يكی از موضوعات مهمی كه منجر به پارهای از چالشها و تنشها بين دنيای اسلام و دنيای غرب در طول تاريخ شده و اوج آن را در سی سال اخير شاهد بودهايم، اختلاف آنها در رابطه با چيدمان مبحث شناخت و جهانبينی است.
سعيد ياری، دبير كل سازمان دفاع از منافع ملی ايران و تحليلگر مسائل سياسی ـ اقتصادی، در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، به بيان سخنانی درباره آسيبشناسی مطالعات اسلامی در غرب و ريشههای فكری مقابله غرب با اسلام پرداخت و اظهار كرد: آحاد مردم دنيای غرب و به ويژه نخبگان و فرهيختگان آنان، نوعاً به مسلمانان احترام میگذارند و اين جريان افراطی و راديكال موجود در دنيای غرب است كه با سوژهسازیهای خاص خود چالشهايی را بخصوص در حوزه فكری و اعتقادی برای ساير اديان و از جمله اسلام پيش میآورد.
اين محقق و پژوهشگر در ادامه مباحث خود به تبيين سير تطور و تكوين مطالعات شرقشناسی از سوی غربيان و غربشناسی از سوی شرقيان و به مفهوم خاص از سوی مسلمانان و جهان اسلام پرداخت و عنوان كرد: دو نوع ديدگاه در طول تاريخ وجود داشته و ما اوج اين ديدگاهها را در دنيای غرب، به خصوص بعد از رنسانس مشاهده میكنيم.
وی تصريح كرد: ديدگاه نخست مبتنی بر نگاههای اومانيستی يعنی اصالت انسان است كه در آن هر آنچه كه اتفاق میافتد، با شاخص و ملاك و مناط صرف انسان بماهو انسان مورد بررسی و پردازش علمی قرار میگيرد و ديدگاه مخالف اين ديدگاه، خدامحوری است كه پديدههای عالم خلقت را با معيار و ملاك و مناط ذات اقدس الهی محك زده و مورد مطالعه و تحقيق و تفحص قرار میدهد.
اين مدرس دانشگاه با بيان اينكه از نگاه خدامحورانه انسان به عنوان اشرف مخلوقات در نظر گرفته میشود، گفت: ساير اديان نيز نگاه خاصی به اين موضوع دارند، اما اوج اين موضوع را در دين مبين اسلام مشاهده میكنيم كه نسبت به محوريت خلقت، يعنی خلقت انسان، با نگاه خاصی برخورد میكند و همه خلقت را در استخدام اين مخلوق راهبردی میبيند.
وی اضافه كرد: با توجه به شواهد قرآنی چون «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ...» (إسراء/70)، «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ» (احزاب/72) و ... در ديدگاه ناب اسلامی انسان و فرزندان انسان كرامت دارند و در اين ديدگاه انسان بماهو انسان، پروژه راهبردی خلقت معرفی میشود كه در دل پروسه خلقت جای گرفته و نهادينه شده و تمام اين پروسه خلقت در استخدام اين پروژه راهبردی معنا و مفهوم دارد.
دبير كل سازمان دفاع از منافع ملی ايران افزود: بنابراين در نگاه خدامحورانه نيز توجه به انسان جايگاه ويژهای دارد، اما متأسفانه با افراطیگری و نگاههای تندی كه در دنيای غرب رخ داد، اين امر را به عنوان يك جريان مستقل در برابر نگاههای خدامحوری علم كردند و پس از آن تمام تحولات در دنيای غرب با محوريت انسان بماهو انسان و بدون در نظر گرفتن اراده حضرت حق در عالم خلقت در نظر گرفته شد و آنان تمام معادلات و محاسبات خود را با همين خطكش تنظيم كردند.
در دنيای غرب، متأسفانه به خاطر كوتاهی افق انسان نسبت به پديدهها، دچار افراط و تفريط و حب و بغض و برخوردهای كاملاً يكجانبهگرايانه بودهايم كه عمده اين چالشها را همان جريان افراطی كه تكيه بر ساختار جريان سلطه و بازيگران اصلی عرصه بينالدولی و بينالمللی دارد، به وجود آمده است
وی با اشاره به اينكه در ديدگاه اسلامی كه اوج ديدگاه خدامحوری است، اين موضوع نماد و نمود علنی، عملی و جدی دارد، خاطرنشان كرد: از منظر خود انسان به عنوان موضوع راهبردی خلقت چه در دنيای غرب و چه در دنيای اسلام همواره چيدمان مباحث تئوريك و نظری و اعتقادی و دينی و مذهبی از اساس اوليه آن يعنی جهانبينی و شناخت ناشی میشود.
