دو برادر بزرگ شيعه سيد رضي و سيد مرتضي علم الهدي دو برادر انديشمند و دو تن از بزرگان شيعه در قرون چهارم و پنجم هجري هستند که به تنهايي صاحب سهم بزرگي از تعالي مکتب شيعه و فقه جعفري مي باشند.
سید مرتضی علم الهدی ابوالقاسم علی بن الحسین معروف به سید مرتضی و علم الهدی، در رجب سال 355 هجری قمری در شهر بغداد دیده به جهان گشود. پدرش حسین موسوی بود که منصب رسیدگی به کار و زندگی سادات دودمان ابوطالب و مسئولیت نظارت بر دیوان مظالم و سرپرستی زائران خانه خدا را که از منصبهای مهم آن روز بود به عهده داشت. پدربزرگش نیز ابراهیم مجاب از نوادگان حضرت امام کاظم(علیهالسلام) بود. برادر بزرگوارش نیز سید رضی(ره) میباشد.
سید مرتضی یکی از چهره های امید آفرین و هدف بخش و سازنده جهان تشیع و بلکه افتخار اسلام به شمار آمده ، آثار علمی و زندگی اجتماعی و شخصیت معنوی او برای همه نسلها آموزنده و الهام بخش است . گرچه بیش از هزار سال از روزگار او می گذرد، شایستگی و برجستگی های وی سد زمان را شکسته و تا امروز امتداد یافته است.
داستان آغاز تحصیل
گویند شیخ مفید در رؤیا دید که فاطمه زهرا(س) حسنین را پیش او آورده است و میفرماید: «یا شَیخ عَلِّمهُما الفقه» (به ایشان فقه آموز). فرداصبحِ همان شب، فاطمه مادر سید مرتضی و سید رضی، دو پسر خود را که در آن موقع خردسال بودهاند پیش شیخ آورده. فاطمه مادر کودکان، همان عبارت مذکور در رؤیا را به زبان آورده گفت:
«یا شَیخ اِنَّ هُما اِبْنَتاي عَلِّمهُما الفقه»
«ای شیخ ایشان پسران مناند، اینها را پیش تو آوردهام که فقه تعلیمشان دهی.»
[ریحانة الادب، ج 4، ص 185].
مقام علمی
جناب سید مرتضی به حق شاگرد اصلی شیخ مفید میباشد که بنا بر آنچه نقل شده، شیخ مفید بعد از خوابی که دید و دو فرزند حضرت فاطمه(علیهاالسلام) را به فرزندی قبول کرده بود، سیدمرتضی و سیدرضی را به شاگردی قبول کرد و تا آخر عمر به بارور کردن علم و عمل این دو برادر کوشید.
استادان دیگر این بزرگوار عبارتند از: ابومحمد هارون فرزند موسی تلعکبری، شیخ محمد صدوق،
حسین بن علی بابویه برادر شیخ صدوق،
احمد بن علی بن سعیدکوفی، ابوالحسن علی بن محمد کاتب و بسیاری علماء اعلام دیگر.
خداوند متعال به سید مرتضی استعدادی وافر داده بود و او نیز از این نعمت بزرگ الهی به خوبی بهره برداری کرد و در نتیجه تلاش و کوشش در مدتی نه چندان طولانی
کتب زیادی تألیف کرد. مرحوم علامه امینی در الغدیر نام 86 اثر او را بیان کرده یکی از کتابهای وی
دیوان معروف او با بیست هزار بیت است.
لقب علمالهدی، (پرچم هدایت)
ابوسعید محمد بن حسین وزیر القادر بالله
(خلافت 381-422) در سال 420 بیمار شد.
شبی در خواب دید که علی بن ابیطالب به او میفرماید:
«به علمالهدی بگو برای تو دعا کند تا از بیماری بهبود یابی.» وزیر گفت:«ای امیرالمؤمنین، علمالهدی کیست؟» فرمود: «علی بن حسین موسوی است.» چون از خواب برخاست، نامهای به سید مرتضی نوشت که برای او دعا کند و در آن نامه او را علمالهدی خواند.
سید مرتضی در ابتدا از قبول این لقب امتناع میورزید تا آن كه خلیفه پیام فرستاد که شایسته است لقبی را که جدت دادهاست بپذیری و ابا نکنی. القادر بالله حكم رسمی کرد كه همه چه دیوانسالاران دربار و چه عامه مردم او را با این لقب بخوانند و این گونه ملقب به «علم الهدی» گردید.[روضات، ص 575]
داستان سوال کردن
از حضرت علی علیه السلام
بین شیخ مفید و سید مرتضی (علم الهدی) در مورد مسئله ای اختلاف به وجود آمد.
هر دو موافقت کردند تا آن مسئله را به خدمت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بنویسند.
پس از آن ، مسئله را نوشتند و بر بالای صندوق گذاشتند.
پس به خط سبز جواب نوشته شده بود که :
«انت شیخی و معتمدی و الحقّ مع ولدی علم الهدی»
یعنی : تو مورد اعتماد من هستی و حق با فرزندم
علم الهُدی (سید مرتضی ) است.
وصيت عجيب
سید مرتضی در وصیتنامه زیبایی راجع به نمازش میگوید: «تمام نمازهای واجب مرا که در طول عمرم خواندهام به نیابت از من دوباره بخوانید.» دوستانش پرسیدند چرا؟! شما که فردی وارسته بودید و اهمیت فوقالعادهای به نماز میدادید، علاقهمند و عاشق نماز بودید و همیشه قبل از فرارسیدن وقت نماز وضو گرفته، آماده میشدید تا وقت نماز فرا رسد، حال چه شد که اینگونه وصیت میکنید؟!
سید در پاسخ فرمود: «آری من علاقهمند به نماز بلکه عاشق نماز و راز و نیاز با خالق خود بودم و از راز و نیاز هم لذت فراوان میبردم، از این رو همیشه قبل از فرا رسیدن وقت نماز لحظه شماری میکردم تا وقت نماز برسد و این تکلیف الهی را انجام دهم و به دلیل همین علاقه شدید و لذت از نماز، وصیت میکنم که تمام نمازهای مرا دوباره بخوانید زیرا تصور من این است که شاید نمازهای من صد در صد خالص برای خدا انجام نگرفته باشد بلکه درصدی از آنها به خاطر لذت روحی و معنوی خودم به انجام رسیده باشد! پس همه را قضا کنید چون اگر یک درصد از نماز هم برای غیر خدا انجام گرفته باشد شایسته درگاه الهی نیست و میترسم به همین سبب اعمال و راز و نیازهای من مورد پذیرش خدای منان قرار نگیرد!»
مناعت طبع سیدمرتضی علم الهدی
دانشمند متتبع، مرحوم « على دوانى» در بیوگرافى این فقیه وارسته از رجال ابو على، از كتاب
«اتحاف الورى»، ضمن حوادث سال، نقل كرده است
كه در این سال سیدمرتضى و برادرش سیدرضى
به زیارت بیتالله الحرام شتافتند. در بین راه
«ابن جراح طائى» از آنها طلب چیزى كرد و آنها نُه هزار دینار
از مال خالص خویش را به او دادند.
و باز نوشتهاند كه وقتى چند كتاب به قیمت ده هزار دینار یا بیشتر براى سیدمرتضىخریدارى كردند، موقع مطالعه دید كه بر پشت یكى از آنها این دو شعر را نوشتهاند:
و قد تحوج الحاجات یا ام مالك الى بیع اوراق
بهن ضنین و ما كان ظنى اننى سابیعها و لو خلدتنی
فی السجون، دیونى.
(گاهى احتیاج وا مىدارد كه اوراقى را كه بیشتر
مورد علاقه است، فروخته گردد. من گمان نمىبردم
كه روزى برسد كه آن اوراق را بفروشم. هر چند طلبكارها مرا به زندان وامىداشتند.)
این اشعار حاكى از فقر فروشنده آن بود كه از روى ناچارى آن كتب نفیس را فروخته است. سید(ره)
تمام كتابها را به صاحبش بازگرداند و آن ده هزار دینار را نیز به او بخشید .
((نقل از کتاب فقهای نامدار شیعه، عبدالرحیم عقیقی بخشایشی))
فعالیتهای اجتماعی
بعد از سیدرضی برادر بزرگوارش امارت حج و نظارت بر دیوان مظالم به عهده سید مرتضی افتاد. از زمان خلفای بنی امیه تا زمان معتضد عباسی، فرزندان علی بن ابیطالب همیشه تحت تعقیب و مراقبت خلفا و ماموران بودند و معمولا در جنگ و گریزها به شهادت میرسیدند. هنگامی که حکومت و خلافت در سال 279 ق . به معتضد عباسی واگذار شد موضوع احترام به علویان و تعیین سرپرست مطرح شد و در هر شهری یکی از بزرگان سادات یا علمای علوی نقابت یعنی سرپرستی سادات آن شهر یا منطقه را به عهده گرفت .
سید مرتضی علاوه بر نظارت بر نسب و دفاع از حقوق و حفظ شرافت آنان موظف بود در میان آنان قضاوت کند، سرپرستی اموال و دارایی یتیمان را بر عهده گیرد،
احکام الهی را در صورت ارتکاب گناه درباره آنان جاری کند، دختران و زنان بی سرپرست را شوهر دهد و از بی سرپرستان مراقبت کند.
امارت حج هم مسئولیت بزرگی بود که ریاست و رهبری زائران خانه خدا را به عهده داشت و معمولا شخص خلیفه آن را به عهده داشت . ولی گاهی خلیفه این مسئولیت بسیار مهم را به شخصی که شایستگی داشت واگذار میکرد.
نظارت بر دیوان که در آن به اعمال ظالمانه حکام و امرا و رجال بزرگ دولت زیر نظر شخص خلیفه رسیدگی میشد، نیز یکی از مسئولیتهای خطیر اجتماعی بود.
وفات
سید مرتضی سرانجام پس از عمری پربار
و انجام کارهایی بزرگ و ارزنده در حدود هشتاد سالگی در 25 ربیع الاول 436 هجری قمری در شهر بغداد
به جوار حق شتافت و به دست ابوالحسین نجاشی
و دیگر شاگردانش غسل داده شد و سپس فرزندش
سید محمد بر او نماز خواند و در خانهاش واقع در
محله کرخ به خاک سپرده شد. پس از مدتی پیکر مطهر او به کربلا منتقل شد و در جوار جد بزرگوارش حضرت
سید الشهدا در کنار قبر برادرش سید رضی در
مقبره ابراهیم حجاب دفن گردید.