به قلمرو خاص براي دين در نتيجه انتظار ويژه از قرآن و روايات تأثير تام در فهم

 آن دو ندارد، تا نتوان براي كشف قلمرو دين به آيات و روايات مراجعه كرد؛ بنابراين، مي‌توان و بايد براي به دست آوردن قلمرو دين، به متون دين به‌ويژه قرآن كريم مراجعه كرد.

 

 حجت‌الاسلام مصطفي كريمي  

 


نوشته شده در   دوشنبه 18 آبان 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode