پدر نومحافظهكاران آمريكا، علي رغم تاييد نظام سرمايهداري معتقد بود كه اين نظام قادر به محقق ساختن "نيازهاي موجود انسان " نيست و به همين دليل يك "بيقراري روحي " بوجود ميآورد كه مشروعيت نظم اجتماعي را تهديد ميكند.
به گزارش فارس، ايروينگ كريستول مقالهنويس، روزنامه نگار و نويسنده آمريكايي كه به "پدرخوانده نومحافظهكاري " معروف بود، چند هفته قبل در سن 89 سالگي در گذشت. وي به عنوان صاحب امتياز، ويراستار، و نويسنده مقاله در مجله هاي مختلف، نقشي موثر در فرهنگ سياسي و فكري نيم قرن گذشته داشته است.
كريستول در 22 ژانويه 1920 در بروكلين نيويورك از پدر و مادر مهاجر يهودي غير متديني كه از اروپاي شرقي آمده بودند، متولد شد. او مدرك كارشناسي خود را در سال 1940 در رشته تاريخ از سيتي كالج نيويورك دريافت كرد و بخشي يك حزب كوچك اما پرشور تروتسكيست بود كه در نهايت به "روشنفكران نيويورك "تبديل شد. در جنگ جهاني دوم او به عنوان يك سرباز پياده رزمي در لشكر دوازدهم زرهي در اروپا خدمت كرد.
او از سال 1947 تا 1952 دبير و سپس مدير مسئول مجله كامنتري؛ از سال 1953 تا 1958 به طور مشترك با استفان اسپندر صاحب امتياز مجله Encounter چاپ انگلستان؛ از 1959 تا 1960 ويراستار مجله The Reporter ؛ از 1961 تا 1969 معاون اجرايي انتشاراتي Basic Books؛ از 1969 تا 1987 استاد ارزش هاي مدني در دانشگاه نيويورك؛ و از 1965 تا 2002 صاحب امتياز و ويراستار The Public Interest بود. اينها در ابتدا نشرياتي ليبرال بودند. او از 1985 تا 2002 صاحب امتياز و ناشر The National Interest بود.
همچنين به نوشته دانشنامه ويكيپديا، كريستول در آكادمي هنر و علوم آمريكا، شوراي روابط خارجي و موسسه آمريكن اينترپرايز عضويت داشت. به عنوان عضو هيئت تحريريه وال استريت ژورنال، از سال 1972 تا 1997 ماهانه يك مقاله براي اين نشريه نوشت. او از سال 1972 تا 1977 در شوراي "وقف ملي براي انسانيت " فعاليت كرد و در جولاي 2002 نشان آزادي را از رئيس جمهور جورج واكر بوش دريافت كرد.
كريستول در سال 1942 با گرترود هيملفارب مورخ ازدواج كرد. آنها صاحب دو فرزند به نام هاي اليزابت و ويليام شدند. ويليام كريستول انديشكده با نفوذ 'پروژه قرن جديد آمريكايي' را تاسيس كرده و همچنين صاحب امتياز و ويراستار The Weekly Standard است. كريستول در 18 سپتامبر 2009 در بيمارستان/آسايشگاه Capital Hospice واقع در شهر فالز چرچ ايالت ويرجينيا به دليل عوارض ناشي از سرطان ريه درگذشت.
ويكي پديا در ادامه با توضيح درباره ظهور نومحافظه كاري به انديشه هاي كريستول مي پردازد:
در سال 1973 مايكل هرينگتون براي توصيف آن دسته از فيلسوفان سياسي و روشنفكران ليبرالي كه از نگرش هاي سياسي و فرهنگي حاكم بر حزب دموكرات ناخشنود بودند و به سمت شكل جديدي از محافظه كاري حركت مي كردند، واژه "نومحافظه كاري " را ابداع كرد. با وجود اينكه هدف هرينگتون ساختن يك واژه تحقير آميز بود، كريستول آن را به عنوان يك توصيف مناسب براي ايده ها و سياست هاي مطرح شده در مجله The Public Interest يافت. براي مثال، نومحافظه كاران، بر خلاف ليبرال ها، اكثر برنامه هاي "جامعه بزرگ " را كه از سوي ليندون جانسون حمايت مي شد رد مي كردند؛ و بر خلاف محافظه كاران سنتي، از وضعيت رفاه محدودتري كه توسط روزولت ايجاد شده بود حمايت مي كردند.
