ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : دوشنبه 5 آذر 1403
دوشنبه 5 آذر 1403
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : سه شنبه 24 شهريور 1388     |     کد : 4701

طلای سکوت

کسی که نمی‏تواند با «زبان»، دلها را به - هم نزدیک سازد، بهتر آنکه «سکوت» کند.دو به هم زنی آسان است و دوگانگی را به «وحدت» رساندن، دشوار! ...

طلای سکوت

 

کسی که نمی‏تواند با «زبان»، دلها را به - هم نزدیک سازد، بهتر آنکه «سکوت» کند.دو به هم زنی آسان است و دوگانگی را به «وحدت» رساندن، دشوار!

شگفتا! کسانی تا لب به سخن می‏گشایند، بذر فتنه می‏پاشند و تخم عداوت می‏پراکنند. این چه زهری است که در بعضی زبانهاست؟!

خوب حرف زدن و حرفِ خوب زدن هر دو هنر است،

وقتی هر مهارتی با تمرین و ممارست پدید می‏آید، چرا «حرف زدن» چنین نباشد؟

سخن خوب و بجا و سازنده و الفت‏بخش، گوهری کمیاب است و قیمتی.

تنها کسانی توان چنین گهرافشانی دارند که غوّاص دریای سکوت و تأمل و تدبّر باشند، تا از آن گوهرهای سنجیده و مرواریدهای سُفته به دست آرند و عرضه بدارند.

می‏گویی نه؟ بیا تمرین و امتحان کنیم.

آن حکیم فرزانه به آن کودک دبستان عرفان گفته بود: «تو اگر یک هفته بتوانی سکوت کنی و زبان در کام کشی، عارف می‏شوی!»

و چه سخن بلندی!

تحمیل سکوت و درنگ و تأمل، برای بعضی در حکم سختترین شکنجه‏هاست، ولی اگر قدر بداند، تربیت‏کننده‏ترین «تازیانه تأدیب» است.

سکوت، برای لالها هنر نیست.

آنکه زبان دارد و آن را در کنترل خویش گرفته است، هنرمند است.

اینکه کجا باید سخن گفت و کجا باید سکوت کرد، گذراندن یک دوره می‏طلبد.

اینکه چه کس باید نطق کند و چه کس باید گوش دهد، نیز درسی است که باید آموخت و به کار بست.

حرف، گاهی همچون غذا، ضرورت حیات است،

گاهی چون دوا، در حدّ ضرورت و نیاز، لازم است،

گاهی چون زهر، کشنده و چون شمشیر، بُرنده است. «زخم زبان» از همین قبیل است.

یک کلام نورانی از حضرت امیر(ع):

«نوجوانان را به بحث و جدال، فرمان دهید، میان‏سالان را به فکر و اندیشه و پیران را به سکوت و خاموشی».

و این سخن، جای بسی تفسیر و توضیح دارد که در این مختصر نمی‏گنجد.

اما نشان می‏دهد همان چیزی که در نوجوانان، رشد فکری و باز شدن ذهن و یافتنِ توانِ استدلال و قدرت بحث و قوّت بیان

می‏آورد، شاید در پیران، حادثه آفریند و فتنه به پا کند.

از این‏رو، یکی به سخن فرمان می‏یابد،

یکی مأمور به تدبّر و اندیشه می‏شود،

دیگری، امر به سکوت و خاموشی می‏شود!

اگر «زبان»، بنده عقل باشد و از خرد و منطق پیروی کند، عزیزترین چیز است. اما اگر عنان گسیخته و بی‏مهار باشد، عقربی است گزنده و گرگی است درنده و روباهی است فریبنده.

شما تا چه حدّ، رئیس زبان خویشید؟!

تا چه حدّ، «گفتار»، تحتِ «اختیار» شماست و زبان، تسلیم «خواستنِ» شما؟

آزمون آن آسان است.

یک روز، آری تنها یک روز (نه یک هفته) در گفتار، «خود سانسوری» کن. به تعبیر دیگر:

«اول اندیشه، وانگهی گفتار» و به گونه سوم: «مزن بی‏تأمل به گفتار، دم ...»

اگر در ورای هر کلامی که بر زبان می‏آوری، فکر و اراده و محاسبه‏ای نهفته است، گوارایت باد این «مالکیّت بر زبان».

ولی ... اگر زبان، به فرمان «دل» بود، نه «دین» و «عقل»، در میزان سلطه بر خویش، تجدید نظر لازم است.

این یک آزمایش بی سر و صداست. کسی هم نمی‏فهمد.

تصمیم به کنترل یک روزه زبان و گفته‏ها و پرهیز از آنچه گفتنی نیست، یا گفتنش ضروری نیست، نوعی تمرین خودسازی و تقویت اراده است.

آن وقت، به برکات «زندانی کردن زبان» پی خواهیم برد.

گاهی اگر «سخن»، نقره است، «سکوت»، طلاست.

 

پدیدآورنده:جواد محدّثی

 


نوشته شده در   سه شنبه 24 شهريور 1388  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode