رحلت آیت الله ميرزا ابوالحسن جلوه در سال 1314 هجری قمری
خلاصه ای از زندگی این بزرگ مرد عرصه دین و دانش:
ولادت:"سيد محمد مظهر" پدر جلوه از شعرا و حكماى دوره قاجاريه است كه براى تكميل دانسته هاى طبى و ادبى خويش راهى هندوستان گرديد و مدتها در اين سرزمين اقامت داشت و در سال 1238 هجری قمری در احمد آباد گجرات هند صاحب فرزندى شد كه او را ابوالحسن ناميد،همان شخصى كه بعدها به ميرزا ابوالحسن جلوه مشهور گرديد .
"مظهر" به تقاضاى برادرش مير محمد حسين دوم كه انسانى فاضل و پروا پيشه بود همراه خانواده از هند به اصفهان آمد و غالبا در مولد و موطن خود يعنى زواره اقامت داشت تا آنكه به سال 1252 هجری قمری در اين شهر دار فانى را وداع گفت و در جلو بقعه پدرش - فقيه نامدار مير محمد صادق طباطبايى مدفون گرديد . در اين هنگام جلوه دوران نوجوانى را سپرى مى نمود و چهارده سال داشت . او تحصيلات مقدماتى،قرائت و ادبيات فارسى و بخشى از علوم عربى و حتى خط و كتابت را در زواره فرا گرفت و با وجود آنكه در اين دوران از دست دادن پدر روانش را آزرده ساخته بود از كسب دانش دست بر نداشت.
تحصيلات:آن عنصر سخت كوش با وجود آنكه امكاناتى نداشت به منظور پيگيرى تحصيلات،موطن خود را به قصد اصفهان ترك گفت . مدرسه اى كه حكيم جلوه در آن اقامت گزيد از بناهاى امير محمد مهدى معروف به حكيم الملك ( از نوادگان سيد روح الله طباطبائى اردستانى ) است .در اين حال شوق تحصيل،تقكر و تحقيق در سراپاى وجود جلوه موج مى زد و طبق حقيقت جويى او با انديشه هاى دينى بخصوص افكار فلسفى و عرفانى آشنا گرديد . چنانچه خود مى نويسد : "چون فطرتها در ميل به علوم مختلف است خاطر من ميل به علوم عقليه كرد و در تحصيل علوم معقول از الهى و طبيعى و رياضى اوقاتى صرف كردم ."
جلوه در اصفهان از محضر علمايى چون ميرزا حسن نورى، ميرزا حسن چينى و ملا عبد الجواد تونى خراسانى بهره برد و اصولا در پيمودن طريق حكمت به موازات شركت در دروس اين اساتيد مطالعات شخصى داشت و در اين راه آنى نياسود و در بحثهاى فلسفى و عرفانى با طلاب كاملا موفق بود .
در سال 1273 هجری قمری در حالى كه جلوه 35 بهار را پشت سر نهاده بود اصفهان را ترك كرد و به قصد تهران عزيمت نمود . مدرسه اى كه در تهران جلوه به منظور اقامت در آن برگزيد دارالشفا نام داشت كه نخست به دستور فتحعلى شاه براى بيمارستان ساخته شد ولى بعدها به صورت مدرسه در آمد.
جلوه در اين مدرسه به مدت 41 سال به تدريس حكمت و فلسفه و رياضيات مشغول بود و در عصر نامبرده آقا محمد رضا قمشه اى و آقا على مدرسى و جلوه سه استاد كامل فلسفه و حكمت به شمار مى رفتند كه كاروانى از دانشوران و مشتاقان معرفت از حوزه تدريس آنان استفاده مى كردند و با رحلت آن دو حكيم در دوره ناصرى علوم عقلى به مجلس درس جلوه انحصار يافت وبعد از حاج ملا هادى سبزوارى،در مكتب وى فلسفه جان تازه اى يافت . او در گوشه اين مدرسه پارسا و بى پيرآيه،فروتن و انديشمند مى زيست و مى كوشيد تا جانهاى تاريك را به نور حكمت روشن كند . فارغ از نام و نشان زندگى زاهدانه اى را مى گذراند و در حدود نيم قرن پرتوى از انديشه هاى خود را دراختيار شاگردانى قرار داد كه خود بعدها درعصر خويش دانشوران مشهورى به حساب مىآمدند.
