حجتالاسلام پارسانيا در دوره آموزشی «عقل در قرآن و تمدن اسلامی» گفت: متون اسلامی ضمن آن كه روشنگری عقل را ذاتی آن میدانند، از محدوديتهای اين روشنگری نيز نه به عنوان يك امر تحميلی خارجی، بلكه به عنوان يك پديده روشنگرانه عقلی ياد میكنند.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، حجتالاسلام و المسلمين حميد پارسانيا، نويسنده، پژوهشگر و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، در دوره آموزشی «عقل در قرآن و تمدن اسلامی» كه به همت جامعة المصطفی(ص) العالميه برگزار میشود، به ارائه بحثی درباره اقسام و معانی عقل و جايگاه آنها از منظر قرآن پرداخت.
وی با بيان اين كه عقل و عقلانيت را میتوان از وجوه مختلف مورد بررسی قرار داد، اظهار كرد: اول آنكه معنای عقل را به صورت تحتاللفظی میتوان نشان داد. از وجه ديگر میتوان بحث ريشهشناختی(etimology) در باب آن انجام داد و در باب آنكه چه سير تاريخی را گذرانده به بحث پرداخت. نگاه معرفتشناسانه، منظر ديگر ملاحظه آن میتواند باشد. منظر ديگر بحث هستیشناسانه در باب آن میباشد. اينكه آيا جوهری مفارق و غيرمادی است يا قوهای است در نفس انسان؟ در ملاحظهای ديگر میتوان عقل را در آگاهی بشر و حوزه فرهنگ اسلامی مورد بررسی قرار داد. از بين اين اطوار مختلف بررسی عقل، آن منظری كه در اين مبحث مورد ملاحظه قرار گرفته منظر آخر است.
حقايقی كه با عقل آشكار میشود عبارت است از زمين و آسمانها و هر آنچه در آنهاست، خالق آسمانها و زمين، حسن و قبح و ارزشها و همچنين نور بودن علم و معرفت
پارسانيا در ادامه بررسی خود از معنای عقل گفت: متناسب با موضوع، دو روش توصيفی و يا تاريخی را می توان اخذ كرد. در روش اول به مفاهيم عقل و ارتباط آنها با هم و با عطف نظر به متن میپردازيم. در روش دوم به تأثيری كه مفاهيم مختلف عقل در ادوار مختلف داشته میپردازيم. مرجعيت قرآن و حديث در طول تاريخ مسلمانان نشان از آن دارد كه نقش كليدی در توجه به مفاهيم مختلف عقل در فرهنگ مسلمانان وجود دارد. بايستی گفت كه هر كدام از اين دو، بخشی از پرداخت به بحث را روشن میسازند. اما ما در اينجا برآنيم تا نسبت متون دينی (قرآن و روايات) را با مفاهيم مختلف عقل بررسی كنيم. البته معانی مختلفی كه سنت و فرهنگ اسلامی با آن ها برخورد داشته است.
وی افزود: برای اين بحث ضروری است كه ابتدا معانی و مفاهيم مختلف عقل را، كه فرهنگ اسلام با آن ها مواجه شده است، بازيابی و بررسی كنيم و بعد از آن به سراغ متون رفته و هم آنها را رديابی كرده و هم نحوه مواجهه متن با آنها را از نظر بگذرانيم. يعنی ببينيم كه آيا اصطلاحات مختلف از عقل در همان معنای اصطلاحی به دست داده شده، در متن ذكر شدهاند يا نه. البته چنين است كه برخی از اصطلاحات، متأخر از شكلگيری متون است و بنابراين در اين موارد بايد به اين پرداخت كه آيا مرادفهای معنايی آن وجود دارند و يا دلالتهای التزامی و تطابقیای میتوان يافت يا خير.
پارسانيا با اشاره به اين كه در اينجا فقط به بحث توصيفی خواهد پرداخت، تأكيد كرد: در واقع ما برآنيم تا ظرفيتهايی را كه اسلام برای اين معانی مختلف داشته و دارد نشان دهيم. طريق ارائه مطلب نيز چنين است كه در ذيل بيان معانی مختلف عقل و شرح آن ها، بررسیهای معطوف به متن نيز انجام میگيرد.
وی با اشاره به امكان دستهبندی معانی مختلف عقل حول هشت محور، عنوان كرد: تقسيم به لحاظ وجودشناسی، تقسيم به لحاظ مراتب وجودی(شدت و ضعف وجودی)، تقسيم به حسب معقول و اينكه سوژه چه ابژههايی را میتواند بشناسد، تقسيم به لحاظ روشی (عقل شهودی، عقل ابزاری و...)، تقسيم به لحاظ كاربردی(عقل نقادی و ...)، تقسيم به لحاظ منبع (عقل قدسی، عقل سكولارو...)، تقسيم به لحاظ منطقهای و گروهی و قومی (عقل يونانی ، عقل عربی، عقل تاريخی، عقل اشعری، عقل كلامی ) و تقسيم به لحاظ معرفتشناسی(عقل كانتی، عقل روشنگری و...) محورهايی است كه به هر كدام به صورت جداگانه خواهيم پرداخت.
تقسيم وجودشناختی عقل
پارسانيا در مورد تقسيم وجودشناختی عقل گفت: عقل در اين تقسيمبندی به سه لحاظ در نظر گرفته میشود؛ قوه درّاكه و قوه عملی كه هر دو ذيل قوه ادراكی انسان قرار میگيرد و عقل به لحاظ وجودی منحاز و غيرمفارق و غيرمادی. در اين جا بايد گفت كه وقتی بخشی از روح باشد كه ادراك میكند عقل نظری در نظر ناميده میشود. واژه عقل در معنای قوه فهم در 30 سوره قرآن آمده و 49 بار تكرار شده است. رويكرد قرآن در باب آن مثبت است و در برخی آيات ايده عقلانيت، به مثابه هدف و غايت زندگی معرفی شده است( سوره غافر،آيه 67) علاوه بر اين، مرادفهای اين واژه نيز در قرآن به كار رفته است. دلالتهای التزامی زيادی وجود دارد كه در نسبت با عقل است. برای مثال واژه علم كه همراه و ملازم عقل است، 854 بار به كار رفته است. مفهوم عقل در اين معنا، در احاديث و روايات نيز به كار رفته است.
عقل در متون دينی نه به عنوان فعل و كاری صرفاً انسانی و نه محصولی تاريخی، فرهنگی و تمدنی است و نه هويتی خودبنياد و مستقل در نظام هستی دارد، بلكه از منزلتی ميانه برخوردار است. عقل از ديدگاه قرآن آفريدهای الهی است و محب و محبوب حق است
اين محقق و پژوهشگر در مورد عقل به عنوان قوهای عملی با بيان اين كه واژه عقل به بازدارندگی نيز اشاره دارد، گفت: در عربی، واژه عقل به معنی بند نيز به كار میرود و علت آنكه به قوه درّاكه هم اين عنوان داده شده از آن جهت است كه آن نيز بازدارنده از هوی و هوس و ميل است و در واقع مفهوم را به بند میكشدو به آن حد میزند. حال اين معنای بازداراندگی در بعد عملی نيز در قرآن ذكر شده است. به عنوان مثال قرآن میفرمايد «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ؛ آيا مردم را به نيكى فرمان مىدهيد و خود را فراموش مىكنيد با اينكه شما كتاب [خدا] را مىخوانيد آيا [هيچ] نمىانديشيد» (بقره/44) حال درست است كه عقل در معنای خاص قوه بازدارندگی لحاظ نشده ولی در اين معنا به كار رفته است. در احاديث نيز میيابيم كه عقل به نحوی به كار رفته كه معنای عملی را نيز دربرگرفته است.
