جام جم آنلاين: تاكنون به اين مسأله توجه كردهايد كه آستانه تحمل درد در افراد متفاوت است. يعني آستانه تحمل درد و به بيان ديگر كمترين حد درد كه شخص قادر به تشخيص آن است، در برخي بسيار پايين و در برخي بسيار است، در واقع براي برخي زمان بيشتري طول ميكشد تا ناراحتي ناشي از درد را بروز دهند.
اما نكته بسيار مهم در مورد ادراك درد در افراد مختلف آن است كه عامل درد تنها جنبه جسمي ندارد و به بيماري يا عارضه خاصي در فرد برنميگردد، بلكه در بسياري موارد صرفا ناشي از عوامل روانشناختي است. به همين علت معمولا افراد مضطرب و ناآرام در مقايسه با افراد آرام، محركهاي درد بيشتري را احساس ميكنند.
دكتر مهرنوش داريني، روانپزشك در گفتوگو با جامجم ميگويد:حالات روحي و اختلالات رواني به اندازه مشكلات جسمي بر ادراك درد تاثير ميگذارد. به بيان ديگر ترس از درد، افسردگي، عصبانيت و نوع شخصيت فرد بر شدت و فراواني دردهاي غير جسمي تاثير ميگذارد.
ابراز درد براي جلب توجه
درد، تجربه حسي و رواني ناخوشايندي همراه با آسيب بافتي يا جسمي است كه محل ادراك آن كورتكس مغز است و حتي در حالت عادي نيز ممكن است به دنبال نيشگون گرفتن انگشت، سوزش انگشت، قراردادن نمك در زخم و وارد شدن ضربه به استخوان آرنج ايجاد شود.
نكته مهم آن است كه بيشتر دردها معمولا پس از آن كه محرك دردناك حذف ميشود، برطرف ميشود، اما گاهياوقات درد همچنان با وجود حذف محركها و بهبود ظاهري بدن ادامه مييابد كه در چنين شرايطي يافتن ريشههاي رواني موثر در احساس درد ضرورت پيدا ميكند.
دكتر داريني با تاكيد بر اينكه در برخي موارد اشخاص مبتلا به نوعي اختلال درد با ريشههاي روحي رواني هستند، مي گويد: اما برخي افراد نيز بدون داشتن اختلال درد، صرفا بهدنبال جلب توجه و محبت ديگران، تظاهر به داشتن درد ميكنند تا به اين ترتيب اطرافيان در انجام كارهايشان به آنها كمك كنند. چنين افرادي با مشكلات شناختي روبهرو هستند و بايد تحت درمانهاي روانشناختي قرار بگيرند.
بيتوجهي والدين؛ ريشه اصلي اختلال درد
اختلال درد يكي از اختلالات روحي است كه با تظاهرات جسمي در قالب احساس درد در اندامهاي مختلف بدن خود را نشان ميدهد، بدون آن كه بيماري جسمي خاصي براي توجيه شدت آن وجود داشته باشد. در چنين حالتي استرس و ساير اختلالات روحي با شروع يا تشديد درد، ارتباط نزديكي پيدا ميكند.
دكتر داريني با تاكيد بر اينكه اختلال درد در بسياري موارد به نوع برخورد خانواده با شخص از دوران كودكي تا بزرگسالي باز ميگردد، ميافزايد: متاسفانه برخي از خانوادهها پذيرش و حمايت هميشگي و گرمي خود را از فرزندانشان دريغ ميكنند، يعني تا يكي از اعضاي خانواده از چيزي ابراز ناراحتي و آزردگي نكند، توجه لازم را به او معطوف نميكنند.
اين روانپزشك ادامه ميدهد: فرزند چنين خانوادهاي ناخودآگاه در تمام مراحل زندگياش روشي را براي ابراز ناراحتي و خستگي هميشگي براي جلب حمايت و محبت ديگران اتخاذ ميكند. بيشك تداوم اين وضع، شخصيتي را در فرد شكل ميدهد كه هميشه از درد و ناراحتي گلهمند است. متاسفانه پس از مدتي چنين شخصي اطرافيان را با ابراز مكرر ناراحتيهايش، از خود ميراند و تنها ميماند.