اين مقاله مي افزايد: در فوريه 1979 عكس كريستول روي جلد مجله "اسكواير " ظاهر شد. توضيح عكس او را به عنوان "پدر نو محافظه كاري، قدرتمندترين نيروي سياسي جديد در آمريكا " معرفي كرده بود. آن سال همچنين شاهد انتشار كتابي بود با عنوان نومحافظه كاران: مرداني كه سياست آمريكا را تغيير مي دهند. پيتر استينفلس، نويسنده اين كتاب، همانند هرينگتون منتقد نومحافظه كاري بود اما از نفوذ فكري و سياسي در حال رشد آن متحير شده بود. پاسخ كريستول تحت عنوان "اعترافات يك نومحافظه كار حقيقي و معترف " - و شايد تنها نومحافظه كار - منتشر شد.
به نوشته اين مقاله كريستول ادعا مي كند كه نومحافظهكاري يك ايدئولوژي نيست، بلكه يك "ترغيب " است، بيشتر يك راه انديشيدن درباره سياست است تا خلاصه اي از اصول و قواعد. از لحاظ ماهيت بيشتر كلاسيك است تا رمانتيك، و در خط مشي عملي و غير آرمانگرايانه است. كريستول در يكي از معروف ترين طنزهاي خود يك نومحافظه كار را به عنوان "ليبرالي كه مورد هجوم واقعيت قرار گرفته است " معرفي مي كند.
آن "واقعيت " براي كريستول از نوع پيچيده است. او در حاليكه به توضيح خاصيت هاي اقتصاد توليد گرا به عنوان اساس رشد اقتصادي، كه لازمه بقاي يك دموكراسي مدرن است مي پردازد، روي اين موضوع هم پافشاري مي كند كه هر فلسفه اقتصادي بايد با "فلسفه سياسي، فلسفه معنوي، و حتي انديشه مذهبي "، كه به همان اندازه براي يك دموكراسي مدرن ضروري هستند، گسترش يابد.
ويكي پديا با يادآوري اينكه وي در يكي از اولين كتاب هايش، با عنوان Two Cheers for Capitalism، سرمايه داري، يا دقيقتر، سرمايه داري بورژوازي، را سزاوار دو هورا(تشويق) دانسته است، آورده است: يكي به اين خاطر كه با بهبود شرايط مردم "در يك مفهوم صرفا مادي كار مي كند ". و هوراي دوم به اين خاطر كه "با بخش اعظم آزادي شخصي همخواني دارد. " او عنوان مي كند كه اينها دستاردهاي كوچكي نيستند و تنها سرمايه داري ثابت كرده است كه قادر به ارائه آنها است. اما سرمايه داري يك "بار رواني " سنگين نيز بر دوش نظم فردي و اجتماعي تحميل مي كند. يعني از آنجايي كه قادر به محقق ساختن "نيازهاي موجود انسان " نيست، يك "بي قراري روحي " بوجود مي آورد كه مشروعيت آن نظم اجتماعي را تهديد مي كند. به طوريكه كريستول درك كرده است، همين امر باعث جلوگيري از هوراي سوم شده و مشخصه بارز نومحافظه كاري است.
در بخش سوم اين مقاله به ذكر نقل قولهايي از كريستول پرداخته شده تا خوانندگان بي واسطه بتوانند تا حدي به انديشه هاي وي پي ببرند: "مشكل محافظه كاري سنتي آمريكا اين است كه فاقد يك تمايل ذاتا خوش بينانه است. نه تنها اين، بلكه نشانه هاي يك چنين تمايلي را به عنوان مدركي براي بي ثباتي و وظيفه نشناسي تلقي مي كند. "
"براي انواع مختلف مردم انواع مختلفي از حقيقت وجود دارد. حقايقي وجود دارند كه براي كودكان مناسب هستند؛ حقايقي وجود دارند كه براي دانش آموزان مناسب هستند؛ حقايقي وجود دارند كه براي افراد تحصيل كرده مناسب هستند؛ و حقايقي وجود دارند كه براي بزرگسالاني با سطح بالاي تحصيلات مناسب هستند، و اين تصور كه يك مجموعه از حقايق بايد براي همه مهيا باشد يك مغالطه مدرن دموكراتيك است. اين كار موثر نيست. "
"در طي سالها مشاهده كردهام كه پيامدهاي غيرمنتظره اقدام اجتماعي هميشه مهم تر، و معمولا نا مطبوعتر، از پيامدهاي برنامه ريزي شده هستند. "
"آنچه كه بر دنيا حكومت مي كند انديشه است، زيرا انديشه ها طريقه درك واقعيت ها را تعيين مي كنند. "
"براي اينكه از روي انديشه هايتان عمل كنيد بايد قدرت شخصيت داشته باشيد؛ اما براي مقاومت در برابر وسوسه شدن از جانب آنها نيز بايد قدرت شخصيت داشته باشيد. "
"يك روشنفكر را ميتوان به عنوان مردي تعريف كرد كه با اقتدار در مورد موضوعي صحبت مي كند كه صلاحيت خاصي در آن ندارد. "