وی درباره عقل به مثابه وجود مستقل، با بيان اين كه در قرآن لفظ عقل به اين معنا به كار نرفته است، اظهار كرد: اما اين واژه در قرآن( به عنوان مثال در آيه 21 سوره حجر) در مفهوم و معنای موجودات غيرمادیای كه كمال ندارند و بخشی از سلسله علتها قرار میگيرند، به كار رفته است. در احاديث نيز لفظ عقل را در بيان موجودات غيرطبيعی كه منشأ موجودات طبيعی هستند، میيابيم.برای مثال گفته شده است كه «اول ما خلقالله العقل» در اينجا نمیتوان عقل را بخشی از نفس و روح در نظر گرفت؛ چرا كه در اين صورت يا بايستی همزمان با آفرينش نفس بوده باشد و يا بعد از آن؛ حال آنكه اين روايت چنين بيان میكند كه خلق عقل قبل از خلق هر چيز ديگری بوده است و يا طبق حديثی از حضرت علی(ع)، چنين اظهار شده كه عقل در آدمی است كه كشف میشود، در انسان بالغ و رشد يافته، ظاهر میشود و اين بدان معنی نيست كه در طبيعت و يا در كودك وجود نداشته باشد، بلكه بدين معنی است كه در او ظهور نمیيابد.
خداوند سبحان در خطاب به پيامبر(ص) از تعليم وحی خود، به عنوان علمی ياد میكند كه او از نزد خود نمیتوانست فرا گيرد و به ديگران نيز میفرمايد پيامبر(ص) به شما چيزی را تعليم میدهد، كه شما از نزد خود نمیتوانستيد فراگيريد
تقسيم عقل به لحاظ مراتب وجودی
پارسانيا در مورد تقسيمات فلسفی مراتب عقل و جايگاه قرآنی اين مراتب گفت: عقل بالقوه در قرآن نيامده است، اما معنای آن در قرآن لحاظ شده است. اين كه خداوند میفرمايد انسانها را از بطون مادران آفريده است، نشان میدهد كه انسان ابتدا لوح سفيدی است كه میتواند نقش گيرد. عقل بالملكه نيز به خودی خود در قرآن ذكر نشده، اما مفهوم و مراد از آن در قرآن آمده است. نفس بعد از خلق، يكی از معارف را از همان ابتدا دارد و در او لحاظ است؛ يعنی در باب آن فكر نمیكند. در باب عقل بالفعل كه مراد از آن فهم عقل از مجرای استدلال است، بسياری آيات وجود دارد كه وجود چنين وضعيتی را تاييد میكند. عقل مستفاد كه قويتر از عقل بالفعل است و میتواند با كمك حواس امور را ادراك كند و راجع به آينده پيشبينی كند، در قرآن، با اندكی تأمل در داستان خضر و موسی، قابل رديابی است. ويژگی خضر آن بود كه خدا از جانب خويش (من لدنا) به او علم آموخت. روايات و تواتراتی كه در باب حضرت عيسی نيز بيان میشود، همين حقيقت را در باب او تأييد میكند.
تقسيم عقل به حسب معقول
وی درباره اقسام عقل ادراكی به حسب موضوع گفت: عقلی را كه قوه ادراكی انسان است، از جهت موضوع ادراك آن نيز میتوان به اقسامی تقسيم كرد. بسياری از آيات و روايات، عقل به معنای قوه ادراكی را در موارد شناخت هستیهايی به كار بردهاند كه مستقل از اراده انسان حضور دارند. «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَیْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ؛ راستى كه در آفرينش آسمانها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز و كشتيهایى كه در دريا روانند با آنچه به مردم سود مىرساند و [همچنين] آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمين را پس از مردنش زنده گردانيده و در آن هر گونه جنبندهاى پراكنده كرده و [نيز در] گردانيدن بادها و ابرى كه ميان آسمان و زمين آرميده است براى گروهى كه مىانديشند واقعا نشانههایى [گويا] وجود دارد» (بقره/ 164)
پارسانيا ادامه داد: نكته قابل توجه اين است كه در آيه ياد شده و آيات مشابه آن، عقل تجربی و طبيعی، مستقل از عقل متافيزيكی و تجريدی در نظر گرفته نمیشود؛ زيرا در همان آياتی كه بر نظر به آسمانها و زمين و نظر به پديدههای طبيعی تأكيد كرده، اين نظر تجربی را با مبادی متافيزيكی در هم میآميزد و از انسانها میخواهد تا تجربه خود را در جستجوی مكانيزم خلقت و آفرينش الهی دنبال كنند، يعنی اينآيات هم متافيزيك را به رسميت میشناسد و هم از متافيزيك الهی و توحيدی برای تفسيرتجربيات طبيعی استفاده میكنند.
