با نگاه به خصوصيات دينی ايرانيان قبل از اسلام میبينيم كه اعتقادات دينی با عقلانيت انسانی آنان ارتباطی تنگاتنگ داشته و با ظهور اسلام نيز در پرتو چيزی قرار میگيرند كه به ارتباط عقلانيت انسانی و اعتقادات دينی، به مراتب بيش از دين سابق مجال بروز میدهد.
رضا محمدزاده، رئيس دانشكده الهيات دانشگاه امام صادق(ع)، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا)، با اشاره به محدود شدن دين در رويكرد فردگرايانه به آن، عنوان كرد: در اين رويكرد، دين به گوشه انزوا و مقولههای منحصر به افراد و اشخاص محدود میشود و كاركردها و ويژگیهايی كه برای دين قائل میشوند و عرصه و گسترههايی را كه به دين مربوط میشود، بسيار محدود و شخصی و مربوط به حوزههای اخلاق فردی در نظر میگيرند؛ به شكلی كه دين به اين معنا، صرفاً يك امر محدود مربوط به بعضی اجزا و ابعاد وجودی انسان میشود كه در ساير عرصهها نمیتواند دخالت كند.
محمدزاده با اشاره به فروكاسته شدن دين به اخلاق، افزود: اخلاق فردی مقولهای است كه به بسياری از مقولهها در حوزه جامعهشناسی و مسائل فرهنگ و يا مسائل سياست نمیتواند ورود پيدا كند و با توجه به شباهتی كه دين فردیشده به اخلاق پيدا میكند، از ورود به اين عرصهها بازخواهد ماند.
رئيس دانشكده الهيات دانشگاه امام صادق(ع)، درباره تفاوت دين و اخلاق گفت: اخلاق جمع «خلق» است و ارتباط تنگاتنگی با خلق فردی افراد دارد، اما دين اين گونه نيست و مفهوم اوليه آن به گونهای نيست كه بتوان آن را به ابعاد فردی رفتار اشخاص انسانی تحويل كرد و اتفاقاً گرايش به اين سمت بوده است كه دين را شامل همه ابعاد وجودی انسان بدانند؛ كه هم شامل جنبههای معنوی، هم جنبههای عبادی و اخلاقی و هم جنبههای عقلانی است.
معمولاً در تمدنهای پيشرفته همواره محوريتی وجود دارد كه ابعاد مختلف انسانی در نسبت با آن تدارك میشود و در فرهنگهايی مانند فرهنگ ما ايرانيان، آن مقوله بيشتر در دين جستجو شده است
محوریت دین در فرهنگ و تمدن ایرانی
محمدزاده در ادامه به محوريت دين در فرهنگ و تمدن ايرانی اشاره كرد و گفت: معمولاً در تمدنهای پيشرفته همواره محوريتی وجود دارد كه ابعاد مختلف انسانی در نسبت با آن تدارك میشود و در فرهنگهايی مانند فرهنگ ما ايرانيان، آن مقوله بيشتر در دين جستوجو شده است.
وی نگاه ايرانيان به دين در طول تاريخ را در بين مليتهای مختلف منحصر به فرد دانست و عنوان كرد: مردم ايران از فرهنگی خاص برخوردارند كه با فرهنگ مليتهای ديگر بسيار متفاوت است. از يك سو عقلانيت هميشه در مردم ايران بوده است و كاملاً از منابع برمیآيد كه ايرانيان حتی پيش از اسلام و قبل از اين كه فيلسوفان غربی بخواهند آراء خود را در رابطه با مسائل عقلی و فلسفی مطرح كنند، در طول تاريخ تفكر سابقهای بسيار طولانی داشتهاند. از سوی ديگر ايرانيان همواره در طول تاريخ مردمانی متدين بودهاند و البته غالباً متدين به اديانی كه در رأس آن يك خدا قرار دارد و به تعبير ديگر همواره پيرو اديان خدامحور بودهاند و اينها خصوصياتی است كه در بسياری از فرهنگها و ملتها كمرنگ است.
وجود گرايشهای وسعتگرا در حيطه اعتقادات دينی در بين قوميت ايرانی
عضو گروه فلسفه دانشگاه امام صادق(ع) با اشاره به وجود گرايشهای وسعتگرا در حيطه اعتقادات دينی در بين قوميت ايرانی، عنوان كرد: يكی از عواملی كه باعث شد ايرانيان اسلام را كاملاً پذيرفتند و از آن متأثر شدند، همين عناصر فكری و فرهنگی و نژادی بود كه در قوم ايرانی وجود داشت.
محمدزاده اظهار كرد: با نگاه به خصوصيات دينی ايرانيان قبل از ظهور اسلام میبينيم كه اعتقادات دينی ايرانيان با عقلانيت انسانی آنان در ارتباطی تنگاتنگ قرار داشته است. ايرانيان وقتی میبينند كه در اسلام مباحثی مطرح میشود كه با اصول فكری و فلسفی و عقلی آنان، كه اقتضاء میكند تكليف انسان با مبدأ و منتها و موقعيت فعلی او كاملاً روشن شود و معنا پيدا كند، همسوست، احساس كردند كه در اسلام زير سايه چيزی قرار میگيرند كه همه اين نيازها را برآورده میكند و به ارتباط عقلانيت انسانی و اعتقادات دينی، به مراتب بيش از دين سابق مجال بروز میدهد.
وی اضافه كرد: لذا وقتی كه شما در بررسی حقيقت دين يا معنای دين به افرادی كه در جامعه ايرانی و اسلامی شكل گرفتهاند دقت میكنيد، میبينيد كه زمينههای اوليه اين افراد، از لحاظ قومی و ژنتيكی، به شكلی است كه بيشتر علاقهمندند كه وقتی دين را تعريف میكنند و به مقولهای مانند دين احساس نياز میكنند، همه اين ابعاد در آن ديده شده باشد و اين خصوصيت بسيار مهمی است؛ كه تمدن بزرگ اسلامی نيز تا حد زيادی از اين روحيه ايرانی متأثر شده است.