راه و رسم طلب بخشايش از ديگران را ياد بگيريم
عزيزم! متاسفم
جام جم آنلاين: «همه مردم این شهر شاهدند که چه بیاندازه دوستت میدارم و با این همه عشق اما، دلت را شکستهام. از تو و خانوادهات طلب بخشایش دارم. مرا ببخشای و بدان که عشق من ابدیست.»
این که خواندید نامه عذرخواهی عاشقی در جیب پالتوی محبوبش یا برگی از دفتر خاطراتش نیست، مضمون بیلبوردی بزرگ در یکی از شهرهای ترکیه است که مردی آن را خطاب به همسرش نوشته است.
حالا در این شهر که هر روز مردمش، بارها و بارها، خواسته یا ناخواسته، نامه عذرخواهی مرد عاشق را به همسر محبوبش میخوانند، کسی از تقاضای بخشایش نمیهراسد.
اشتباه نکنید! مطلب ما فقط مختص کسانی که میخواهند از شریک زندگیشان عذرخواهی کنند، نیست. هر کدام از ما در طول روز یا هفته یا ماه یا سال، کسانی را میرنجانیم و خطاهایی را مرتکب میشویم.
اندازه این خطاها و میزان اثرگذاریشان بسته به جایگاه اجتماعی ما متفاوت است و گاهی شاید شمار زیادی از مردم را تحت تاثیر قرار بدهد، اما آیا ما در جایگاه یک عضو خانواده، یک دوست، یک رفیق، یک مدیر یا یک مسئول یاد گرفتهایم چگونه باید عذرخواهی كنيم؟ آیا یاد گرفتهایم دست روی شانه طرف مقابل بگذاریم و توی چشمهایش نگاه کنیم و بگوییم متاسفم یا در برابر دهها دوربین، سر تعظیم فرود بیاوریم و بابت خطایی از مخاطبانمان عذرخواهی کنیم و حتی تاوان اشتباهمان را با استعفایی خودخواسته بپردازیم؟
گام اول ـ مسئوليت اشتباهتان را بپذيريد
چرا آدمها از عذرخواهي ميترسند؟ آنها مغرورند و بيم دارند اختيار امور از دستشان خارج شود. يعني طلب بخشايش كنند و از طرف مقابل، واكنشي غيرقابل انتظار داشته باشد. مثلا عذرخواهيشان را نپذيرد یا زبان به انتقاد بگشاید. به گمان شما آيا ديگران حق دارند واكنشي نادرست در برابر عذرخواهي ما داشته باشند؟
از نظر منطقي پاسخ اين پرسش منفي است. كسي كه از او طلب بخشايش ميكنيم با منطق ما بايد عذرخواهيمان را بیچون و چرا بپذيرد، اما زندگي هميشه تابع اصولي كه ما منطقي تعريفشان ميكنيم نيست! بنابراين امكان دارد وقتي طلب بخشايش ميكنيم طرف مقابل واكنشي از خود نشان دهد كه انتظارش را نداشتهايم. چاره چیست؟
پیش از آن که درباره راه چاره بگوییم باید اين نکته را یادآوری کنیم كه ما عادت كردهايم خطاهايمان را گردن عوامل ديگر بيندازیم. اگر سر رفيقمان فرياد كشيدهايم، ميگوييم «تقصير تو بود كه عصبانيام كردي» اگر به وظایفمان در محیط کاری به درستی عمل نکردهایم ميگوييم «امکانات فراهم نبود و دیگران نگذاشتند کاری از پیش ببرم» اگر در رانندگي باعث آسيب ديدن كسي شدهايم ميگوييم «خودش مراقب نبود» و اين دليلتراشيها يعني ما حاضر نيستيم مسئوليت اشتباهي را كه كردهايم بپذيريم و ميخواهيم براي آن علتي بيروني پيدا كنيم.