تقسیم روشی عقل
عضو هيئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی درباره تقسيمات روشی عقل انسانی گفت: عقل شهودی، حضوری و عقل حصولی يا مفهومی، عقل تجريدی و تجربی و همچنين عقل برهانی و جدلی، از جمله اصطلاحاتی هستند كه درباره عقل وضع شدهاند. اين اصطلاحات به اقسامی از عقل اشاره دارند كه به حسب روش از يكديگر امتياز پيدا كردهاند. در بسياری از آيات قرآن نمونههايی از علم شهودی و حضوری وجود دارد. برای مثال در آن جا كه میفرمايد «سَنُرِيهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ شَهِيدٌ أَلَا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَةٍ مِّن لِّقَاء رَبِّهِمْ أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ مُّحِيطٌ؛ به زودى نشانههاى خود را در افقها[ى گوناگون] و در دلهايشان بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است. آرى آنان در لقاى پروردگارشان ترديد دارند آگاه باش كه مسلما او به هر چيزى احاطه دارد.» (فصلت/ 4و 53) علم حصولی، علمی است كه با وساطت مفهوم و به حسب موضوعات مختلف با روشهای تجربی و تجريدی، و از طريق حواس مختلف و با تفكر و استدلال حاصل میشود.
اصطلاح عقل يونانی، عقل عربی، عقل غربی و غير آن، هنگامی كه به صورتی به كار برده شود كه عقل را به افق تاريخ و فرهنگی منطقه و گروهی خاص تنزل دهد، اصطلاحی نيست كه در متون اسلامی مورد قبول و پذيرش قرار گيرد
وی افزود: بسياری از آيات و روايات به اين روشها، اشاره كرده و يا در گفتوگوی با ديگران اين روشها را به كار برده است مثل، «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ؛ اگر در آنها [=زمين و آسمان] جز خدا خدايانى [ديگر] وجود داشت قطعا [زمين و آسمان] تباه مىشد پس منزه استخدا پروردگار عرش از آنچه وصف مىكنند»(انبياء/22) اين آيه برهان تمانع را بر توحيد بيان میكند، برخی از آيات نيز مدعيات مخالفان را غيربرهانی ناميده و يا آن كه از آنها میخواهد، برهان خود را بيان كنند؛ مانند «قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ؛ اگر راست مىگوييد برهان خويش را بياوريد» (نمل/ 64) در نگاهی ديگر تقسيم عقل به عقل برهانی و جدلی، خطابی، مغالطی نيز میتواند نوعی تقسيم روشی باشد. زيرا عقل روشهای مختلفی را در برهان، جدل، شعر، خطاب و مغالطه شناسايی میكند و اگر استفاده از برخی از اين فنون را جايز بداند، آنها را با روش مربوط به خود به كار میبرد. «ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ؛ با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوهاى] كه نيكوتر است مجادله نماى در حقيقت پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راهيافتگان [نيز] داناتر است»(نحل/ 125) حكمت در اين آيه به روش حصولی برهانی و يا شهودی قلبی تطبيق داده میشود و ادامه آيه به جواز استفاده از موعظه حسنه و خطاب نيكو دلالت میكند.
