وجود آموزههای فراعقلی در دين حاكی از اين است كه بشر هر چه با عقل و علم خود پيش رود، نياز به دين، از اين جهت كه بعضی از حقايق و آموزهها فراتر از مجاری عادی ادراك معرفتی بشر است، همچنان پابرجاست و اين امر حاكی از جاودانگی دين است.
حجتالاسلام و المسلمين حميدرضا شاكرين، عضو هيئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، با اشاره به برخی از نظرات مطرح درباره منشأ و گستره دين، عنوان كرد: يكی از مسائل مطرح در اين حوزه اين است كه، آيا دين در دوره خاصی از حيات فكری بشر پديد آمده و مربوط به عصری است كه انسان در مرحله معينی از نظر رشد و بلوغ عقلی و علمی و فكری بوده است، يا اينكه اين گونه نيست و بشر هر اندازه نيز كه به لحاظ رشد علمی و فكری و عقلی پيش برود، باز نياز او به دين همچنان باقی است؟
شاكرين تأكيد كرد: پاسخ ما به اين مسئله اين است كه، چه بشر در ابتدايیترين دوران حياتش از نظر بلوغ فكری قرار داشته باشد و چه در اوج قله رشد علمی و معرفتی خود، و چه در دورانهايی كه بين اين دو ماكزيمم قابل تصور است، اساساً نياز به دين برای او يك نياز دائمی است و اين گونه نيست كه دورهای فرا رسد كه در آن دين رخت بربندد.
نويسنده كتاب «براهين اثبات وجود خدا» نظريهای را كه برای دين تاريخ مصرف دورهای قائل است، متعلق به اندشمندانی غربی همچون اوگوست كنت دانست و افزود: چنين افرادی تاريخ حيات بشر را به دورههايی مرزبندی شده تقسيم میكنند. برای مثال، كنت قائل است كه انسان سه دوره حيات دارد؛ دوره طفوليت بشر، دوران دين است كه در اين دوران، به دليل اين كه بشر قادر به تبيين پديدههای طبيعی، به لحاظ فلسفی يا علمی نيست، به دين روی میآورد و همه چيز را كار خدا میداند. در اينجا خدا مفهوم پايهای دين است و دين نقش عقل و فلسفه و علم را نيز در زندگی بشر بازی میكند.
علاوه بر آموزههای دينی ما كه اين مسأله را مطرح میكند، امروزه روانشناسان بسياری و همچنين جامعهشناسانی، بر اين مسأله تأكيد میكنند كه بررسیهای تاريخی نشان میدهد كه بشر هيچگاه نتوانسته و نمیتواند بدون دين زندگی كند
وی ادامه داد: بعد از اين كه بشر پا به دور دوم حيات خود میگذارد، حيات عقلی و فلسفی جايگزين حيات دينی میشود و انسان با مفاهيمی مانند علت و معلول و ديگر مفاهيم فلسفی، در پی دستيابی به تبيينی كلی از جهان برمیآيد و ديگر بحث از خدا وجهی ندارد. به عقيده كنت، مرحله سوم نيز كه از نظر او بالطبع خالی از جايگاهی برای خدا و دين خواهد بود، آنگاه آغاز میشود كه بشر از اين نگاه كلی به تجربه گذر میكند و اينجاست كه بشر با ترك منظرها و ديدگاههای دينی و فلسفی، به بلوغ میرسد و علم تجربی شكل میگيرد.
عضو هيئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی با اشاره به نكاتی در رابطه با ديگاه كنت در باب تاريخ و دينداری انسان، گفت: نكته اول اين است كه برای اين تقسيمبندی هيچ مؤيد تاريخی وجود ندارد؛ يعنی با نگاه به تاريخ میبينيم كه هر چند بشر از آغاز حيات خود ديندار بوده و فيلسوف و يا دانشمند تجربی نبوده است، اما آنچه در طول تاريخ روی داده است، اين بوده كه بشر در عين حالی كه رشد كرده و فيلسوف شده و به تفلسف پرداخته، دينداری نيز همچنان پابرجا بوده است. همچنين در دوره جديد كه بشر پا به عرصه حيات علمی گذاشته است، باز حيات فلسفی و دينی پابرجاست. بنابراين اين گونه نيست كه ما سه دوره داشته باشيم كه هر دورهای پس از انقضاء دوره ديگر از راه برسد.
شاكرين با اشاره به اين مطلب كه رويكرد انسان به دين، يك رويكرد ذاتی و فطری است، عنوان كرد: علاوه بر آموزههای دينی ما كه اين مسئله را مطرح میكند، امروزه روانشناسان بسياری و همچنين جامعهشناسانی، بر اين مسئله تأكيد میكنند كه بررسیهای تاريخی نشان میدهد كه بشر هيچگاه نتوانسته و نمیتواند بدون دين زندگی كند.
وی گفت: در اين زمينه مباحث بسيار زيادی وجود دارد كه مرحوم استاد مطهری در كتاب «فطرت» به خوبی به طرح آن پرداختهاند. آثار ديگری نيز در اين زمينه هست و از جمله خود بنده در كتاب «مبانی و پيشانگارههای فهم دين» در مبحث انسانشناسی و دينشناسی نكاتی را در اين زمينه آوردهام كه علاقهمندان میتوانند مراجعه بفرمايند. همچنين در كتاب «چرا دين؟ چرا اسلام؟ چرا تشيع؟» به ديدگاههای روانشناسان در اين زمينه پرداخته شده است.
شاكرين در ادامه با اشاره به وجود درونمايهها و تعاليم فراتجربی در دين، خاطرنشان كرد: وجود اين تعاليم فراتجربی، حاكی از اين است و پذيرش اين مسئله را ايجاب میكند كه بشر هر اندازه نيز در دانش تجربی پيش رود و علوم بشری گسترش پيدا كند، باز هم نمیتواند بدون استمداد از آموزههای وحيانی به برخی از حقايق و معارف دسترسی پيدا كند. اين مسئله محدود به دانش تجربی نيست، بلكه يك سری حقايق فراعقلی نيز وجود دارد كه تنها به ياری دين قابل دركاند؛ بدين معنا كه عقل بشر به تنهايی نمیتواند به آنها دست يابد، اما وقتی كه دين آنها را بيان كرد، عقل میتواند آنها را درك كرده و مستدل كند.
نويسنده مقاله «عقل و دين» اظهار كرد: بنابراين، وجود آموزههای فراعقلی در دين، مسئله مهمی است كه نشان میدهد بشر با عقل و علم خود هر چه پيش رود، نياز به دين، از اين جهت كه بعضی از حقايق و آموزهها فراتر از مجاری عادی ادراك معرفتی بشر است، همچنان پابرجاست و اين امر حاكی از جاودانگی دين است.