ترس از درد
به گفته دكتر داريني، فراموش نكنيد كه درد، چه ريشه باليني و چه رواني داشته باشد، اختلال در عملكرد اجتماعي، شغلي، تحصيلي و خانوادگي فرد را به دنبال خواهد داشت. البته درد اگر ريشه باليني داشته باشد، مستلزم رسيدگي و درمان است.
اين روانپزشك تاكيد ميكند:اختلالهاي جسماني ميتواند عوامل رواني را نيز در بروز درد تشديد كند. به عنوان مثال وقتي شخصي استفراغ ميكند يا تپش قلب دارد، دچار استرس نيز شده و احساس ناراحتي و درد مضاعف ميشود.
يعني دردهاي جسمي بر ايجاد استرس تاثير ميگذارد و اين دو در كنار هم ميتواند احساس درد را در فرد بيشتر كند، اما در بسياري افراد ترس از درد، ترس از بيماري و ترس از اينكه پس از اتمام دوره درمان يا تمام شدن دارو، درد ناشي از بيماري دوباره برگردد، احساس درد را تشديد ميكند.
كنترل استرس و كاهش درد
روانشناسان تاكيد ميكنند: دردهايي كه بيش از شش ماه بدون داشتن ريشه جسمي مشخص ادامه پيدا كند، نشانهاي از بروز اختلال درد است البته جالب است بدانيد كه بيماران دچار اختلال درد بيشتر از ناراحتيهاي گوارشي، قلبي - عروقي و عضلاني شكايت ميكنند البته مردان و زنان به نسبت مساوي درگير اين نوع اختلالات ميشوند، اما اوج ابتلا به اختلال درد، در مردان دردهه سوم زندگي و در زنان از چهل سالگي به بعد است.
دكتر داريني با تاكيد بر اينكه اختلال درد رابطه مستقيمي با ايجاد استرس در فرد دارد، ميگويد: بيشك واكنش صحيح در مقابل استرسها و كسب مهارتهاي كنترل استرس و خشم ميتواند بشدت در كاهش اين نوع اختلالات تاثير بگذارد. برخورد منطقي با استرس به اين معناست كه نسبت به تصميماتي كه ميگيريم، احساس مسووليت كنيم و از روشهاي كاهش استرس كمك بگيريم. اين روشها مبتني بر اصلاح شيوه و محيط زندگي است.
اين روانپزشك، داشتن رابطه متقابل مثبت، همدلي و پرهيز از سرزنش از سوي والدين را در كاهش استرس فرزندان بسيار موثر ميداند و ميگويد:اين روش حتي در كاهش استرس ميان همسران، دوستان و همكاران بسيار اثربخش است. همچنين پذيرش قوانين جامعه كه حتي مطابق ميل ما نيست، قدم بسيار مهمي در كاهش و كنترل استرس و اضطراب است. البته درمانهاي رفتار شناختي (راهكارهايي براي اصلاح رفتارهاي نابهنجار) نيز در بسياري موارد به كاهش اختلالات استرسي كمك ميكند.
ورزش و اصلاح الگوي تغذيه
تحقيقات بيشماري ثابت كرده است كه داشتن شيوه زندگي خوب بر محور تغذيه سالم، تحرك روزانه و دوري جستن از افكار منفي ميتواند در كاهش و كنترل بسياري از امراض و همچنين دردهايي كه ريشه روحي- رواني دارد، موثر باشد.
جداي از درمان دارويي، روان درماني، رفتار درماني و اصلاح روابط بين فردي با بهرهگيري از روشهاي كنترل استرس، داشتن فعاليتهاي هوازي بخصوص پيادهروي و دويدن و نيز ورزشهايي چون يوگا و پيلاتز در ريزش افكار منفي و كنترل اختلالات درد بسيار موثر است.
متخصصان تاكيد ميكنند گرچه اصلاح شيوه غذايي در بهبود عملكرد مغز بسيار موثر است، اما هرگونه تغيير در نوع تغذيه بايد با توجه به شرح حال بيمار و با توجه به تغييرات هورموني ناشي از نوع تغذيه تجويزي صورت بگيرد زيرا نوع تغذيه بشدت بر ترشح هورمونهاي مغزي كه عامل ايجاد شادي يا اضطراب و افسردگي در شخص است، تاثير ميگذارد.
پونه شيرازي - گروه سلامت