تقسيمات كاربردی عقل
پارسانيا در ادامه به تقسيمات كاربردی عقل پرداخت و عنوان كرد: عقل را از جهت كاربرد آن نيز به اقسامی تقسيم میكنند، مانند عقل ابزاری، عقل ارتباطی و يا عقل انتقادی. عقلی ابزاری، عقلی است كه قدرت پيشبينی و پيشگيری نسبت به امور طبيعی را به انسان میدهد و يا آن كه سلطه آدمی را بر امور طبيعی تأمين میكند. عقل تفهمی و ارتباطی عقلی است كه به شناخت پديدههای انسانی كه امور غيرطبيعی هستند، میپردازند. اين عقل معانی مربوط به حوزه حيات انسانی را فهم میكنند. بسياری از آيات قرآن نيز عقل را برای انتقاد نسبت به رفتار و انديشههايی به كار میبرد كه در حوزه حيات و زندگی انسانها پديد آمدهاند.
تقسیمات عقل به حسب منشأ و علل وجودی
وی درباره عقل به حسب منشأ و علل وجودی آن گفت: عقل را از جهت منشأ و مبدئی كه برای آن در نظر گرفته میشود، به اقسامی تقسيم میكنند، مانند عقل سكولار، عقل قدسی، عقل خودبنياد. عقل در متون دينی نه به عنوان فعل و كاری صرفاً انسانی و نه محصولی تاريخی، فرهنگی و تمدنی است و نه هويتی خودبنياد و مستقل در نظام هستی دارد، بلكه از منزلتی ميانه برخوردار است. عقل از ديدگاه قرآن آفريدهای الهی است و محب و محبوب حق است.
تقسيمات عقل به اعتبار عرصه حضور آن
پارسانيا درباره تقسيمات عقل به اعتبار عرصه حضور آن نيز گفت: عقل را از جهت دامنه حضور آن در عرصه فرهنگ و زندگی اجتماعی انسانی به اقسامی تقسيم میشود، نظير عقل غربی، شرقی، عربی، عرفی، يونانی. عقل در اين رويكردها اولاً به عنوان محصول مشترك حيات انسانی، پديدهای عام در همه فرهنگهاست و ثانياً صورتی واحد و مشترك ندارد و پديدهای تاريخی و نسبی است، به اين معنا كه هر فرهنگ به تناسب شرايط تاريخی و اجتماعی خود از نوعی عقلانيت مخصوص به خود برخوردار است.
بخشی از علم را كه عقل به خود نمیتواند بيايد، همان علمی است كه عقل آن را از گفتوگوی مستقيم با خداوند فرا میگيرد ... اين معرفت اوّلاً، علم و معرفتی ضد عقل نيست بلكه علمی است كه عقل بدون استماع كلام خداوند و هدايت خاص الهی از آن بیبهره میماند و ثانياً، علم و معرفتی نيست كه در هدايت و ضلالت انسان بیاثر باشد، بلكه علمی است كه بشر در شناخت، رضايت و محبت خداوند از آن گريزی ندارد
وی با بيان اين كه قرآن عقل را پديدهای شايع و عام برای همه عرصههای فرهنگی و تاريخی و همه گروههای انسانی نمیداند، اظهار كرد: در متون دينی گرچه از مجموعهها، جوامع و گروههايی سخن گفته میشود، كه تعقل نمیكنند و لكن اخبار قرآن از اين گروهها اغلب اخباری عتابآميز است و اين نوع از عتاب نشانه آن است كه كسانی كه از عقل و خردورزی روی برمیگردانند، امكان استفاده از آن را دارند. هنگامی افراد به سبب خردورزی نكردن ذم میشوند كه شأنيت تعقل را داشته باشند و شأنيت تعقل را كسی دارد كه از تعقل بالقوه و عقل بالملكه برخوردار است.