شاگردان:حكيم جلوه طى نيم قرن تدريس شاگردان زيادى را تربيت كرد كه برجسته ترين آنان به شرح ذيل می باشند:
1 ـ ميرزا محمد طاهر تنكابنى
2 ـ ميرزا محمد على شاه آبادى
3 ـ آقا سيد حسين بادكوبهاى
4 ـ ملا محمد آملى
5 ـ ميرزا حسن كرمانشاهى
تأليفات:اهم آثار ايشان به شرح زير است :
1 ـ حاشيه بر شفاء
2 ـ حواشى بر كتاب اسفار ملا صدرا
3 ـ اثبات الحركه الجوهريه كه رساله اى است به زبان عربى درباره اثبات اين مطلب كه حركت علاوه بر اعراض در جوهر نيز وجود دارد.
4 ـ رساله اى در بيان ربط حادث به قديم كه در حواشى شرح هدآيه ملا صدرا در تهران چاپ شده است.
5 ـ حواشى بر مشاعر ملا صدرا كه به انضمام رساله عرشيه ملا صدرا در تهران طبع گرديده است .
6 ـ حواشى بر مبداء و معاد ملا صدرا ( نشر يافته در سال 1313 هجری قمری)
7 ـ رساله اى در تركيب و احكام آن
8 ـ رساله در وجود و اقسام آن كه تقرير جلوه و تحرير شاگردش حاج سيد عباس شاهرودى مى باشد.
9 ـ حاشيه بر شرح هدايه الاثيريه ابهرى ( متوفاى 660هجری قمری)
10 ـ تعليقه بر رساله دره الفاخر،نسخه اى از اين تعليقه به خط نستعليق سيد عباس شاهرودى مذكور كه در سال 1306هجری قمری تأليف شده در كتابخانه آستان قدس رضوى موجود است .
11 ـ حاشيه بر شرح ملخص چغمينى
12 ـ تعليقات بر مقدمه شرح فصوص قيصرى
13 ـ حاشيه بر شرح منظومه حاج ملا هادى سبزوارى كه نسخه مخطوطى از آن در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى ضبط است .
14 ـ جسم تعليمى،رساله اى است در حكمت كه سيد على اكبر طباطبايى در شعبان 1311هجری قمری آن را به خط شكسته نستعليق نوشته است .
15 ـ وجود الصور النوعيه كه رساله اى است در فلسفه و طى آن جلوه اثبات مى كند كه صور نوعيه در اجسام،جوهر و موجود مى باشد .
16 ـ انتزاع مفهوم واحد،كه در آن انتزاع مفهوم واحد را از حقايق متباينه مورد بحث قرار داده است .
17 ـ القضيه المهمله هى القضيه لطبيعيه كه موضوع آن در منطق است و در اين رساله از طريق استدلال ثابت شده است كه قضيه مهمله همان قضيه طبيعيه مى باشد .
18 ـ بيان استجابت دعا،در آغاز اين رساله جلوه ماهيت را بر سه قسم تقسيم كرده و دعا را از قسم دوم مى داند و موثرترين وسيله استجابت آن را شناخت كامل پروردگار دانسته است .
19 ـ ديوان جلوه
خصوصيات اخلاقى:ايشان اندامى تكيده و نحيف اما قامتى بلند داشت و هاله اى از روحانيت بر سيماى پر جذبه اش پرتو افكنده بود . نگاه نافذش كه اغلب آكنده از محبت و آميخته با وقار و شكوه بود افراد را جلب مى كرد . با وجود تواضع و وارستگى هيبتى داشت كه سبب مى شد مردم به ديده احترام او را نگريسته،تكريمش كنند. با وجود آنكه حكيمى برجسته بود و از نظر علمى مقام والايى داشت هر كس او را مى ديد كوچك ترين نشانه اى از برترى طلبى و تشخص در وى نمى يافت . خوش برخورد و شيرين گفتار و كم مراوده بود. در برخورد با افراد به مصداق " كلم الناس على قدر عقولهم " به تناسب با آنها عمل مى كرد به نحوى كه وقتى از او جدا مى شدند شادمان و مسرور به نظر مى رسيدند .
وفات:يكى از شاگردانش مىگويد،در شب جمعه ششم ذيقعده 1314 هجری قمری كه شب وفاتش بود هنگام خواب پدرم را خواست . پدرم تا نماز مغرب گزارد و به بالين او رفت از حال رفته بود و توانايى سخن گفتن نداشت . قدرى با طرف چشم و نوك زبان الحاح و تضرع كرد و جان شيرين به بخشاينده جانها تسليم كرد .