اگر میخواهیم عذرخواهیمان واقعی و موفقیتآمیز باشد باید یاد بگیریم مسئوليت آنچه را انجام دادهايم بپذيريم و حتی خودمان را آماده کنیم تا تاوان اشتباهمان را بپردازيم. تاوان این اشتباه شاید خشم یا تندی طرف مقابل باشد، شاید او حرفهایی بزند که ما دلمان نمیخواهد بشنویم، اما به هر حال اگر خطا کردهایم برای پذیرفته شدن طلب بخشایشمان باید صبور باشیم و به مجازات تن بدهیم و با چنین باوری طبيعتا آمادگي بيشتري براي مواجهه با واكنشهای غیرقابل انتظار داريم.
نكته: اگر میخواهیم عذرخواهیمان واقعی و موفقیتآمیز باشد، باید یاد بگیریم مسئوليت آنچه را انجام دادهايم بپذيريم و حتی خودمان را آماده کنیم تا تاوان اشتباهمان را بپردازيم
مسئولیتپذیری بویژه درباره اشتباههايمان، مهارتي نيست كه ناگهان صاحب آن شويم؛ تخصصي است که آن را بايد از كودكي بیاموزیم. آيا شما هم با پدر و مادرهايي برخورد کردهاید كه وقتي كودكشان خطایی میکند براي آن كه درس بگيرد كار اشتباه او را به يك موجود خيالي نسبت ميدهند؟ مثلا وقتي او چيزي ميشكند ميگويند «نه! نه! تو نبودي، آن بچه بد بود كه الان فرار كرده» اين روش تربيتي، اولين گام به سوي پرورش بچههاي غيرمسئول است، اما اين دليل نميشود كه اگر مسئوليتپذير بار نيامدهايد همچنان به رفتار نادرست ادامه بدهيد و اشتباههايتان را به عوامل بيروني نسبت بدهيد. یادتان باشد شما مسئول خطاهايتان هستيد، پس بالغانه درباره آنها فكر كنيد.
گام دوم ـ از چشمها تا دستها
ميدانيد چرا آدمها وقتي با هم دعوا ميكنند چشمهايشان را ميبندند و فرياد ميكشند؟ آنها چشمهايشان را ميبندند چون نميخواهند حقيقت را ببينند يا متوجه شوند كه طرف مقابل هم حرفي براي گفتن دارد و فرياد ميكشند چون ناخودآگاه حس ميكنند قلبهايشان از هم دور شده است و صدايشان به هم نميرسد.
طلب بخشايش كردن از ديگري يعني ميخواهيم بار ديگر قلبهايمان به هم نزديك شود، پس رفتارمان هم بايد متناسب با خواستهمان باشد، بنابراین چه لزومي دارد فرياد بزنيم یا تندی کنیم وقتي قلبمان را دستمان گرفتهايم و آن را به قلب ديگري كه شكسته است، نزديك كردهايم.
حتما در عذرخواهی بايد با طرف مقابل ارتباط چشمي داشته باشيم چراکه نگاه كردن در چشمهایش به او تلقين ميكند، شما قابل اعتماد هستيد و حرفتان از صميم قلب است.
درباره اين كه آيا بايد هنگام عذرخواهي طرف مقابل را لمس كرد يا نه، لازم است شرايط را بسنجيد و شناخت كاملي از او داشته باشيد. گاهي بهتر است دست روي شانه مخاطبتان بگذاريد يا آهسته سرش را نوازش كنيد يا حتي او را در آغوش بگيريد، اما برخی آدمها وقتی دلشكستهاند ترجيح ميدهند به هيچ وجه لمس نشوند.
البته معمولا ثابت شده است اگر در محيط خانواده، طرف مقابل را بغل کنید نتيجه عذرخواهی بهتر است. وقتي آدمها در آغوش گرفته ميشوند، هر چقدر هم عصباني باشند، نميتوانند به آساني بگويند بخشايشي در كار نيست.
گام سوم ـ بگو آن نگفتنی را
بدبختانه ما در دنياي نیمکره چپ زندگی میکنیم، دنيايي كه نيمكره راست در آن نقشي ندارد. حتما ميپرسيد نيمكره راست مگر قرار است چه کار کند كه بيكار ماندنش اين همه مهم است.
اين نيمكره، مسئول اموري همچون عشقورزي و خلاقيت است و از آنجا كه بيشتر ما از دوران كودكي براي تخصصهايي متناسب با نيمكره چپ آموزش ميبينيم، نيمكره ديگر چندان پرورش پيدا نميكند و فقط گاهي وقتها از زندان آزاد ميشود و آنقدر در انجام وظايفش نابلد است كه فقط براي ابراز افسردگي و اندوه به كار ميآيد.
در عذرخواهي بايد هر دو نيمكره مغزمان را به كار بيندازيم، یعنی از يك سو بايد يادمان بيايد طرف مقابل را دوست داريم و ميخواهيم با او ارتباط دوستانهاي داشته باشيم و از سوي دیگر بايد منطقمان را براي انتخاب كلماتي متناسب با شرايط انتخاب كنيم. وقتي اين دو نيمكره با هم همكاري كنند آنگاه كلمات ما خالصانه و از صميم قلب ميشود و همان گونه كه قديميها گفتهاند سخني كه از دل بر آيد، لاجرم بر دل نشيند.
بيشتر ما اعتقاد داريم همين كه در رفتارمان شرمندگي را نشان بدهيم كافي است، اما همان گونه که هر رفتار يا تصميم اشتباهي معمولا يك وجه كلامي و يك وجه عملي دارد طلب بخشايش بابت آن هم بايد وجهي كلامي و وجهي عملي داشته باشد.
اگر ما براي اشتباهي متاسف يا شرمسار هستيم نهتنها بايد در رفتارمان نشان بدهيم كه متوجه اشتباهمان شدهايم و ميخواهيم جبرانش كنيم بلكه بايد احساسمان را در قالب كلمات هم ثابت كنيم و بالاخره آن سختترين كلمه را كه خيليها از گفتنش هميشه بيم دارند و غرورشان اجازه نمیدهد، به زبان بیاوريم و بگوییم «متاسفم.»
در انتخاب کلمات بعدی پس از این سختترین کلمه هم باید دقت کنید. شاید بهتر باشد علتهایی که طرف مقابل برایتان عزیز است، بیان کنید یا میزان تاسفتان را توصیف کنید یا از تصمیمتان برای بهبود شرایط بگویید. مثلا به رفیق قدیمی دلشکسته بگویید با او خاطرات مشترک زیادی دارید و در سختیها همراهتان بوده است، به کارمندی که دلش را آزردهاید بگویید همیشه از انجام وظیفهاش راضی بودهاید، به مخاطبان فراوانی که از تصمیم اشتباه شما متضرر شدهاند بگویید میخواهید خطایتان را هر طور شده جبران کنید، به همسرتان که دلخور شده بگویید عاشقش هستید.
نادرستترین حرکت پس از گفتن متاسفم این است که باز سر خانه اول برگردید و با این که پشیمانیتان را ابراز کردهاید، تقلا کنید جریان دلخوری را به نفع خودتان تعبیر کنید. مثلا بگویید «البته متاسفم اما باور کن تقصیر خودت بود که ...» یا «باشد! من عذر میخواهم، اما یادت باشد در این ماجرا اشتباهی نکرده بودم!»
خطای رفتاری دیگر این است که پس از ابراز تاسف جزئیات جریان را مفصل یادآوری کنید. شما با خطایتان روح طرف مقابل را رنجور کردهاید، قلبش را شکستهاید، به احساساتش لطمه زدهاید و حالا که برای طلب بخشایش آمدهاید طوری جزء به جزء قصه دلخوری را تعریف میکنید که باز همه چیز برای او تداعی میشود و آن زخم قدیمی گوشه دلش سر باز میکند و خشمگین میشود.
بنابر این اگر میخواهید پس از طلب بخشایش حرفی برای گفتن داشته باشید بهتر است آرامبخشترینها را انتخاب کنید. با این حال ما همچنان معتقدیم، پس از طلب بخشایش و قول دادن برای جبران، کم پیدا میشود کلماتی که ارزششان بیشتر از سکوت باشد و به قول ارسطو اگر خردمند هستید، بهتر است کم بگویید و زیاد بشنوید.
مریم یوشیزاده / گروه جامعه