ياری اظهار كرد: ديدگاه اسلامی بر آن است كه ابتدائاً شناختی بالفطره و بالاراده در وجود انسان به عنوان اشرف مخلوقات وجود دارد و اين شناخت انسان را به صورت آگاهانه يا ناخودآگاه به سمتی میبرد كه از فرآيند جهانبينی سر برمیآورد، اما در ديدگاه غربی انسان نخست جهان را میبيند و بر اساس اين جهانبينی، چيدمان فكری او شكل میگيرد؛ يعنی قبل از آن شناختی وجود ندارد.
دبير كل سازمان دفاع از منافع ملی ايران عنوان كرد: در صورتی كه فلز خلقتی انسان بر مبنای فطرت پاك و خداجوی شكل گرفته و به سمت مبدأ هستی و خلقت كشش دارد و اساساً خدامحوری انسان از درون ژن و حتی پيش از ژن، در قالب والدين و به همين منوال تا انسان اوليه ديده شده و اساس فلز خلقتی انسان را همين فطرت خدادادی يعنی خداجويی تشكيل میدهد.
وی ادامه داد: دنيای غرب از اين مقوله غفلت دارد و از همين روی بر آن است كه انسان پس از خلقت ابتدا جهان را میبيند و سؤالاتی برای او ايجاد میشود كه خود از كجا آمده، اين هستی از كجا آمده است و ... اين سؤالات چيدمان جهانبينی او را تشكيل میدهد؛ در صورتی كه ديدگاه اسلامی فلز خلقتی انسان را همراه با شناخت و گرايشاتی فطری و ماورای فطری (ارادی) میداند و همينها او را وارد كريدور جهانبينی، آن هم جهانبينی از جنس توحيدی و الهی میكند.
اين مدرس دانشگاه تصريح كرد: انسان موحد مسلمان از آينه و منظر خداوند به جهان مینگرد و از همين روی، جهانبينی او توحيدی و الهی است، اما در دنيای غرب بدون توجه به شناخت و فطرت اوليه، به صرف اينكه اين انسان خودش را به عنوان محوريت خلقت میبيند، جهانبينی او جهانبينی بشری، مادی و انسانی است، برخلاف ديدگاه اسلام كه از ديدگاه توحيدی و الهی به عالم مینگرد.
وی اضافه كرد: انسان مسلمان از آينه و از دريچه خدا تمام اين پديدهها را كنكاش كرده و مورد بررسی و تفحص قرار میدهد و برای سؤالات خود پاسخ میگيرد و انسان مؤمن موحد مسلمان پاسخهای خود را از ناحيه حضرت حق میشنود و میبيند و بدان عمل میكند؛ خداوندی كه مطلق وجود است و اشراف بر تمام خلقت خود دارد.
اين تحليلگر مسائل سياسی ـ اقتصادی ادامه داد: اين نكته دقيقاً برخلاف دنيای غرب است كه میخواهد پاسخهای خود به سؤالات بنيادين را از زبان ناقص و بريده انسان پيدا كند كه اصولاً در اين صورت افقها و چشماندازهای انسان بسيار كوتاه است و او عمق مسائل و حكمتها و فلسفههای مترتب بر خلقت پديدهها را نمیبيند و منشأ اين تفاوت را در ديدگاههای مربوط به شناخت و جهانبينی بايد جستوجو كرد.
وی عنوان كرد: در جمعبندی اين مباحث بايد گفت كه پلكان دوم مباحث مربوط به دنيای غرب و دنيای اسلام كه منجر به پارهای از چالشها و تنشها در طول تاريخ شده و اوج آن را در سی سال اخير شاهد بودهايم، از آنجا ناشی میشود كه ديدگاههای غربيان در رابطه با چيدمان مبحث شناخت و جهانبينی با ديدگاه اسلامی متفاوت است.
دبير كل سازمان دفاع از منافع ملی ايران گفت: در دنيای اسلام ابتدا شناخت صورت میگيرد و جهانبينی در پی آن میآيد و اين جهانبينی از منظر حضرت حق است و انسان را وارد فضايی میكند كه شناخت او به جهان بينی الهی و خدامحوری میانجامد، اما در دنيای غرب ديدگاه و شناختها جهانبينی صرف و بدون شناخت اوليه است و اين جهانبينی صرف به شناخت ثانويهای میانجامد كه در آن از منظر خود انسان به پديدهها پاسخ داده میشود و از همين روی، شناخت و جهانبينی، بشری است و تبعات آن به اصالت انسان بماهو انسان يعنی اومانيسم میانجامد.
وی با بيان اينكه در انديشه انسان غربی تمام معادلات و فرمولها بر اين مبنا چيده شده است، خاطرنشان كرد: در دنيای غرب، متأسفانه به خاطر كوتاهی افق انسان نسبت به پديدهها، دچار افراط و تفريط و حب و بغض و برخوردهای كاملاً يكجانبهگرايانه بودهايم كه عمده اين چالشها را همان جريان افراطی كه تكيه بر ساختار جريان سلطه و بازيگران اصلی عرصه بينالدولی و بينالمللی دارد، به وجود آمده است.