ترکی | فارسی | العربیة | English | اردو | Türkçe | Français | Deutsch
آخرین بروزرسانی : سه شنبه 9 دي 1404
سه شنبه 9 دي 1404
 لینک ورود به سایت
 
  جستجو در سایت
 
 لینکهای بالای آگهی متحرک سمت راست
 
 لینکهای پایین آگهی متحرک سمت راست
 
اوقات شرعی 
 
تاریخ : شنبه 27 آبان 1391     |     کد : 46113

فلسفه با ارائه براهين، عرفان كاذب را از عرفان صادق جدا می‌كند

آيت‌الله العظمی جوادی آملی در پيامی به همايش بزرگداشت آيت‌الله الهی قمشه‌ای تصريح كرد: فلسفه قسمت مهم دينی بودن علوم را تأمين می‌كند و دست كسانی كه نامحرم هستند را كوتاه می‌كند، عرفان كاذب را از عرفان صادق در براهينی كه ارائه می‌كند جدا می‌كند و حكيم‌پرور است.

آيت‌الله العظمی جوادی آملی:
فلسفه با ارائه براهين، عرفان كاذب را از عرفان صادق جدا می‌كند 
آيت‌الله العظمی جوادی آملی در پيامی به همايش بزرگداشت آيت‌الله الهی قمشه‌ای تصريح كرد: فلسفه قسمت مهم دينی بودن علوم را تأمين می‌كند و دست كسانی كه نامحرم هستند را كوتاه می‌كند، عرفان كاذب را از عرفان صادق در براهينی كه ارائه می‌كند جدا می‌كند و حكيم‌پرور است.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، آيت‌الله العظمی جوادی آملی در پيامی به همايش آيت‌الله الهی قمشه‌ای حكيم محبت و معرفت، به ذكر ابعاد شخصيتی و عرفانی استاد خويش پرداخت و تصريح كرد: فلسفه قسمت مهم دينی بودن علوم را تأمين می‌كند و دست كسانی كه نامحرم هستند را كوتاه می‌كند، عرفان كاذب را از عرفان صادق در براهينی كه ارائه می‌كند جدا می‌كند و حكيم‌پرور است و حكيم الهی قمشه‌ای محصول اين مكتب است و اگر توفيقی پيدا كرد كه ترجمه قرآن او ساليان متمادی مقبول خاص و عام باشد به بركت همين حكمت متعاليه است و اگر توفيق پيدا كرد جريان كربلای حسينی‌(ع) را به نظم دربياورد در اثر همين حكمت متعاليه است.

بنا بر اين گزارش، متن كامل اين پيام به شرح زير است:

فلسفه يعنی يك جهان‌بينی و آزادانه وارد عرصه انديشه شدن؛ فلسفه رئيس دانش‌ها است در دادن شناسنامه‌های ويژه به علوم مانند دينی بودن علوم، هيچ علمی از علوم تجربی يا نيمه‌تجربی عهده‌دار اثبات يا نفی دينی بودن نيستند، يعنی علوم تجربی هيچ نمی‌تواند بگويد اين دانش دينی است يا غيردينی؛ يك زمين‌شناس يا زمان‌شناس و كسی كه مهندس كشاورزی است، هرگز نمی‌تواند درباره دينی بودن يا غيردينی بودن يا بی تفاوت بودن علم خودش نسبت به دين فتوا دهد و سخن بگويد، زيرا اين مسئله كه علم دينی است يا دينی نيست، قضيه‌ای است كه در هيچ علم از اين علوم تجربی جا ندارد.

در زمين‌شناسی نمی‌شود بحث كرد كه آيا اين دينی است يا غيردينی، چرا كه موضوع و محمولی دارد و جريان دينی بودن در هيچ يك از عناصر اصلی اين علم جا ندارد، درباره ستاره‌شناسی، هيأت و نجوم، داروسازی و طب اينچنين است هيچ‌كدام نمی‌توانند ثابت كنند كه دين هست يا نيست، زيرا هيچ كدام نمی‌توانند بحث كنند كه خدا هست يا نيست و حتی حق شك هم ندارند؛ ممكن است يك زمين شناس يا طبيب تفكر فلسفی داشته باشد، فارغ از مسئله طب و زمين شناسی درباره جهان‌بينی بحث كند، اما قرض آن است كه در علم زمين شناسی، علم طب و اين‌گونه از علوم حسی و تجربی به هيچ وجه مسئله خداشناسی جا ندارد مگر اين‌ كه متفكر فلسفی باشند. چهار چيز بايد از هم جدا شود كه سه امر در اختيار هيچكدام از اين علوم نيست، تنها وظيفه صاحبان اين علوم يك امر است، آن امور سه‌گانه كه مقدورشان نيست آن است كه اگر يك زمين‌شناس با تفكر زمين‌شناسی و نه تفكر فلسفی و يك طبيب با تفكر طبی و نه تفكر فلسفی بخواهد بگويد خدا هست، خدا نيست راهی ندارد و بخواهد بگويد من شك دارم، حق ندارد.اينها بايد اعتراف كنند كه جهان بينی رشته ما نيست و بحث درباره خدا ثبوتا و سلبا مقدور ما نيست.

فلسفه تنها علمی است كه رياست بر علوم را برعهده دارد و می‌تواند دينی بودن و يا بی دين بودن علوم را ثابت كند يا بی تفاوت بودن علم را ثابت كند، سكولار به معنای بی‌تفاوت بودن علوم را ثابت كند و وقتی وارد صحنه انديشه و علم می‌شود موضع خود را اعلام می‌كند كه درباره زمين و زمان بحث نمی‌كند بلكه درباره هستی و جهان بحث می‌كنم.اگر اين هستی مراتبی داشت چون زيرمجموعه هستی است بحث می‌كند نه از جهت اين‌كه زمين يا آسمان است، وقتی وارد صحنه انديشه می‌شود آزاد است، هيچ صبغه‌ای ندارد نه صبغه دين دارد و نه صبغه بی‌دينی و نه موحد است و نه ملحد و وقتی وارد صحنه انديشه شد آزادانديش است و آزادانه فكر می‌كند. وقتی فلسفه خدا را ثابت نمی‌كند، همه علوم جهان را سيه‌روی می‌كند و می‌‌شود علوم الحادی و ما علم دينی نخواهيم داشت، وقتی دين نبود علم دينی هم نخواهيم داشت و اگر علم دچار فساد شد، علم دينی هم فاسد می‌شود.

اگر از كج‌روی مصون بود و به بيراهه نرفت و راه كسی را نبست و به اين نتيجه رسيد كه معلول اين جهان يك علت حقيقی است چون خالق نظام مدبر و حكيم است و خدايی هست كه جهان آثار او است و اولين خدمتی كه می‌كند به خود است و می‌شود فلسفه الهی و خدمت دوم به علوم آن است كه همه علوم را الهی خواهد كرد چرا كه كل جهان فعل خدا می‌شود.همه علوم از سه ضلع فعل خدا تشكيل می‌شود، معلوم علم خدا، علم و عقل فعل خدا و مخلوق خدا، فاعل علم خدا و مخلوق خدا و يك مخلوقی با فيض تعليم الهی مخلوق ديگری را دارد می‌شناسد و عالم مخلوق خدا است، علم مخلوق خدا است، معلوم مخلوق خدا است و فرض ندارد كه ما علم غيردينی داشته باشيم همان‌ طوری كه تفسير قول خدا دينی است، تفسير فعل خدا هم دينی است، چرا كه يك مفسر قرآن علم دينی دارد چرا كه لحظه به لحظه می‌گويد خدا چنين گفت و يك زمين‌شناس هم لحظه به لحظه می‌گويد خدا چنين كرد، خدا چنان كرد، چيزی در جهان نيست مگر فعل خدا و بشر هر چه دارد مخلوق خدا است.اختيار را خدا به بشر داد و بشر با اختيار خودش راه صحيح را طی می‌كند. همان‌طوری كه در فرق اصول گفته شد بحث درباره قول معصوم و فعل معصوم دينی است، بحث درباره قول خدا و فعل خدا هم يقينا دينی است و ما علم غيردينی نخواهيم داشت و اين هنر فلسفه است كه ثابت می‌كند در جهان غير از خدا احدی نيست و تنها خدا آفريدگار است و موجودات سپهری و زمينی را خدا آفريد، نظم و انسجام حيرت‌زای خلقت را خدا آفريد و عقل را خدا آفريد.

اگر كسی اسلامی حرف زد و قانونی فكر كرد بايد مشكل خود را حل كند، اگر كسی گفت كه بشر است كه می‌فهمد و استدلال می‌كند حرف قارون را می‌زند اما فلسفه الهی هرگز اين كلام را صحيح نمی‌داند و می‌گويد همان‌طور كه خدا در قرآن فرمود، عقل را كه چراغ انديشه است خدا در درون انسان افروخت و انسان با همين چراغی كه خدا افروخت دارد می‌بيند و با علم الهی اشيا را تفسير می‌كند. چيزی در جهان نيست مگر فعل خدا و كار خدا منتهی انسان كه از قدرت اختيار برخوردار است گاهی كج راهه می‌رود و گاهی مستقيم گاهی راه ديگری را می‌بندد و گاهی راه خود را؛ ممكن است برخی مطالب به فلسفه به ويژه حكمت متعاليه راه پيدا كرده باشد اما رهبران الهی پس از ائمه اطهار‌(ع) در مسائل اعتقادی حكمای الهی و در احكام الهی فقهای گرانقدرند. حكمای الهی تلاش كردند تا حقيقت هستی را با تشكيك تبيين كنند و اعلای اين مراتب ذات اقدس اله است چون بسيط است و تجزيه‌پذير نيست. معرفت خدای سبحان مقدور احدی نيست چنان كه حضرت استاد امام كميلی به صراحت بيان كردند كه مقام احدی به غير از مقدوم، معروف، مقصود و معموم احدی نيست و هيچ پيامبری نمی‌تواند آن مقام را بشناسد و او را بپرستد چرا كه او بسيط است و تجزيه‌پذير نيست و اين مرحله منطقه ممنوعه است.

بعد از اقامه برهان نوبت به منطقه مجاز می‌رسد كه ظهور حق، تجلی حق، فعل حق و وجه الله است كه اين مقام مقام امكان است.حكمت متعاليه سهم بسزايی در دينی كردن علوم دارد، مرحوم حكيم الهی قمشه‌ای اينچنين بودند و مؤمنانه و حكيمانه زندگی می‌كردند، انسی هم با مسائل عاطفی داشتند.

فلسفه قسمت مهم دينی بودن علوم را تأمين می‌كند و دست كسانی كه نامحرم هستند را كوتاه می‌كند، عرفان كاذب را از عرفان صادق در براهينی كه ارائه می‌كند جدا می‌كند و حكيم‌پرور است و حكيم الهی قمشه‌ای محصول اين مكتب است و اگر توفيقی پيدا كرد كه ترجمه قرآن او ساليان متمادی مقبول خاص و عام باشد به بركت همين حكمت متعاليه است و اگر توفيق پيدا كرد جريان كربلای حسينی‌(ع) را به نظم دربياورد در اثر همين حكمت متعاليه است. 


نوشته شده در   شنبه 27 آبان 1391  توسط   مدیر پرتال   
PDF چاپ چاپ بازگشت
نظرات شما :
Refresh
SecurityCode