مگر خدا ما را نمیبیند؟ مگر از سختی زندگی ما خبر ندارد؟ مگر عدالت قانون خدا نیست؟
مگر خدا نگفته كه با بندگان گرفتارش مهربان است و دعای بندههای دلشكستهاش را برمیآورد؟ مگر... خیلی وقتها این سؤالها یا سؤالهایی شبیه اینها را از زبان آدمهای گوناگون میشنویم. معمولاً هروقت كه زمانه به ما تنگ میگیرد و فشار زندگی بر دوشمان سنگین میشود، انتظار داریم خیلی زود خدا به كمك بیاید و نگذارد كه سنگینی بار حوادث ما را آزار دهد و اگر چنین نشود، معمولاً زود زبان به شكوه و گلایه باز میكنیم و گویی قرار است خدا با زمانبندی ما به كمك بندگانش بیاید.
اگر كمی دقت كنیم، همیشه كسانی هستند كه سعی میكنند همچنان ما را امیدوار نگه دارند و از این برایمان میگویند كه صبر خدا زیاد است و نباید عجله كرد و حتماً حكمتی در كار است وگرنه خدا بندههایش را در سختیها و گرفتاریها تنها نمیگذارد و... و البته حرفهایشان هم درست است؛ اما كمتر به چیستی و چگونگی آن حكمت یا فلسفه و دلیل زیاد بودن صبر خدا میپردازند.
وقتی به گذشتههای دور و نزدیك نگاه كنیم، میبینیم تقریباً در همه دورههای تاریخ حوادثی فردی و اجتماعی رخ داده كه مسلمانان بهطور فردی یا گروهی و جمعی دچار گرفتاری شده و در شرایط سخت و بحرانی قرار گرفته یا ستم كشیدهاند و چون آدم معمولاً كمحوصله است و وقتی گرفتار میشود زود جواب میخواهد، زود به پرسشهایی از قبیل پرسشهایی كه در آغاز نوشته آمد میرسد.
آدم بهخاطر همین كمحوصله بودن و كمطاقتی با مشاهده اتفاقهای خوب زود شاد میشود و با دیدن یك اتفاق ناگوار و تحمل یك سختی جدی در زندگی، ممكن است فقط سختی زندگی خود را ببیند و همه چیز را از یاد ببرد و حتی شاید دیگران و خدای نكرده خدا را هم متهم كند كه او را فراموش كردهاند و به او اعتنایی ندارند. معمولاً اینطور وقتها، آدم دچار احساس متناقضی میشود كه هم به خدا و یاری او امیدوار است و هم فكر میكند دیر شده و خبری از اجابت دعا و رسیدن كمك خدا نیست.
با این حساب بد نیست ببینیم خود خدا چهطور به این موضوع نگاه میكند. خب، همه میدانیم كه خدا وعده یاری به بندگانش داده است. خدا بارها گفته كه با بندگانش مهربان است و آنها را تنها رها نمیكند. بارها انسان را از ستمگری و پایمالكردن حق دیگران بازداشته و گفته است كه هرگاه انسان به چنین كارهایی آلوده شود او را به مجازات میرساند و...
پس میشود پرسید چرا بارها در طول تاریخ دیدهایم و میبینیم كسانی به فرد یا افراد خاص و گاه به كل جامعه ستم میكنند و همچنان فرصت مییابند كه به گناهان خود بپردازند و حقوق دیگران را از بین ببرند؟ در اوایل تشكیل جامعه اسلامی در مدینه، دو جنگ پشت سر هم اتفاق افتاد؛ هر دو جنگ میان مسلمانان و مشركان قریش رخ داد. در جنگ اول كه به نام جنگ بدر مشهور شده است، هم تعداد مسلمانان خیلی كمتر از كفار بود و هم تجهیزات و ادوات جنگی مسلمانان كمتر بود، با این همه مسلمانان پیروز شدند. در جنگ بعدی –جنگ اُحد– به نظر میرسید كه مسلمانان تجربه و آمادگی بیشتری دارند؛ اما از مشركان قریش سخت شكست خوردند و تلفات سنگینی دادند.
گویی مسلمانان از این شكست پریشان شده بودند و سؤالهایی مانند سؤالهای آغاز نوشته برای بعضیهایشان پیش آمده بود كه چرا خدا ما را در برابر كفار تنها گذاشت و چرا آنها توانستند تعداد زیادی از ما را به شهادت برسانند و تعداد بیشتری را زخمی كنند؟ اصلاً با این وضع، مسلمانها خواهند توانست دین خدا حفظ كنند و در مقابل كفار آسیبپذیرتر نخواهند شد؟
خداوند در پاسخ به چنین كسانی، به زبانی ساده و همه فهم خطاب به مسلمانان میگوید كه اگر شما در این جنگ آسیب دیدید و سختی كشیدید، دشمنان شما هم آسیب دیدهاند و سختی كشیدهاند؛ این روزگاران را در میان مردم میگردانیم.
آیتالله شهید محمدباقر صدر در اینباره میگوید كه از دیدگاه قرآن، انسان حتی اگر رسالت آسمانی را تجسم ببخشد، باز هم در زندگی تابع قوانین و سنتهای تاریخی است. به تعبیر ایشان قرآن میخواهد بگوید مسلمانان نباید تصور كنند پیروز شدن یك حق خدایی برای آنان است؛ بلكه این حق، یك حق طبیعی است كه در صورت فراهم كردن شرایط لازم و كافی برای آن در چارچوب سنتها و قوانین تاریخ بهدست میآید و در غیر این صورت نه.
این نكته فقط به جنگ اختصاص ندارد و شامل همه بخشهای زندگی میشود؛ یعنی ما همیشه باید مراقب خود باشیم و سعی كنیم در چارچوب قوانین و قواعد هستی كارهایمان را پیش ببریم تا مشمول یاری خدا بشویم كه یاری خدا بهطور عام در چارچوب این قواعد جریان مییابد.
مناف يحييپور
همشهري آنلاين