ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : يکشنبه 2 دي 1403
يکشنبه 2 دي 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 11 مهر 1388     |     کد : 4973

نفرت و کينه

معلم يک کودکستان به بچه هاي کلاس گفت که ميخواهد با آنها بازي کند ...

 

 معلم يک کودکستان به بچه هاي کلاس گفت که ميخواهد با آنها بازي کند . اوبه آنها گفت که فردا هر کدام يک کيسه پلاستيکي بردارند و درون آن به تعدادآدمهايي که از آنها بدشان ميآيد ، سيب زميني بريزند و با خود به کودکستان بياورند.

فردا بچه ها با کيسه هاي پلاستيکي به کودکستان آمدند . در کيسه بعضي ها 2 ، بعضي ها 3 ، و بعضي ها 5 سيب زميني بود .

معلم به بچه ها گفت : تا يک هفته هر کجا که مي روند کيسه پلاستيکي را با خود ببرند . روزها به همين ترتيب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکايت از بوي سيب زميني هاي گنديده . به علاوه ، آن هايي که سيب زميني بيشتري داشتند از حمل آن بار سنگين خسته شده بودند . پس از گذشت يک هفته بازي بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند .

معلم از بچه ها پرسيد : از اينکه يک هفته سيب زميني ها را با خود حمل مي کرديد چه احساسي داشتيد ؟

بچه ها از اينکه مجبور بودند ، سيب زميني هاي بد بو و سنگين را همه جا با خود حمل کنند شکايت داشتند .

آنگاه معلم منظور اصلي خود را از اين بازي ، اين چنين توضيح داد :درست شبيه وضعيتي است که شما کينه آدم هايي که دوستشان نداريد را در دل خود نگه مي داريد و همه جا با خود مي بريد . بوي بد کينه و نفرت ، قلب شمارا فاسد مي کند و شما آن را به همه جا همراه خود حمل مي کنيد . حالا که شما بوي بد سيب زميني ها را فقط براي يک هفته نتوانستيد تحمل کنيد :پس چطور مي خواهيد بوي بد نفرت را براي تمام عمر در دل خود تحمل کنيد ؟

   

 


نوشته شده در   شنبه 11 مهر 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode