ميرزا تقيخان فراهاني كه بود؟
دولتمرد آرمانگرا
جام جم آنلاين: ميرزا تقيخان فراهاني در حدود سال 1220 ه . ق در هزاوه، در اطراف اراك، به دنيا آمد. پدر وي كربلاييقربان نام داشت و آشپز قائم مقام فراهاني بود. وي در خانه قائم مقام تربيت شد و در جواني توانست سمت منشيگري قائم مقام را به دست آورد.
در اوايل سلطنت ناصرالدينشاه به مقام صدراعظمي دست يافت و لقب اميركبير را دريافت كرد. دليل اين انتصاب، حُسن انجام وظيفه او در رساندن شاه به تخت پادشاهي بود.
مادر شاه (مهدعليا) زماني كه ناصرالدينشاه در تبريز وليعهد بود بعد از فوت همسرش محمدشاه، اوضاع را براي تاجگذاري وليعهد آماده كرد و از همان ابتدا قدرت را در دست گرفت. از جمله اقدامات امير كاهش مواجب اشراف و درباريان بوده است. كاهش اين مواجب افزايش مخالفت اين گروهها را در پي داشت.
يكي از ناراضيان از اقدامات امير، مهدعليا بود كه امير قصد بازپسگيري قدرت وي را داشت. در نتيجه مستمري قابلتوجهي را كه مهدعليا دريافت ميكرد، به ميزان زيادي كاهش داد.
مادرشاه آخرهفتهها مهماني ميداد و مطرب و دلقك دعوت ميكرد. امير دستور ميدهد مهمانيهاي مادرشاه متوقف شود.
او موافق بوده كه خبرهاي اينچنيني دربار به بيرون برود و باعث شود شوكت و شأن سلطنت پايين بيايد. براي اصلاحات سه پارامتر وجود دارد: تئوري اصلاحات، مكانيسم اجرايي و نيروي انساني.
براي اصلاحات بايد الگو داشت. امير ميداند چه بايد بكند؛ سالهاست كه ميداند. روسيه و عثماني را ديده است، از اروپا خبر دارد و از تبريز تا تهران شهرها و روستاهاي ايران را با آنها سنجيده است اما براي اجراي نيرو به گروههاي انساني در طرح اصلاحات نياز دارد كه در غير اين صورت اصلاحات به نتيجه نميرسد.
دليل ناموفق بودن امير در اصلاحاتش اين بود كه موفق نشد بر همه امور تسلط پيدا كند و عدهاي از وي حمايت نكردند.
او نه پايگاه اجتماعي داشت و نه گروهي كه حمايتش كند. تغيير دادن از عهده يك نفر خارج است. درست مثل دنكيشوت كه قصد داشت دنيا را به تنهايي تغيير دهد.
امير از ميرزا آقاخان نوري بيزار است و او را نوكر انگليس ميداند. دو سال پيش از مرگ شاه، ميرزا آقاخان نوري به دستور شاه از وزارت لشكر عزل شده بود.
با مرگ شاه سفارت انگليس بلافاصله به فكر برگرداندن او افتاده بود تا قبل از ورود شاه به پايتخت مقدمات صدارتش را فراهم كنند.
كاردار سفارت انگليس براي مهدعليا نوشته بود: «اين شخص خدمتگزار باتجربه لايقي است كه خدمت او براي دولت ايران ضروري ميباشد.» و مهدعليا كه تا آمدن شاه جديد زمام امور را در دست گرفته بود، دستور داده بود آقاخان نوري از تبعيد كاشان به تهران بازگردد.
با آغاز اقدامات اصلاحي اميركبير، سفارت انگليس، مهدعليا(مادرشاه) و ميرزا آقاخان نوري (اعتمادالدوله) براي سرنگوني اميركبير با هم متحد شدند.
ناصرالدينشاه تا مدتي در برابر تحريكات و القائات دشمنان امير ايستادگي كرد، اما سرانجام تسليم آنان شد و فرمان عزل امير را از صدارت صادر كرد و پس از مدتي حكم تبعيد امير به كاشان، نخست با عنوان حكومت آن شهر، صادر شد و زيرنظر نظاميان به آنجا رفت.
اندكي بعد شاه حكم قتل امير را نيز امضا كرد و علي خان فراشباشي در بامداد هجدهم ربيعالاول 1268 ه ـ ق وارد فين كاشان شد و در حمام با زدن رگهاي دست و پا، امير را به شهادت رساند. پيكر اميركبير ابتدا در كاشان و سپس به پايمردي همسرش، عزتالدوله، در كربلا به خاك سپرده شد.
مخاطب سخن آخر، تمام ايرانياني هستند كه مسوولند، اما همواره از خود سلب مسووليت كردهاند. تمام كساني كه به شماري از شخصيتهاي تاريخي، ادبي، علمي، سياسي و.... مديون هستند، اما از ياد بردهاند. چرايي اين امر، اما مجالي ديگر ميطلبد. اين سنت ايرانيان است كه در هر برهه از زمان، تمام وجوه مثبت دوره پيش از خود را نفي و نابود كند تا شايد اعمال مثبت خويش را جلوهگر سازد. دريغا...
شماري از شخصيتهاي نامبرده، خصوصا شخصيتهاي تاريخي اين سرزمين، مظلوم واقع شدهاند.
در اين ميان، زنان نيز چون هميشه جزو محكومترين و مظلومترينها باقي ماندهاند. كاش در خاطرمان حك ميشد اميركبير، موسس دانشگاه در تاريخ مدرن ايران است. كسي كه از جان مايه گذاشت تا فرهنگ اين سرزمين بهتر از پيش حفظ شود.
امير وقتي از پشت شيشههاي رنگارنگ اتاق به چنارهاي بلند حياط نگاه ميكرد با خود ميانديشيد كه هيچ فصلي نميتواند اين درختهاي هشيار را خواب كند و سبزيشان را به يغما ببرد و اين همان چيزي است كه امير ميخواهد؛ ايران و ايرانيان را اينگونه ميخواهد: بيدار و سربلند.
در پايان با سخني از اميركبير، اين نوشتار را به پايان ميرسانم.
«اگر نيت يك ساله داريد، برنج بكاريد. اگر نيت ده ساله داريد، درخت غرس كنيد. اگر نيت صد ساله داريد، آدم تربيت كنيد.»
الهه باقري - جام جم