علامه جوادی آملی منشأ تفسير ناصواب از خاتميت پيامبر(ص) و عدم نياز به وحی پس از رشد عقلی بشر را تلقی افراطی از ورود عقل به عرصه دين میدانند و معتقدند كه هر چند عقل مصباح شريعت است، اما به تنهايی قادر به راهنمايی بشر نيست.
حجتالاسلام و المسلمين سيدمحمدتقی چاوشی، عضو هيئت علمی پژوهشگاه علوم وحيانی معارج، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، در تبيين آراء و انديشههای علامه جوادی آملی در مبحث گستره دين با اشاره به نياز بشر به دين برای تعديل حس خودخواهی خود در زندگی اجتماعی در پرتو قوانين و برنامههای سرچشمه گرفته از وحی، گفت: علم و حكمت خداوند اقتضاء دارد كه اين نياز انسانی را تأمين كند.
ارائه قوانین جامع حقمحور به بشر، اقتضاء علم و حکمت خداوند است
وی افزود: علم و حكمت خداوند اقتضاء دارد كه خداوند قوانين جامع حقمحور را در اختيار انبياء قرار دهد تا آنها را به بشر ابلاغ كنند. زيرا بیاعتنايی به نيازمندی انسان و برنامه تكامل او و در اختيار نگذاشتن قوانين وحيانی، مناقض حكمت خداوند و مستلزم نقض غرض است كه چنين چيزی مستحيل است.
چاوشی در بخشی از اين گفتوگو با اشاره به انواع عقل از نظر علامه جوادی آملی، عنوان كرد: عقل تجربی در علوم تجربی و انسانی ظهور میيابد. عقل نيمه تجريدی در رياضيات به كار بسته میشود. عقل تجريدی محض در فلسفه و كلام به بررسی براهين و اقامه آنها میپردازد و عقلِ ناب در حيطه عرفان نظری، إعمال میشود.
[تفريطيون] عقل را صرفاً مفتاح شريعت و كليد ورود انسان به عرصه دين میشمرند كه بعد از گشودنِ باب دين، كنار گذاشته میشود و جامعه بشری با محتوای دين روبرو است كه از طريق فهم كتاب و سنت بايد به آن دست يابد
عقل مورد نظر در گستره دين، محدود به عقل تجريدی محض نيست
عضو هيئت علمی پژوهشگاه علوم وحيانی معارج با بيان اين كه عقل مورد نظر در گستره دين، محدود به عقل تجريدی محض نيست، اظهار كرد: به طوركلی مراد از عقل همان علم يا طمأنينه علمی است كه از برهان تجربی محض يا برهان تجريدی صرف و يا تلفيقی از تجربی و تجريدی حاصل آمده باشد و در قبالِ آن نقل وجود دارد؛ كه همان مدلول معتبر متون دينی مانند قرآن و روايت است. در اينجا مقصود از عقل فلسفی و كلامی همان است كه توان اثبات وجود خداوند، وحدت حيات، علم و نظاير اينها را داراست و رهاورد عقل در تمام اين مطالب دينی، معقول و مقبول بوده و هست.
براساس نظر علامه جوادی آملی حضور عقل در حوزه شریعت ادراکی و نه حاکمی است
وی در ادامه با اشاره به اين كه علت اصلی گرايش انسان به دين در بخش اعتقاد و انديشه، بايد عقل و فطرت و در بخش عمل بايد انگيزه و علت گرايش انسان به دين، جلب رضای خدای سبحان باشد، افزود: علاوه بر اين بايد توجه داشت كه عقل در هيچ ساحتی، حكم مولوی ندارد و تنها برخی از احكام مولوی شارع را كشف و ادراك میكند.
چاوشی در تبيين اين نكته از منظر آيتاللهالعظمی جوادی آملی اظهار كرد: حق آن است كه منبع هستیشناختی دين، فقط اراده و علم ازلی الهی است و همه اصول و فروع محتوايی آن از ناحيه خدای سبحان تعيين میشود؛ چرا كه انشای حكم مولوی و صدور دستور «بايد» و «نبايد» از عهده كسی برمیآيد كه حق ربوبيت داشته و به جميع مصالح و مفاسد آگاه و قدرت بر پاداش و كيفر و عقاب داشته باشد. اين در حالی است كه عقل آدمی توان پاداش دادن مطيعان و عقاب عاصيان و متمردان را ندارد و اساساً اين عقل فاقد شأن حكم كردن و دستور دادن است و همانند نقل، تنها گزارشگر و ادراك كننده احكام و دستورهای الهی است.
انشای حكم مولوی و صدور دستور «بايد» و «نبايد» از عهده كسی برمیآيد كه حق ربوبيت داشته و به جميع مصالح و مفاسد آگاه و قدرت بر پاداش و كيفر و عقاب داشته باشد. اين در حالی است كه عقل آدمی توان پاداش دادن مطيعان و عقاب عاصيان و متمردان را ندارد و اساساً اين عقل فاقد شأن حكم كردن و دستور دادن است
اين محقق و پژوهشگر افزود: بنابراين عقل، همتای نقل و در كنار آيات و روايات، منبع شناخت و كسب معرفت به احكام شرع است. عقل، در حوزه شريعت هر جا حضور دارد به عنوان مدرك است و نه حاكم؛ در غير مستقلات عقليه كه عقل ملازمات ميان دو حكم را ادراك میكند مطلب بسيار روشن است كه حكمی ندارد. در مستقلات عقليه نيز كه به ادراك مناطات و ملاكات احكام نايل میآيد، پس از ادراك، حكمی صادر نمیكند، بلكه از كشف ملاك حكم و علم به مناط آن به كشف و ادراك حكم واصل میشود.
عقل مصباح شريعت است
وی با بيان اين كه از نظر علامه جوادی آملی عقل مصباح شريعت است، عنوان كرد: از نظر ايشان كسانی كه عقل را ميزان دين و شريعت میپندارند، نگاهی افراطی به ورود عقل در قلمرو دين دارند و يكی از ثمرات اين نگاه افراطی به عقل، ارائه تفسيری ناصواب از خاتميت پيامبر اكرم(ص) است؛ زيرا براساس تلقی مفرطانه از ارزش عقل، هنگامی كه عقل بشر رشد كرد، ديگر نيازی به وحی نيست؛ زيرا عقلی كه مبنای سنجشِ صحت و سقم محتوای دين است، خود مستقيماً، هادی و راهبر انسان در شئون فردی و جمعی میشود.
چاوشی با اشاره به ديدگاه گروه مقابلی كه میتوان با عنوان تفريطيون از آنان ياد كرد، گفت: گروهی ديگر عقل را صرفاً مفتاح شريعت و كليد ورود انسان به عرصه دين میشمرند كه بعد از گشودنِ باب دين، كنار گذاشته میشود و جامعه بشری با محتوای دين روبرو است كه از طريق فهم كتاب و سنت بايد به آن دست يابد. اين ديدگاه سهمی نيز حتی در هماهنگی محتوای احكام دينی با زير ساختارهای اصلی، برای عقل، قائل نيست.
وی با اشاره به باطل شمرده شدن هر دو ديدگاه قبلی از سوی علامه جوادی آملی، بيان كرد: از نظر ايشان نظر معتدلانه آن است كه عقل افزون بر مفتاح بودن، مصباح دين نيز هست و منبع معرفتی انسان نسبت به مضامين و محتوای گنجينه دين است.