صبح آن روز جنازه را به مسجد ميرزا مولا كه در آن نزديكى است بردند و از آنجا طى تشييع با شكوهى كه جمعى از حكما و دانشوران تهرانى حضور داشتند وى را درمقبره ابن بابويه دفن نمودند.
درگذشت « اَبُوالعَبّاس اَحمَدِبن سَعدِ غَسّاني» در سال 750 قمري
« اَبُوالعَبّاس اَحمَدِبن سَعدِ غَسّاني» نحوي،اديب و عالم بزرگ آندلسي در سال 750 قمري در گذشت. غسّاني پيش از سفر به مصر، قرائت و ادبيات عرب را در زادگاهش آندلس آموخت؛ بعد به دمشق رفت و رياست جامع اموي را به عهده گرفت. غسّاني در همين ايام به نسخه برداري از كتابها و آثار دانشمندان بزرگ نيز مشغول شد.ابوالعباس تا پايان عمر در دمشق به سر برد و سرانجام در همين شهر درگذشت. تنها اثر باقي مانده از غّساني« عمدة العلماء الاخيار في تحرير علوم الاخيار» نام دارد. كه نسخه اي از آن در كتابخانه ملك تهران نگهداري مي شود.
درگذشت آيت الله ميرزا صادق مجتهد تبريزي در سال 1351 هجري قمري
آيت الله ميرزا صادق مجتهد تبريزي حكيم و اديب معاصر ايران در سال 1351 هجري قمري ديده از جهان فروبست. وي در سال1274 هجري قمري در تبريز ديده به جهان گشود و از همان كودكي آثار نبوغ و استعداد در وي هويدا شد . از اين رو عازم نجف شد وعلوم ديني را در حوزه علميه آن شهرآموخت. آيت الله مجتهد تبريزي كتابهايي چون« اَلَصَلاة ؛ َوسِيلَةُ النّجاة و رساله اي در مشتقات» به يادگار مانده است.
تحصن دانشجويان دانشگاهها بر علیه رژیم ستمشاهی پهلوی در سال1357هجري شمسي
در ادامه مبارزات مردم مسلمان و انقلابي ايران عليه رژيم ستمشاهي پهلوي در سال1357 هجري شمسي دانشجويان دانشگاهها در سراسر كشور به عنوان اعتراض به عملكرد غير انساني عُمّال رژيم درسركوبي مبارزات مرم در دانشگاهها تحصين اختياركردند. همچنين در اين روز به موازات اوجگيري مبارزه حقجويانه امت مسلمان ايران بيش از 1100تن از زندانيان سياسي از جمله مرحوم آيت الله طالقاني از زندانهاي مخوف شاه مخلوع آزاد گرديدند و با استقبال پرشكوه مردم روبرو شدند.
درگذشت ابوالقاسم حالت شاعر، طنزپرداز و مترجم در سال 1371هجري شمسي
ابوالقاسم حالت شاعر، طنزپرداز و مترجم معاصر ايراني در سال 1371هجري شمسي درگذشت. او 16ساله بود كه سرودن شعر را آغازكرد و در سرودن اشعار طنز مهارت بسيار كسب نمود. وي به 4زبان فارسي، انگليسي، عربي و فرانسه تسلط كامل داشت. ترجمه سخنان گهربار حضرت رسول اكرم(ص) و مولا علي(ع) از جمله آثار باارزش ابوالقاسم حالت به شمار ميروند كه تحت عناوين فروغ بينش؛ و شكوفههاي خرد به چاپ رسيدهاند. همچنين ديوان اشعار شامل قطعات، غزليات، رباعيات كه حاوي نكات اخلاقي و عرفاني است از جمله آثار به جاي مانده از اين شاعر ايراني است.
درگذشت راجربِيكن فيلسوف و شيميدان انگليسي در سال1296ميلادي
راجربِيكن فيلسوف و شيميدان انگليسي در سال1296ميلادي در82 سالگي درگذشت. بِيكلن برزبانهاي عبري، يوناني و عربي تسلط كامل داشت و به علوم طبيعي روش تجربي و مشاهده درتعليم و تحقيق اهميت بسيارمي داد. ازاين رود وي را از پيشروان روش جديد علمي دانسته اند. بِيكن دراروپا نخستين كسي بود كه فرمول ساختن باروت را بدست آورد و تأليفاتي هم درزمينه علم كيميا ازخود بجاي گذاشت.
