نبودند خودباختگاني که تصور ميکردند آمريکا با گشودن افغانستان و عراق اين کشورها را بهشت خواهد کرد و آن وقت به ريش ما خواهد خنديد. اما وقتي همين چشم سر را باز کنند، حتي اگر چشم دلشان کور باشد، خواهند ديد که آمريکا جهنمي براي خود و مردم اين دو کشور ايجاد کرده و هر روز شماري از سربازان بدبخت آمريکايي به همراه مشتي از مردم بيگناه اين کشورها در آتش اشغالگري غير قانوني و غير انساني ميسوزند.
اين روزها فاجعههاي تازهاي در بغداد در حال رخ دادن است. شهرک صدر زير حملات و بمبارانهاي وحشيانه آمريکاييها قرار گرفته است. آمريکاييها مدعي هستند کساني از جيش المهدي را در آنجا زير هدف ميگيرند، اما تصاوير مجروحان و کشتگان که توسط خبرگزاريها و سايتها منعکس ميشود، نشان ميدهد که زن و مرد، پير و جوان زير آتش خشم آمريکاييها قرار گرفته و در حال قتل عام هستند.
اما در واشنگتن، سفير آمريکا و فرمانده اين کشور در عراق، که به کنگره فراخوانده ميشوند، به جاي پاسخ درست به نمايندگان کشور خود، تنها ايران را متهم ميکنند؛ غافل از آن که اگر عراق شش ماه آرام را پشت سر گذاشته، ناشي از تلاش و مذاکره ايران است و اگز ناآرامي بصره نيز فرو مينشيند، باز ناشي از پادرمياني ايران است که بر خلاف آمريکا که صرفا به حل مشکلات با گلوله تفنگ و کشتن مردم ميانديشد، از نفوذ خود براي جلوگيري از قرباني شدن بيگناهان استفاده ميکند.
صحبت کردن از اين که مجامع بينالمللي کجا هستند، سخن بيخاصيتي است. سالهاست اين مطلب گفته ميشود و هيچ گوش شنوايي وجود ندارد. آمريکاييها به کشتن مردم عادت کردهاند. مردم محروم اين کشورها نيز اين تقدير شوم را پذيرفتهاند و چشم و گوش عالم هم پر از اين قبيل جنايات است. بنابراين هيچ مشکل و مانعي بر سر راه آمريکاييها و همپيمانان آنان وجود ندارد.
البته جاي برخي از دولتها که در فکر پر کردن جيب خود هستند، مانند چين و روسيه خالي است. آنان در حال حاضر عرصه سياسي و نظامي را براي آمريکا خالي کردهاند تا بتوانند بار اقتصادي خود را ببندند و پس از آن که کلفت شدند، از راه ديگري باز هم براي منافع بيشتر دست به معامله با آمريکا بزنند. روسيه اين روزها، سياهترين روزهاي خود را دارد؛ زيرا ناتو در حال آمدن تا پشت گوش اوست و پوتين و لاوروف غير از حرف زدن کاري انجام نميدهند.
در ضمن جاي کساني از دوستان قديم هم خالي است که دل به دمکراسي غربي سپردهاند و چشم جوايز اروپايي را براي حمايتشان از آزادي دارند و همزمان شاهد اين قبيل جنايات در عراق و افغانستان هستند. آنان شادمان هستند که فلان انجمن مطبوعات يا به اصطلاح آزاديخواه غربي براي فعاليتهاي آنان به ايشان جايزه ميدهد، اما توجه ندارند که اگر کلمهاي مطلب در انتقاد از غرب بگويند، نه تنها همه اين جوايز «هباء منثورا» خواهد بود که به آنان توهين هم خواهد شد.
عجالتا زمان تاخت و تاز آمريکاييهاست؛ اسکندر جديدي که ميکوشد تا فتح همه دنيا، همه را زير پاي خود خرد کند، فرهنگ غربي را به عنوان هديه بياورد و اسلام را با همه توان، با استفاده از فيلم و تئاتر و ادبيات بکوبد و جوانان و پيران و زنان و مردان و کودکان مسلمان را با سلاحهايي که حتي تصورش براي افرادي مانند ما که فعلا در جاي امن هستيم ناممکن است، بکشد.
بدون ترديد نسلهاي آينده تاريخ اين روزهاي عراق و افغانستان را از سياهترين روزهاي تاريخ بشريت خواهند دانست و بر همه کساني که آرام گرفتهاند و مهر سکوت بر لب زدهاند، نفرين خواهند کرد.
رسول جعفريان