اسلام در طول تاريخ خود با دو محور توسعه و گسترش پيدا كرده است، يكی با محور فتح قلوب كه به وسيله كسانی كه آئين و سيره اهل بيت(ع) را گسترش دادهاند مسير خود را از ايران تا شبه قاره هند گشود و ديگری اسلام نجدی كه با چيرگی قدرت شمشير به سمت شمال آفريقا رفت.
به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا)، صادق آئينهوند، استاد تاريخ اسلام دانشگاه تربيت مدرس و چهره ماندگار جمهوری اسلامی ايران، عصر امروز، 17 آبانماه در مراسم اختتاميه همايش ژئوپليتيك شيعه در سخنان خود با اشاره به اين نكته كه اسلام در طول تاريخ خود با دو محور توسعه و گسترش پيدا كرده است، اظهار كرد: انتشار اسلام، يكی با محور جنگ و جهاد و ديگری با محوريت رفتار و سيره بزرگان اسلام صورت پذيرفته است.
آئينهوند اين دو محور را دارای تحقق تاريخی و جغرافيايی مشخص دانست و عنوان كرد: اسلامی كه از حجاز به كوفه، از كوفه به يمن، از يمن مجدداً به كوفه و از كوفه به ايران و از ايران به شبه قاره و جنوبشرقی آسيا رسيد، اسلامی است كه به وسيله كسانی كه آئين و سيره اهل بيت(ع) را گسترش دادهاند، منتشر شد و آن را اسلام علوی میناميم. اما مسير ديگری كه اسلام در انتشار خود پيمود، مسيری بود كه با آن از مدينه به عراق و شام و از آن جا به دريای مديترانه و شمال آفريقا منتقل شد و آنچه از اين طريق منتقل شد، اسلام نجدی بود. در واقع يك مسير به فتح قلوب گشوده شد و ديگری كه فتحی تغلبی(به معنای چيرگی) بود به شمشير.
وی هدف از طرح اين مسئله را نه زير سؤال بردن فتح تغلبی، بلكه بررسی ريشههای معرفتی دانست كه در حال حاضر وجود دارد و افزود: در حقيقت وقتی اين دو مسير را مطالعه میكنيم، میبينيم كه اين دو از لحاظ فرهنگی و فكری و از نظر توليد علم و تكنيك، هم وزن هستند؛ در حاليكه از زمان اميرالمؤمنين(ع) تاكنون بين 18 تا 20 درصد از مسلمانان را جمعيت فتح قلوب تشكيل دادهاند و 80 تا 82 درصد از مسلمانان از مسير ديگر بودهاند. اين نكته ما را به اين نتيجه میرساند كه در حقيقت، آن بخشی كه از طريق قلب و فرهنگ و تمدن شكل گرفته است، بيشتر با انديشه و فكر سازگار بوده است.
استاد تاريخ اسلام دانشگاه تربيت مدرس سِرّ تساوی فرهنگی بخش 20 درصدی با بخش 80 درصدی تمدن اسلامی را در منشأهای آنها دانست و گفت: در قرآن كريم دو كلمه «اعرابی» و «عربی» به كار رفته است. اعرابی بر اساس آنچه در سيره و حديث و تفسير مراد شده است، بدويان هستند كه ساختار قبيلهای خود را حفظ كردهاند و رفتارهايی خشن دارند و قرآن آنان را اينگونه توصيف میكند كه دل آنان نرم نيست و به فرهنگ علاقهای ندارند، آنان تابع نظام و قانون و شريعت نيستند و حتی قانونشكنند و محيط را به هم میريزند.
اين چهره ماندگار رشته تاريخ در خصوص واژه عربی اظهار كرد: عربی بر كسی اطلاق میشود كه به تمدن نزديكتر است و خشونتطلبی بدوی را ندارد؛ عربی كسی است كه قانون را میپذيرد و جامعهپذير است. بر اين اساس میتوان گفت مسير نجدی از خشونتطلبی بهره گرفته است و مسير ديگر همان محور عربی است كه به تمدن نزديكتر بوده است.
آئينهوند در ادامه دو اصطلاح هجرت تنزيلی و هجرت تأويلی را مطرح و عنوان كرد: هجرت تنزيلی، هجرت پيامبر(ص) به مدينه بود و اين هجرت همبسته با جهاد، پس از فتح مكه به پايان خود رسيد؛ چرا كه پس از فتح تمامی شبه جزيره عربستان ديگر هجرت معنا نداشت و آن چه باقی بود جهاد و نيت بود.
وی ادامه داد: هجرت تأويلی انتقالی بود كه توسط اميرالمؤمنين(ع) به كوفه صورت گرفت و از طريق كوفه، به عنوان مهجر تأويلی اميرالمؤمنين(ع)، مسير خود را به ايران و سپس تا شبه قاره هند باز كرد. آن چه در اينجا تحقق يافت، صورت بستن بصيرت بود كه خط سبز علوی را رقم زد و با رويكرد تمدنساز و انسانپرور خود، يكی از دو الگوی گسترش اسلام شد.
استاد تاريخ اسلام دانشگاه تربيت مدرس در پايان خاطرنشان كرد: تاكنون از اين منظر به مطالعه اسلام و گسترش و انتشار آن پرداخته نشده است، درحالی كه محور عربی يا همان محور تمدنی كه با الگوی علوی شكل گرفته است، مسيری ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك است كه اميدواريم به جهت ضرورت ترسيم نقشهها و الگوهای حركتی جديد برای شيعه، پژوهشگران اقدام به پژوهش درباره آن كنند.