تصرف كشورافريقايي ساحل طلا در سال1874ميلادي
كشورافريقايي ساحل طلا از زرخيزترين كشورهاي غربي افريقا در سال1874ميلادي به تصرف انگلستان درآمد. ساحل طلا به علت داشتن معادن سرشار طلا به اين نام معروف شده بود. اما بعد ازاستقلال به غنا يا گانا تغييرنام داد. غَنا 45سال تحت تسلط انگلستان بود و درمارس سال1946ميلادي نخستين گام در راه استقلال اين كشور با تصويب قانون اساسي برداشته شد. سرانجام درسال1957ميلادي غنا به رهبري قوام نكرومه به استقلال رسيد
- آغاز تهاجم نظامي آمريکا به مردم مظلوم افغانستان به بهانه ي واهي مبارزه با تروريسم ) 25 سپتامبر سال 2001 ميلادي(
سپتامبر سال 2001 ميلادي مصادف است با تهاجم آمريکا به کشور افغانستان. پس از حادثه 11 سپتامبر دولت آمريکا لشگر عظيمي را به بهانه ي مبارزه با تروريسم و يافتن «بن لادن» رهبر شبكه «القاعده» به عنوان مظنون اصلي عمليات تروريستي آمريكا و مقابله با گروه طالبان به افغانستان گسيل داشت. اما آنچه مسلم است طرح حمله نظامي به افغانستان پيش از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در دست بررسي و اجرا بوده است. حادثه 11 سپتامبر و ارتباط دادن آن به گروه القاعده و مبارزه با آن؛ تنها بهانه اي بود براي آمريکا تا با شعار مبارزه با تروريسم ؛ پا را فراتر گذاشته و ادعای رهبرِی جهان را با استفاده از نيروی نظامی خود مطرح کند ؛ تا بدين وسيله راحت تر جهان را به سوي نظام تک قطبي ببرد. در واقع افغانستان قرباني اول تثبيت نظام تک قطبي جهاني آمريکا بشمار ميرود. ملت مظلوم افغانستان که تازه طعم رهايي از استبداد را چشيده بودند بار ديگر با مستبداني همچون طالبان و نظاميان آمريکا روبرو شدند. و کشورهايي همچون استعمار پير با پيوستن به آمريکا خواسته يا نا خواسته راه را براي دولتمردان اين کشور و مرداني که در پس آن نهفته اند هموار کردند. دولت جنگ طلب آمريكا بي اعتنا به مخالفت هاي جهاني نسبت به سياست هاي جنگ طلبانه اش، به همراهي اين متحد اروپائي اش انگليس، شهرهاي بي دفاع و ملت مظلوم افغانستان را آماج حملات سنگين و بي رحمانه خود قرار داد كه در نتيجه آن، شمار زيادي از مردم بي پناه اين كشور در مراحل مختلف عمليات نظامي آمريكا از بين رفتند. پيامد اين سياست دو سال بعد يعني سال 2003، تجاوز به کشور مسلمان نشين ديگر يعني عراق و اشغال آن بود. در واقع رژيم آمريكا براي تسلط بر جريان حياتي نفت و غارت باقي مانده ي منابع نفتي و حضور موثر در كشورهاي خاورميانه جان هزاران مرد و زن بي گناه را بخطر انداخت.
همانطور که مقام معظم رهبري فرمودند ملت افغانستان فقط به اين دليل در طول يكسال و چند ماه، بمبها و سلاحهاي كشتار جمعي آمريكا و انگليس ونيز دخالت و حضور اهانت بار و اشغالگرانه ي آنان را بر جسم و جان خود لمس كردند. در حال حاضر بر طبق نظر خود دولتمردان آمريکا دولت اين کشور تبديل به منفورترين دولت در نزد مسلمانان جهان شده است. طمع ورزي اين شبكه ي استكباري و ضد بشريت، حد و مرز نمي شناسد، شك نيست كه آمريكا و متحدانش ناكام خواهند شد و دنيا يكبار ديگر شاهد سقوط يك امپراطوري قدرتمند ولي مست خواهد بود.به شرط آنکه امت اسلامي ـ چه دولتها و چه ملتها ـ بموقع و خردمندانه و شجاعانه تصميم بگيرند.