پارسانيا اضافه كرد: اصطلاح ارتكاز عقلائی عرف، اصطلاحی است كه تحتتاثير آموزههای متون اسلامی در جهان اسلام شكل گرفته است و اين اصطلاح به سطحی از عقلانيت اشاره میكند كه در دسترس عرف است و به عنوان حجتی الهی به رسميت شناخته شود و در رديف ادله استنباط احكام الهی قرار میگيرد. بنابراين اصطلاح عقل يونانی، عقل عربی، عقل غربی و غير آن، هنگامی كه به صورتی به كار برده شود كه عقل را به افق تاريخ و فرهنگی منطقه و گروهی خاص تنزل دهد، اصطلاحی نيست كه در متون اسلامی مورد قبول و پذيرش قرار گيرد.
تقسيمات عقل به حسب اعتبار معرفت شناختي
وی از اعتبار معرفتشناختی نيز به عنوان آخرين محور تقسيم عقل سخن گفت و عنوان كرد: عقلی را كه قوه ادراكی انسان است، از جهت دامنه اعتقادی كه به توان معرفتی آن وجود داشته باشد به اقسامی تقسيم می كنند، مثل عقل روشنگری، عقل نقلی، عقل اشعری، عقل معتزلی و عقل ظنی. عقل در تعبير قرآنی، ويژگی روشنگری و ارائه حقيقت را دارد، قرآن كريم روشنگری آيات را منوط و مشروط به تعقل آدميان دانسته و ميفرمايد «قَدْ بَیَّنَّا لَكُمُ الآیَاتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ؛ ما نشانهها را براى شما بيان كرديم اگر تعقل كنيد»(بقره/118) در روايات، عقل به عنوان نوری معرفی شده است كه حقايق هستی را روشن میكند.
اين محقق و پژوهشگر دينی با بيان اين كه عقل در تعابير قرآنی حجاب واقع و حقيقت نيست و روشنگری آن به ارائه حقيقت است، عنوان كرد: حقايقی كه با عقل آشكار میشود عبارت است از زمين و آسمانها و هر آنچه در آنهاست، خالق آسمانها و زمين، حسن و قبح و ارزشها و همچنين نور بودن علم و معرفت.
وی با اشاره به اين كه در تعابير دينی عقل از جهت وجودی، هويتی خودبنياد ندارد و مخلوقی است كه به خالق خود قائم است، اظهار كرد: روشنگری و بعد معرفتشناختی آن نيز نامحدود و بیكرانه نيست و به رغم آن كه خالق و آفريدگار خود و عالم را میشناسد، به كنه آن راه نمیبرد. بخشی از علم را كه عقل به خود نمیتواند بيايد، همان علمی است كه عقل آن را از گفتوگوی مستقيم با خداوند فرا میگيرد.
پارسانيا درباره بخشی از علم كه توسط انبياء و اولياء الهی و از طريق، شنيدن كلام مستقيم خداوند دانسته میشود، بيان كرد: اين معرفت اوّلاً، علم و معرفتی ضد عقل نيست بلكه علمی است كه عقل بدون استماع كلام خداوند و هدايت خاص الهی از آن بیبهره میماند و ثانياً، علم و معرفتی نيست كه در هدايت و ضلالت انسان بیاثر باشد، بلكه علمی است كه بشر در شناخت، رضايت و محبت خداوند از آن گريزی ندارد.
وی افزود: آيات قرآن كريم از اين بخش علم، به عنوان علمی ياد میكند كه بشر بدون حضور اولياء و انبياء الهی از داشتن آن محروم میماند. خداوند سبحان در خطاب به پيامبر(ص) از تعليم وحی خود، به عنوان علمی ياد میكند كه او از نزد خود نمیتوانست فرا گيرد و به ديگران نيز میفرمايد پيامبر(ص) به شما چيزی را تعليم میدهد، كه شما از نزد خود نمیتوانستيد فراگيريد. بنابراين متون اسلامی، ضمن آن كه روشنگری عقل را ذاتی آن میدانند، از محدوديتهای اين روشنگری نيز نه به عنوان يك امر تحميلی خارجی بلكه به عنوان يك پديده روشنگرانه عقلی ياد میكنند.