جام جم آنلاين: يكي مدام آه ميكشد، يكي دست را زير چانه ميزند و روي كاغذهاي چيدهشده روي ميز خطهاي كج و معوج ميكشد و وقت ميكُشد، يكي مرتب از پشت ميز كار بلند ميشود و با همكاران بخشهاي مختلف درِ گوشي حرف ميزند و از هر دري گلايه ميكند، يكي رفتن به جهنم از آمدن به محل كار برايش خوشايندتر است، ديگري تا مشغول كار است، مدام خودخوري ميكند و به اميد تمامشدن زمان كار، ساعت را نگاه ميكند، آن ديگري زياد از حد غرغر ميكند و آن ديگري تا فرصتي بيابد از محل كار جيم ميشود و اگر دستش برسد هفتهاي چند بار با ديگران بگومگو ميكند.
همه اين آدمها يك درد مشترك دارند؛ دكتر پروين ناظمي، روانشناس و مشاور در گفتوگو با جامجم ميگويد درد اينها نارضايتي از شغل و لذتنبردن از محيط كار است.
اگر آدمها كارشان را با علاقه انتخاب كرده باشند و از روي اجبار به سمت شغلي نرفته باشند حتي اگر محيط كار، ناملايماتي هم برايشان داشته باشد آنها به جاي ابراز نارضايتي با شرايط سازگار ميشوند.
استعدادهاي ناشناخته
ضرورت كشف استعدادها و تواناييهايي كه هر فرد با آنها زاييده ميشود، فقط تبليغ شركتهاي كشف استعداد و متخصصان استعدادياب نيست، بلكه شناخت هر فرد از تواناييهايش نيازي جدي است كه اگر به آن اهميت داده نشود، ميتواند به نارضايتي شغلي منجر شود.
دكتر ناظمي با اشاره به اين مطلب توضيح ميدهد: نارضايتي شغلي بدون علت به وجود نميآيد، گاهي ممكن است اين نارضايتي به خاطر انتخاب شغلي باشد كه تناسبي با تواناييهاي فرد ندارد، مثلا كسي براي انجام كارهاي هنري خلقشده، اما به اجبار خانواده يا شرايط اجتماعي در رشته حسابداري تحصيل ميكند يا برعكس كسي به حسابداري علاقه دارد و اين رشته را با عشق ادامه داده، اما وقتي نوبت انتخاب شغل ميشود به علت محدوديتهاي بازار كار در شغلي غيرمرتبط مشغول ميشود. پس طبيعي است كه اين دو گروه ـ هر دو بويژه اگر آدمهاي حساسي باشند ـ در محيط كار احساس نارضايتي ميكنند و هر روز با فشارهاي رواني ناشي از اين نارضايتي روبهرو ميشوند.
مديران ناكارآمد، همكاران معترض
برخي مديران، مديريت را با رياست و تدبير را با داد و فرياد و تنبيه اشتباه ميگيرند؛ اينها در هر محيط كاري كه باشند حس نارضايتي را به نيروي انساني تزريق ميكنند.
ناظمي ميگويد: اين دسته از مديران سلامت رواني كارمندانشان را به خطر مياندازند، چون شاغلان در يك محيط كار نياز به حس احترام و به دست آوردن جايگاه متناسب با شأن خود دارند و بايد مطمئن باشند بيشتر كاركردن آنها مترادف با رسيدن به مراتب بالاتر است.
اين روانشناس، داشتن همكاران معترض و ناراضي را نيز منشأ اختلال در سلامت روان افراد ميداند و همنشينيبا آنها را ابزار توليد استرس و سرمنشأ دچارشدن به بيماريهاي جسمي تلقي ميكند.
او ميگويد: در تمام محيطهاي كاري كساني هستند كه تيپ شخصيتيشان معترض است. آنها نسبت به همه چيز اعتراض دارند و حتي اگر همهچيز روبهراه باشد، بازهم موضوعي براي اعتراض و گله پيدا ميكنند. طبيعي است اگر افراد در محيط كار با چنين كساني همكاري نزديك داشته باشند، منفيگرا و برخوردهاي نادرستشان بر آنها نيز تاثير ميگذارد و حس نارضايتي را به آنها منتقل ميكند. بيشك، ايجاد استرس در افراد و داشتن تنشهاي دروني و اضطراب پيامد حتمي همنشيني با چنين آدمهايي است.
برخي اختلال شخصيت دارند
برخي آدمهاي منفيگرا كه همهچيز را با عينك بدبيني ميبينند، اختلال شخصيت دارند. ناظمي، اين افراد را در زمره شخصيتهاي ضداجتماعي ـ كه افرادي همواره ناراضياند ـ جا ميدهد و تاكيد ميكند: برخي معترضان نيز بيماران پارانوييدي هستند كه ذهنشان مملو از افكار بدبينانه و منفي است و منفي نشاندادن محيط كار و حتي بد جلوهدادن اتفاقات خوب از ويژگيهاي آنهاست.
به گفته اين روانشناس، دوريكردن از چنين اشخاصي بهترين راه براي نجات روان و حركت به سمت سلامت جسمي و رواني است.
به خاطر سلامت روان، سازگار شو
«يا زنگي زنگ يا رومي روم»؛ شايد بشود اين نسخه باستاني را براي افراد شاغل كه در معرض نارضايتي شغلي قرار دارند، پيچيد.
ناظمي ميگويد: روانشناسان عقيده دارند آدمهاي باهوش و بادرايت كساني هستند كه شرايط موجود را ميسنجند و بر اساس واقعيتها تصميم ميگيرند. مثلا كساني كه ميبينند اگر شغلشان چند ايراد دارد، اما در عوض منبعي براي درآمد است يا اين شغل باعث ايجاد وجهه و جايگاه اجتماعي برايشان ميشود پس با ايرادات آن كنار ميآيند تا با استفاده از محسنات شغل به درجات بالاتر برسند. به بيان ديگر، ديدن جلوههاي مثبت يك شغل بهترين روش براي سازگارشدن با محيط كار است، همانطور كه تعريفكردن يك هدف براي خود و تلاش براي رسيدن به آن نيز بهترين انگيزه براي پذيرش ادامه شغل در محيط مورد نظر است.
با اين حال، اين روانشناس اين نسخه را براي همه افراد تجويز نميكند، چون ميداند برخي شرايط كاري از حد تحمل برخي افراد خارج است و ميتواند به تشديد استرس و درنهايت افسردگي و بيماريهاي جسمي ناشي از آن منتهي شود. به همين علت او به چنين افرادي كه حاضرند به خاطر استرسهاي شغلي عطاي آن را به لقايش ببخشند، توصيه ميكند در صورت امكان هر چه سريعتر آن محيط را ترك كنند و به متعادلكردن كفه سلامت روانشان بينديشند.
مريم خباز - جامجم